سه شنبه 11 اسفند 1383

در نكوهش سكس وحشي، اكبر كرمي

با همه اختلاف هايي كه بين جريان هاي مختلف سياسي در ايران موجود است، يك نكته روشن و مشترك است، ايراني ها به دلايلي كه در اين جا فرصت پرداختن كامل به آن نيست در زمينه ي مساله سكس مشكل دار و سرگردان هستند. اين سرگرداني از يك طرف بهانه مناسبي در اختيار سپاه سياه استبداد قرار داده است تا هر مقاومتي را با ماشين ترور جنسي خود از ميان بردارد و از طرف ديگر گفت و گو در مورد سكس را بسيار خطر خيز و زيرزميني كرده است. به جرات مي توان گفت وارد شدن به حوزه ي گفتمان سكس به مثابه درآمدن به منطقه اي مين گذاري شده مي ماند كه در هر آنش امكان انفجار و حادثه اي موج مي زند. طبيعي است در اين منطقه ي ممنوعه(۱) و بازار آشفته، مناديان سكس شكوفا، سالم، پويا و سرشار از زندگي و لبخند از هر جرگه اي كه باشند كمتر جرات و توان خودنمايي خواهند داشت. در چنين حالتي همه چيز براي رشد سكس خودرو، وحشي و ناسالم باز مي شود و سكس سياه رونق پيدا مي كند. نوشته ي زير نقدي است مشفقانه، بر غفلت جريان هاي فمينيستي از اين مهم، و متواضعانه به همه ي آن ها كه دل در گرو كرامت آدمي نهاده اند مي گويد: آدم، آدم است، نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر.

مي ترسم و سخت مضطربم(۲)، از كلماتي كه بردهان خواهم راند و از دردهاي مشتركي(۳) كه فرياد خواهم زد. با اين همه بي هيچ پرده پوشي مي روم سر اصل مطلب. تنها بر خود لازم مي دانم از كساني كه نام مي برم پوزش بطلبم، اگر آن چنان كه بايد و شايد نتوانسته ام حق مطلب را در موردشان ادا كنم و نيز به خاطر آن كه شايد غلطي بر نوشته ام به غفلت غلطيده باشد.
به باور من جريان هاي فمينيستي و پي گير مسايل زنان در ايران امروز از درك آسيب شناسانه ي ريشه هاي عميق رسوبات فرهنگي مردسالار و روسومات و سنت هاي سخت زن ستيز ناتوان و عاجز بوده اند و عمده ي محصولات فكري آن ها از دايره ي بسته ي نشانه ها و تظاهرات سميولوژيك اين عارضه مزمن و بدخيم فراتر نرفته است. افشاگري هاي جريان هاي فمينيستي از آپارتايد جنسي حاكم در ايران، اگرچه بسيار پرطنين و تكان دهنده بوده است و در شكل گيري جريان هاي دمكراتيك و جنبش هاي حقوق بشر محور بسيار موثر و كارآمد ظاهر شده است، اما به واسطه ي فعال و پرتوان بودن ماشين ترور جنسي در ايران، چهره هاي برجسته ي اين جريان نتوانسته اند يا نخواسته اند به كانون بحران جنسيت نزديك شوند و به جراحي اين دمل كهنه و چركين بپردازند. نسخه ها و درمان هاي آنان نيز در حد يك درمان علامتي متوقف مانده است.
براي توضيح روشن تر ادعاي فوق، لازم مي دانم به دو چهره متفاوت از زنان ايران كه هريك در جاي خود مهم و قابل تعمق و توجه هستند بپردازم. چهره ي نخست سركار خانم ناهيد رياضي است. وي از چهره هاي پي گيري مسايل زنان ايران، از اعضاي سازمان رهايي زن و از چهره هاي سياسي جنجال انگيز در اپوزسيون خارج از كشور است. ناهيد رياضي از اعضاي شاخص حزب كمونيست كارگري نيز هست، همان حزبي كه در جريان كنفرانس برلين با غوغاسالاري بهانه ي لازم را به راست وحشي ايران داد تا يكي از بازوهاي رسانه اي آن در سيماي جمهوري اسلامي، بتواند با نمايش مونتاژ مخدوشي از آن واقعه، شركت كنندگان كنفرانس را ترور جنسي كند و از طرف ديگر، قوه ي قضاييه زمينه ي لازم براي برخورد، بازداشت و زنداني كردن سخنران هاي كنفرانس برلين پيدا كند. يكي از سخنران آن كنفرانس، اكبر گنجي بود كه به ۱۰ سال زندان محكوم شد كه همچنان از پشت ميله هاي زندان دل نگران جمهوري خواهي و گشايش مسايل زنان در ايران است.
ناهيد رياضي و همفكرانش در كنفرانس ديگري نيز كه در پارلمان دانمارك تشكيل شده بود و قصدش بررسي مسايل و مشكلات اقوام ايراني بود، شركت داشت. از قضا در آن كنفرانس نيز بلوا و درگيري بوجود آمد و البته يك طرف درگيري سركار خانم ناهيد رياضي و همراهانش بودند. از انصاف به دور خواهد بود اگر در اين جا اعتراف نكنم كه در اين مرافعه حق به طور كامل با وي بود و من نيز مثل بسياري از شركت كنندگان در كنفرانس با ادعاي او همراه بودم كه مسايل و مشكلات اقوام ايراني ذيل مبارزاتي كه براي استقرار دمكراسي و نهادينه شدن حقوق بشر در ايران جريان دارد، قرار مي گيرد و نبايد پي گيري مطالبات قومي روندي را بپيمايد كه به جدايي طلبي و تحركات ضد ملي بينجامد و از اين طريق آب به جوي مخالفان آزادي، عقل و برابري بريزد كه در جبهه ي استبداد و در پشت دفاع از تماميت عرضي كشور سنگر گرفته اند(۴)، اما با دعوا و معركه گيري وي همراه نبودم.
حاصل جمع اين مختصر، چيزي بيشتر از گسيختگي و پارگي شخصيت سياسي يك فعال حقوق زنان را به نمايش نمي گذارد و چگونه مي توان از اين جمع جبري كه چيزي بيشتر از يك صفر نيست به راحتي عبور كرد.
چهره دوم سركار خانم افسانه ي نوروزي است، كه به اتهام قتل در انتظار چوبه ي دار بسر مي برد. وي اگرچه فمينيست نيست، اما در كانون حادثه اي قرار گرفته است، كه دستمايه آثار قلمي فمينيستي بسياري است. افسانه ي نوروزي قاتل مردي است كه به ادعاي وي درصدد تجاوز به او بوده است. اين پرونده در افكار عمومي به گونه اي مطرح شده است كه گويي قوه ي قضاييه، از آن رو كه مقتول از نيروهاي امنيتي و نظامي است و قاتل نيز يك زن، حكم بر قصاص افسانه ي نوروزي داده است.
در مورد كارزار جهاني و ملي كه در مورد نجات جان افسانه ي نوروزي به راه افتاده است بايد به چند نكته ي مهم توجه داشته باشيم:
الف) با كمال تاسف مخالفت بسياري از فعالين حقوق بشر و فعالين حقوق زنان با مجازات قصاص (اعدام) در اين پرونده، به دلايلي كه توضيح خواهم داد به دفاع ضمني از قتل انجام شده توسط افسانه ي نوروزي تبديل شده است.
ب) كارزار جهاني و ملي كه براي لغو مجازات اعدام افسانه ي نوروزي به راه افتاده است، با كمال تاسف بر اين شايبه دامن زده است كه قتل ناموسي - حداقل- در حالتي كه زني بخواهد از خود دفاع كند، قابل توجيه است. شايد همين پادانديشه بود كه افسانه ي نوروزي را وداشت در جايگاهي قرار بگيرد، كه وقتي خبرنگار روزنامه ي شرق از وي پرسيد: پس از اين سال هاي زندان اگر متوجه مي شدي كه همسرت زن ديگري اختيار كرده است با او چگونه رفتار مي كردي؟ به آساني و با لبخند گفت: او را هم مي كشتم، آخر من دختر يك قصاب هستم. چه راحت و چه وقيحانه!
ج) ادعاها و اظهارات افسانه ي نوروزي تا آن جا كه به آموزه هاي جرم شناساني مربوط مي شود، نمي تواند نزديك به واقعيت باشد، زيرا، اول: بسيار دور از ذهن است كه فردي بدون رضايت طرف مقابل به صورت عريان در اطاق خواب منتظر وي بوده باشد. دوم: بسيار دور از ذهن است كه فردي بدون رضايت طرف مقابل در حالي كه افراد ديگر در خانه حضور دارند، قصد تجاوز به وي را داشته باشد. سوم: بسيار دور از ذهن است فردي در حالي كه امكان مقاومت و داد و فرياد براي طرف مقابلش وجود دارد در ساعتي كه همسايه ممكن است به فرياد قرباني برسند، قصد تجاوز به وي را داشته باشد. چهارم: بسيار دور از ذهن است كه زني كه در معرض تجاوز بوده است بتواند، بخواهد (به جاي فرار كردن يا كمك طلبيدن از ديگران) و از نظر رواني امكان آن را داشته باشد كه بيش از ۲۰ چاقو به بدن فرد متجاوز وارد كند و او را از پاي در آورد. پنجم: بسيار دور از ذهن است كه قاتل به همراه همسرش پس از كشتن و كارد آجين كردن قرباني كه قصد تجاوز به وي را داشته است، از محل حادثه بگريزد. ششم: متناسب با آموزه هاي پزشكي قانوني امكان تجاوز به فردي كه به تجاوز رضايت نمي دهد بسيار اندك است و ..
فمينيست هاي مدافع حق حيات افسانه ي نوروزي هيچگاه از خود نپرسيدند، اول: چرا مي بايست از حق حيات افسانه ي نوروزي دفاع كرد، اما از حق حيات محمد بيجه – قاتل زنجيره اي كودكان پاك دشت- نه؟! دوم: چرا بايد از قتل ناموسي افسانه ي نوروزي دفاع كرد، اما از قتل هاي ناموسي ديگر – مانند آن چه در خوزستان ديده مي شود- نه؟! سوم: چرا بايد از حق حيات ژيلا(۵)، حاجيه(۶)، ليلا(۷)، كبرا رحمانپور(۸)، فاطمه پژوه(۹) و ... بايد دفاع كرد، اما از حق حيات مقتول پرونده ي افسانه ي نوروزي نه؟! چهارم: بر فرض درستي تمام ادعاهاي افسانه ي نوروزي، وكيلش و تمامي مدافعانش، چرا فمينيست ها از خود نمي پرسند خواستگاه مرداني چون مقتول پرونده ي افسانه ي نوروزي كجاست؟ از چه فرهنگي شيرمكيده اند؟ و از چه الگويي سيراب شده اند؟ آيا آن ها علايم بيماري (قرباني) جامعه اي نيستند كه به خيال نجات خود، آن ها را دوباره قرباني مي كند؟! پنجم: قتل، قتل است و آدم كشي، آدم كشي است، هرچند در سايه دفاع از ناموس (ناموس هاي شخصي، وطني، ديني و ..) انجام بگيرد.
دفاع از حق حيات آدمي به عنوان ركن ركين حقوق بشر، تبري و فاصله گرفتن از آدم كشي هاي مقدس نيز هست. همه ي فلسفه هاي نيست انگار و تلمبار شده از غريزه ي مرگ و خشونت، البته كه ابتدا بايد بتوانند از آدم كشي هاي مقدس در سايه ي هزار اما و اگر و به بهانه ي هزار امر مقدس و موهوم دفاع كنند. به تعبيري اين آدم كش ها، بيماري و جنون خود را در پشت قاب هاي مقدس و واژه هاي قشنگ پنهان مي كنند.
مدافعان حقوق زنان در دفاع از حق حيات افسانه ي نوروزي بايد گرانيگاه استدلال ها و مركز ثقل فعاليت هاي خود را به جاي دفاع از يك قتل به دفاع از يك قاتل و حق حيات او انتقال دهند(۱۰). جامعه اي كه بتواند از حق حيات محمد بيجه، حق حيات قاتل پرونده ي مشهور به قتل هاي عنكبوتي، حق حيات خفاش شب هاي تهران و حق حيات مقتول پرونده ي افسانه ي نوروزي دفاع كند، مي تواند از حق حيات ژيلا، ليلا، حاجيه، كبري، فاطمه و افسانه دفاع كند. جامعه اي كه نمي تواند و نمي خواهد از اين قربانيان، كه ضعيف ترين، آسيب پذيرترين و شكننده ترين اقشار خود هستند، دفاع كند، البته بايد منتظر اعدام هاي سياسي دهشت بار قبل و – به طور عمده (۱۱)- بعد از انقلاب باشد. چنين جامعه اي نبايد از قتل هاي سياسي زنجيره اي، قتل هاي زنجيره اي ناموسي كرمان، مشهد و ..، قتل هاي عنكبوتي تهران و پاك دشت يا كشتار زندانيان سياسي در اوين تعجب كند(۱۲). چنين جامعه اي نبايد از ديرپايي و سخت جاني پديده دوقلوهاي سياه (شكنجه و اعتراف(۱۳)) در زندان هاي خود متعجب شود. به باور من جامعه ي مدني از داخل زندان ها شروع مي شود و كم و كيفش نيز در داخل زندان هاي قابل واررسي و اندازه گيري است. مهرباني، عدالت و آزادي يا توزيع برابر آزادي در زندان ها به گل مي نشيند. جامعه اي كه نمي خواهد يا نمي تواند با از پاي افتادگان، انساني و مشفقانه رفتار كند، البته كه نمي تواند و نمي داند چگونه از حق برابر مردها و زن ها دفاع كند.
فمينيست هاي پي گير پرونده ي افسانه ي نوروزي بايد به هوش باشند و نگذارند دفاع از حق حيات وي (كه به درستي دنبال مي شود) به دفاع از نوعي آدم كشي ( كه به غلط از سوي برخي دنبال شده است) تاويل و تبديل شود. از فمينيست هاي ايراني كه بايد پيام آور شادي، آبادي، صلح، سلامتي و آزادي براي جامعه ي افسرده، ويران، جنگ زده، بيمار و استبداد زده ي ما باشند، ننگ امضا نهادن بر پاي آدم كشي دور بادا(۱۴).
جمع جبري مجموعه ي نوشته هايي كه در كارزار دفاع از جان افسانه ي نوروزي به رشته ي تحرير در آمده است، در دفاع از حقوق زنان و پرداختن به كانون اصلي اين عفونت فراگير و پبش رونده، يعني اضطراب جنسي چه مي تواند باشد، جز هيچ؟!
تحليل اين دو چهره به من نشان و امكان مي دهد كه بتوانم تا حدي به بخشي از زواياي پنهان و تاريك جنبش فمينيستي در ايران و به تبع آن كل ساختار جامعه ي ايراني دست پيدا كنم و آن ها را مورد واكاوي قرار دهم.
به باور من هسته ي اصلي مسايل مربوط به زنان در جامعه ي ايراني به مشكل سكس و مساله ي اضطراب جنسي در ايرانيان باز مي گردد كه بسياري از مدافعان حقوق زنان همچون سركار خانم ناهيد رياضي نه تنها به آن نپرداخته اند، بلكه با رفتار خود شعله هاي اين اضطراب را در اين جامعه وهم آلود ما بيشتر نيز كرده اند. از آن جا كه به اين مساله در چند مقاله به طور مفصل اشاره كرده ام، از تكرار آن ها پرهيز مي كنم و تنها به مختصري اكتفا مي كنم.
خوانش فقهي زيرساخت اصلي مشكل سكس در ايران (اضطراب جنسي) اين گونه است: نكاح (گاييدن(۱۵)) در پهنه ي زبان فقهي نوعي معامله است كه بين يك مرد (زوج) به عنوان خريدار و معمولن مردي ديگر به عنوان فروشنده (پدر يا جد پدري زوجه) انجام مي گيرد. موضوع و مورد معامله، برخلاف آنچه به غلط و از سوي برخي از ناآگاهان به ظرايف فقهي ادعا مي گردد، زن (زوجه) نيست، بلكه آلت جنسي زنانه (بضع) است كه در ازاي مبلغ مهريه به زوج واگذار مي شود(۱۶). تمام آنچه پس از خواندن خطبه ي عقد به عنوان حقوق زن و مرد تحقق پيدا مي كند، بازتاب اين معامله و بازتوليد الزامات آن است(۱۷). به باور من بدون درافكندن گفتماني تازه براي براي برانداختن اين زير ساخت، انتظار گشايش در مسايل مربوط به زنان، انتظاري بيهوده است.
آنچه در امر ازدواج به لحاظ فقهي و به زبان فقيهانه جاري مي شود، به هيچ روي شايسته ي عناوين دل انگيز و برچسب هاي دل چسب عرفي اي نيست كه به ازدواج داده ايم. پيوند مقدس، پيوند قلب ها، پرواز دو پرنده ي عاشق، پيوند جان ها و ..
چهارچوب ها و تورهاي فقهي به واسطه ي فشار مدام و فزاينده ي اضطراب هاي جنسي آن چنان تنگ و غير انساني تنيده شده است كه در عمل نه تنها نتوانسته است به غريزه ي سركش جنسي سر و سامان دهد، رام كند و آن را تا اندازه هاي يك رابطه ي عاشقانه و انساني بالا كشد، بلكه و با كمال تاسف مي توان ادعا كرد كه چنانچه اين پروتكل هاي فقهي به تمامي تحقق و تعين مي يافت، مي بايست انتظار افتضاحي بيشتر و فاجعه اي شرم آور تر از آن چه هست را مي كشيديم(۱۸).
پديده هايي همچون دختران فراري، دختران خياباني، مزاحمت هاي خياباني، اتومرسي و گسترش تن فروشي در همه ي ابعاد آن – كه از مظاهر سكس وحشي هستند- مسايل و معظلاتي نيستند كه بتوان از كنار آن ها به آساني گذشت(۱۹).
ما(نسل پيشين) به عنوان پدران و مادران اين انبوه بي سامان و بي قرار(نسل كنوني) كه در جستجوي كام جنسي (عشق گم شده) – كه حق انساني آن هاست و چه ظالمانه از آن ها دريغ شده است – فرسنگ ها از رويا ها و آرمان هاي يك سكس سالم، شكوفا، سرشار از زندگي و لبريز از عشق و لبخند دور افتاده اند، مي بايست بسيار شرمنده باشيم و از سنگيني اين شرم و انبوهي ننگش آب شويم.
اين كه خروارها دليل و توجيه بتراشيم براي آن كه از زير اين بار سنگين بدر آييم، چيزي از مسئوليت ما كم نمي كند، كه فاجعه را ما رقم زديم، كه فاجعه در زمانه اي رخ داد كه ما به ظاهر زنده بوديم و نفس مي كشيديم.
مقايسه كنيد محصولات و كالاهاي هنري و ورزشي آميخته به سكس را در فرهنگ هاي زنده ي ديگر با كالاهاي وطني! در برابر پاتيناژ، اپرا، موسيقي، رمان، نقاشي، رقص، باله، آواز، انواع ورزش هاي دل انگيز زنانه و ... چه داريم عرضه كنيم و چه مي توانيم عرضه كنيم؟!
نگاه كنيد به مجموعه ي فيلم ها و سريال هاي رانتي و به اصطلاح عاشقانه ي سينماي وطني. غالب آن ها در عين اول، در برزخ بين عشق، عبد، عربده، عيب، عرياني، عار و عاريه معلقند و سرگردان، و حتي براي مخاطب خلع سلاح شده و كر و گنگ وطني نيز غير قابل باور(۲۰).
فاجعه اي كه مسعود ده نمكي با عنوان فقر و فحشا از پديده تن فروشي در ايران امروز به تصوير مي كشد، چيزي نيست كه در پس آسيب شناسي ساده انگارانه(۲۱) و سناريوي بازي گوشانه ي(۲۲) وي فراموش شود و ما به عنوان انسان هايي كه در اين زمانه و در اين پهنه از خاك زيسته ايم بتوانيم آسوده از كنارش بگذريم(۲۳).
واكاوي آثار فمينيست هاي وطني در اين پهنه، حجمي به اندازه ي هيچ است و از اين منظر پيشبرد اهدافي كه در سر مي پرورانند بسيار كند و غيرقابل اعتناست. و نبايد فراموش كرد، با آن كه همه زخم هايي كه از بازتوليد مناسبات مردسالارانه در پهنه ي فقه شيعي - اسلامي بر پيكر زن - و به تبع آن مرد - ايراني نشسته است، بازهم برخي از فعالين حقوق زنان هر جا توانسته اند از بازي مرغ و شترمرغ غافل نشده اند و در پي گيري مطالبات خود حتي به فقه سنتي هم، پناه برده اند(۲۴) و نيز نبايد فراموش كرد كه پيشرفت هايي كه در عمل و در پهنه ي اجتماع در زمينه ي مساله ي سكس به چشم مي خورد به ۴ دليل روشن نمي تواند در كارنامه ي فمينيست ها جاي بگيرد.
۱- بسياري از گشايش هاي جنسي(۲۵) كه در پهنه ي اجتماع به وجود آمده است (نظير رقيق شدن حجاب، انفجار ادبيات عاشقانه و سكسي حتي در پوشش عرفان، گسترش ارتباطات بين زنان و مردان، فاصله گرفتن عرف ازدواج از چهارچوب هاي فقهي، رقيق شدن اضطراب هاي جنسي در نسل جوان، افزايش دانش جنسي و ...) و جامعه و خانواده ها به اكراه و از سرناچاري به آن تن داده اند، نه حاصل كار فمينيست ها كه محصول فرزانگي لايه هاي جوان و از نظر جنسي فعال اجتماع است كه براي دور زدن بن بست ها و گريز از فشارها و محدويت ها بي پروا و بي پرده برخواست هاي انساني خود پاي فشرده اند و مثل كودكان داستان معروف هانس كريستين اندرسن دروغ بزرك خياطان لباس مخصوص پادشاه را تكرار نمي كنند.
۲- گسترش خيره كنند تكنولوژي ارتباطي و انفجار اطلاعات اين فرصت را براي جامعه ي بسته ي ما و خيل جوانان جوياي نام و جستجوگر گمنام وطني فراهم آورد تا بيشتر از آن چه مي توانند از انبان روشن فكران وطني توشه بر گيرند، از عقل سيال جمعي دهكده ي جهاني سيراب شوند. شگفتا! كه بسياري از روشن فكران وطني غرق در اوهام و خيالات پارانويايي خود از اين خيل جستجوگر تشنه عقب مانده اند و اين عقب ماندگي را رندانه با انگ بي هويتي و شبيخون فرهنگي كه نثار پيش افتادگان مي كنند، تسكين مي دهند.
۳- با آن كه نرم رفتارهاي جنسي نسل جوان فاصله بسياري از هنجارهاي نسل گذشته دارد، اما به علت فقر گفتمان هاي كارشناسانه و عالمانه ي سكسي در جامعه ي ايراني بسياري از جوانان همچنان از اضطراب هاي جنسي و مسايل مربوط به آن رنج مي برند.
۴- به نسبت افزايش محدويت هاي غيرانساني در پهنه ي سكس انحراف هاي سكسي (همچون تجاوز، مزاحمت هاي خياباني – كه منحصر به جامعه ي ايراني است-، انفجار طنز و گفتارهاي عوامانه ي سكسي، گسترش وحشتناك تن فروشي و پايين آمدن سن شروع به تن فروشي در دختران، پديده زنان خياباني، پديده ي اتومرسي كه ويژه جامعه ي ايراني است، گسترش فضاهاي ذهني جنسي و ...) نيز گسترش پيدا كرده و جامعه ي ايراني را تا آستانه ي يك بحران استخوان سوز پيش برده است. اين همه به باور من به غيبت گفتمان هاي سكسي علمي و كارشناسانه مربوط مي گردد كه مسوليت آن بيشتر از هر گروهي به فمينيست ها باز مي گردد.
فعالين حقوق زنان نه تنها هيچگاه جرات و توان آن را نداشته اند كه به پهنه ي گفتمان هايي نظير حق مالكيت فرد بر بدن خويش، حق سقط جنين، آزادي جنسي، الغاي انواع جرم هاي جنسي، آموزش هاي سكسي و ... ورود پيدا كنند و پايه گذار ميراثي درخور براي پويندگان اين عرصه ها باشند، بلكه به واسطه ي شلختگي فكري، گسيختگي شخصيتي و چندپارگي روان ايراني گاهي با اقداماتي نظير آنچه ناهيد رياضي و همفكرانش در كنفرانس برلين انجام دادند يا فعالين حقوق زنان در مورد افسانه ي نوروزي پيش گرفتند، به مشوه و مغشوش شدن موضوع اصلي نيز دامن زده اند.
مي ترسم و سخت مضطربم/ اما با آن كه مي ترسم/ اما با آن كه سخت مضطربم/ با تو تا آخر دنيا خواهم آمد/ مي نشينيم براي يكديگر قصه مي گوييم/ تا پرندگان كوهي از دامنه ي روياها به خانه بازگردند(۲۶).


دكتر اكبر كرمي

------------------------
پاورقي:

۱- البته ورود به اين منطقه، براي فقها به طور كامل آزاد است و متون فقهي سرشار از مسايل جنسي عجيب و غريبي است كه برخي از آن ها در باور هم نمي گنجد. از جمله، اول: باورها و آموزه هاي غير علمي فراوان، نظير طرح امكان حامله شدن زن در هنگام حيض (عادت زنانگي، منس)، طرح عوارض خودساخته و موهوم براي استمنا و ...، دوم: باورهاي غير انساني فراوان، نظير بسياري از مباحث جنسي مربوط به كنيز يا امه، امكان ازدواج دختران حتي قبل از ۹ سالگي و ...، سوم: باورهاي خرافي فراوان، نظير تاثير برخي از موقعيت هاي نجومي (خرافه هاي نجوم باستاني) در سرنوشت آدميان و ...، چهارم: نابرابري ها ي آشكار و استخوانسوزي همچون نابرابري هاي جنسي، ديني، زباني و نژادي (براي مثال آقاي خويي در مبحث نكاح وقتي مي خواهد از كساني كه ازدواج با آن ها مكروه است ياد كند، اكراد و سياه پوستان را هم عنوان مي كند) و ...
۲- صالحي، سيد علي
۳- شاملو، احمد
۴- نگاه كنيد به اين دو جمله ي معروف: پشتيبان ولايت فقيه باشيد اگر مي خواهيد به مملكت شما اسيب نرسد. و نيز اين جمله ي معروف: اگر شاه نبود، ايران ايرانستان مي شد و خوانش جديد آن: اگر ولايت فقيه نبود ايران افغانستان مي شد.
۵- ژيلا دختر سيزده ساله اي است، اهل مريوان. در خبرها امده است كه وي از بختيار برادر پانزده ساله اش باردار شده است. پدر و مادر اين دو کودک خواهان اعدام هر دو کودک شده اند و حکم دادگاه براي ژيلا سنگسار است.
۶- روزنامه اعتماد در گزارشِي خبر از حکم اعدام وي به جرم فحشا داده است. نام اين دختر اراكي ليلا مافي است و نوزده سال سن دارد، هرچند پاره اي از گزارشات به عقب مانندگي ذهني وي اشاره كرده اند. وي به اجبار مادر ناچار به فحشا شده است. ليلا را در دوازده سالگي به عقد مردي افغان در آوردند و پس از ازدواج, مادر شوهرش نيز او را به فحشا وا مي داشته است. وي در۱۸ سالگي دستگير و به جرم رياست باند فحشا به اعدام محکوم مي شود.
۷- سازمان عفو بين الملل در اطلاعيه اي مي گويد: حاجيه اسماعيلوند در سن ۱۷ سالگي به پنج سال زندان و سنگسار محکوم شده است و اينک در آستانه بيست و دو سالگي منتظر اجراي حکم سنگسار است. گفته مي شود که وي در شهر جلفا زنداني است.
۸- کبرا رحمانپور دختر جواني که در درگيري با مادر شوهر ۹۰ ساله خود، متهم به قتل او شد است و در انتظار شوراي حل اختلاف و بخشش اولياي دم است بي آنکه وضعيت او و شرايطي که او را به اين اقدام واداشته مورد توجه قرار گيرد.
۹- فاطمه پژوه که همسرش را به خاطر تعرض به نادختري اش (دختر فاطمه) کشته است.
۱۰- از قول گاندي و در دفاع از فلسفه ي عدم خشونت (اهيميسا) وي - در كتابي كه يونسكو به افتخار ياد بود صدسالگي اش و با عنوان همه ي انسان ها برادرند چاپ كرده است – آمده است: گناه تنفر انگيز است، اما گناهكار ترحم انگيز.
۱۱- باقي، عمادالدين.
۱۲- آيت الله منتظري، حسينعلي، خاطرات و نيز توجه كنيد به مصاحبه ي آيت االه سيد حسين موسوي تبريزي با ماه نامه ي چشم انداز ايران.
۱۳- در ادبيات يونان و سپس روم از شكنجه و اعتراف كه لااقل در مورد بردگان توصيه ي مي شد با عنوان دوقلوهاي سياه ياد مي شد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

۱۴- اگر برچيدن مجازات خشن و غيرانساني مرگ در جوامع دمكراتيك لازم به نظر مي رسد، اين انتخاب در جوامع غير دمكراتيك ضروري و واجب است، زيرا، اول: اگر در جوامع دمكراتيك سازو كار و امكانات يك دادرسي عادلانه وجود دارد، اين حداقل در جوامع غيردمكراتيك موجود نيست، به ويژه چنانچه متهم در برابر صاحبان قدرت ايستاده باشد. دوم: اگر در جوامع دمكراتيك امكان خطا وجود دارد و از آن رو، مجازات هايي چون مرگ - كه غير قابل جبران هستند - بايد برچيده شوند، در جوامع غير دمكراتيك ظريب خطا بسيار بالاتر است. سوم: اگر در جوامع دمكراتيك امكان كنترل سيستم ها ي كنترلي توسط سيستم هاي ضد كنترلي فراهم است و امكان كشف خطا ها بسيار بالاست، چنين امكاني در جوامع غيردمكراتيك بشدت نادر و دور از دسترسي است، بنابر اين امكان پاداستفاده از مجازات مرگ بسيار بالاست. چهارم: اگر در جوامع دمكراتيك امكان توزيع برابر حداقل هايي چون آزادي، برابري، شان، رفاه، امنيت، اطلاعات و ... فراهم است، در جوامع غيردمكراتيك به صورت سيستماتيك شهروندان از بسياري از حقوق اوليه ي خود محرومند و به همين دليل مجازات مرگ در اين جوامع به معناي قرباني كردن دوباره و چندباره ي محرومان و قرباني ها ست. و ...
۱۵- المنجد، ماده ي النكاح.
۱۶- البضع با كسره ي با، از كنايه هاي عددي (بين ۳ تا ۹) است و با ضمه ي با، به معناي ازدواج، گاييدن و آلت تناسلي زن مي باشد و ..چنانچه مردي با زني با مهريه ي معين ازدواج كند، زن مالك مهريه مي گردد و مرد بايد آن را ادا كند و مرد نيز مالك و مسلط بر بضع زن مي شود، زيرا نكاح عقدي است برخاسته از داد و ستد، بنابر اين هريك از ان دو مالك و مسلط بر چيزي مي شوند ...
شيخ طوسي، المبسوط، ج۴، ص۳۱۰.
البضع (به ضمه ي با) به معناي نكاح (گاييدن، ازدواج) است. از ابن سكيت روايت است كه: (بين عرب ها) گفته مي شود: فلاني مالك بضع فلان (زن) شد.
الجوهري، صحاح اللغه، ماده ي بضع.
البضع به فتحه با به معناي قطعه يا پاره ي گوشت به ضمه با به معناي ازدواج، مهريه، عقد كردن، طلاق دادن.
منجدالطلاب، واژه ي البضع.
۱۷- البته آنچه در اين جا و در پاورقي پيش اشاره شد، به معناي انكار امكان و وجود خوانش هاي مترقي تر و انساني تر از منابع فقهي نيست، بلكه در آثار بسياري از فقهاي متاخر - به ويژه در مكتب قم- شاهد تغير لحن و گفتارشان در مورد زنان و امر ازدواج هستيم. در اين زمينه مي توان به نظرات شجاعانه ي آيت الله يوسف صانعي و آيت الله حسينعلي منتظري اشاره داشت، اجتهاداتي كه با توجه به آياتي همچون: حجرات/۱۳، كهف/۸۸، فصلت/۴۶، نهل/۹۷، بقره۲۲۸، قابل دفاع و استوار هستند. با اين كرشمه به نظر مي رسد منابع فقهي همچون آيينه اي هستند، كه فقها چهره ي خود را در آن مشاهده مي كنند. به لحاظ شناخت شناسانه، اين فرايند برآمده از اين پيش فرض است كه هيچ گونه خطايي در متون ديني وجود ندارد و نبايد وجود داشته باشد، بنابر بر فرض ظهور و كشف هر گونه خطايي دو راه عمده در برابر فقها و مومنان وجود خواهد داشت. اول: بازخواني متن از راه توجيه، كه علم تفسير، هرمنوتيك و درايه متكفل آن شده اند- و دوم: باز خواني متن از راه تحريف، كه علم تاريخ و رجال مسوليت آن را پذيرفته اند. براي مثال در گفتمان تفسير، مفسر از جابه جا شدن روي نوار ناسخ و منسوخ يا محكم و متشابه و ... مشكلات را از ميان بر مي دارد و در در گفتمان تحريف، مورخ مومن با دست كاري تاريخ و حذف قسمت هاي نامطلوب و ناصواب آن، به آساني و به آرامي به پالايش تاريخ و ... مي پردازد، به اين ترتيب اين فرآيندها اگرچه آرام آرام متن را در برابر هرگونه انتقادي ايمن مي كند، اما نبايد فراموش كرد كه اين ايمونيزاسيون به قيمت تهي شدن متن انجام مي شود. از جهت ديگري نيز بايد به فرآيند دوگانه و همزمان ايمن شدن – تهي شدن توجه كرد: با گسترش علم و دستاوردهاي عقل ادعاهاي مومنان (وحي) نيز كم تر و محدود تر مي گردد. براي مثال اگر زماني نجوم، فيزيك، بهداشت و حتي حشره شناسي از دل دين بيرون مي آمد و مومنان تاب علوم سكولار را نداشتند، امروزه بسياري از مومنان ديگر چنين زحمتي را به خود نمي دهند و ادعاهاي خود را محدود كرده اند.
۱۸- در پهنه ي زبان فقه و در ارتباط با سكس نوعي پارادكس پنهان به چشم مي خورد. از يك طرف آموزه هاي فقهي برآمده و برآورنده ي نوعي زن عورت انگاري و تقدم بخشيدن سلامت جنسي (بكارت) زن در برابر سلامت رواني اش هست، تا آن جا كه تفكيك جنسي كامل(مدل طالبان) ، پوشيدگي كامل(حجاب) و اجباري، قتل هاي ناموسي و .. تا اندازه هاي ضروري دين القا و تلقي مي گردند و از طرف ديگر با توجه به مفهوم معامله - كه در امر نكاح مستتر است- گفت و گو از سكس تا امكان انتفاع جنسي چند مرد از يك امه و در مورد نكاح تا نكاح معاطاتي پيش مي رود. اما مساله ي اصلي اين جاست كه با افزايش اضطراب هاي جنسي در جامعه و سرايت آن به تحقيقات فقهي، زمينه ي طرح رويه ي دوم پارادكس فراهم نمي آيد (براي مثال آيت الله خميني از طرح باور خود در مورد نكاح معاطاتي در متون فقهي ابا مي كند)، در حالي كه رويه نخست پارادكس به شدت و با حدت تقويت، توليد و توزيع مي شود (براي مثال پوشش اجباري حتي براي كودكان و زنان يائسه نيز تجويز مي شود). به عبارت ديگر با افزايش اضطراب هاي جنسي چهره ي آسان گير فقه در سايه ي چهره ي خشن و سخت گير فقه بي رنگ و بي رمق مي شود و همه چيز براي رويش سكس وحشي و توليد انبوه سكس سياه آماده مي گردد. اين كه پس ربع قرن سياست هاي جنسي بي رقيب جمهوري اسلامي در عمل به جاي تلطيف فضاهاي انساني (آن چنان كه ادعا مي شد)، به افزايش خشونت هاي سكسي، بگير و ببند هاي سكسي، قتل هاي سكسي، ناآرامي هاي سكسي، نارضايتي هاي سكسي، ترورهاي سكسي(بسياري از منتقدين و ناراضيان جمهوري اسلامي با اتهام هاي سكسي روبرو بوده اند) ، اعتراف هاي سكسي(نگاه كنيد به فيلم بازجويي از متهامان قتل هاي زنجيره اي تا مو بر بدنتان سيخ شود)، اعتراض هاي سكسي (در يكي از رسانه هاي خارجي از رفتار دختران جوان ايراني در برابر سخت گيري هاي حكومت ديني با عنوان انقلاب ريملي ياد شده است) و ... انجاميده است، چيزي نيست جر به خدمت گرفتن فقه براي گسترش سكس وحشي.
۱۹- عمق فاجعه اي كه در پهنه ي سكس در ايران امروز در حال تكميل است، آن چنان مهيب و ويرانگر است كه ماهنامه ي راهبردي چشم انداز ايران – تريبون لايه هاي مكتبي تر جريان ملي مذهبي- نتوانسته است از كنار ان بگذرد و در چند شماره ي اخير خود به آسيب شناسي جوانب آن پرداخته است. به باور من نتيجه ي كار كارشناسان نزديك به چشم انداز ايران فراتر از چند گزاره ي فرافكنانه و ساده نيست كه از طريق آن تلاش شده است مسئوليت اين بحران اپيدميك اجتماعي به گردن بنيادگرايان ديروز و اصول گرايان امروز گذاشته شود.
۲۰- از همه ي كارگردان هاي موفق ايراني كه آثار عاشقانه ي قابل اعتنا و درخشاني ساخته اند و من برخي از آن ها را ديده ام (زير درختان زيتون/ عباس كيارستمي، نوبت عاشقي/ محسن مخملباف و ...) صميمانه پوزش مي طلبم. هر چند اين مجموعه ي اندك خودشاهدي است بر صحت ادعاي من. اين گروه همان هايي هستند كه شجاعت و جسارت نشان دادند، پرده ها را بالا زدند و دروغ بزرگ را نپذيرفتند.
۲۱- آسيب شناسي ساده انگارانه است، زيرا، اول: ده نمكي تصور نمي كند، مخاطبينش ممكن است از خود بپرسند: سهم مسعود و دوستانش - كه در بسياري از بگير و ببندهاي سكسي دخالت داشته اند - در اين فاجعه چقدر است؟ يا چه ميزان از اين فاجعه سهم اين خوانش از دين است كه سكس، حجاب، نوع پوشش، چگونگي اختلاط آدميان مناسب ترين ميزان الحراره ي سنجش اسلامي بودن يك جامعه است؟ خوانشي كه از فيلم ده نمكي تراوش مي شود. دوم: ده نمكي تصور نمي كند، ممكن است مخاطبينش از خود بپرسند: سهم قدرت و صاحبان آن در اين فاجعه چقدر است؟ يا بهره اي كه صاحبان قدرت از اين فاجعه مي برند چقدر است؟ و در كجاست؟ و چرا گسترش سكس سياه مثل گسترش بازار سياه به گسترس استبداد كمك مي كند. سوم: ده نمكي از خود نمي پرسد، اگر در واقع فقر (آن طور كه ده نمكي مي خواهد القا كند، و نسل ما آموخته است، هر چه را كساني چون ده نمكي بخواهند القا كنند، مشكوك است، زيرا آن ها به جبهه ي استبداد متعلقند و جبهه ي استبداد هميشه در اين خاك مشكوك بوده است) عامل فحشا است (يعني سرويس دهندگان سكس فقير هستند و از سر فقر به اين كار تن داده اند) ، خب اين گزاره و فيلم در مورد سرويس گيرندگان سكس چه قضاوتي دارد؟ و ...
۲۲- سناريوي فقر و فحشا بازيگوشانه نيز هست، مثل بازيگوشي هاي مرگ باري كه شكنجه گران هنگام اعتراف هاي جنسي به آن تن مي دهند. اعتراف هاي جنسي اگرچه براي قربانيان بسيار دردآور و جانسوز است، اما براي شكنجه گر، اعتراف گير و آمرانش بسيار لذت بخش و خشنود كننده است و از همين روست كه با وسواسي بيمارگونه تلاش مي شود هيچ نكته و حركتي از قلم نيفتد.
۲۳- در اين رابطه فيلم درخشان ده را كه به كارگرداني عباس كيارستمي ساخته شده است نبايد فراموش كرد.
۲۴- مجموعه ي اقدامات فمينيست هاي اصلاح طلب مجلس ششم از اين جنس بود و بزركترين حركت خطاي آن ها در اين زمينه، توصل شان به مراجع شيعه بود، براي به كرسي نشاندن كنوانسيون رفع كليه اشكال تبيض. مراجع سنتي اگرچه از كنار انگاره اي كه تعطيلي احكام اوليه ي اسلام را در پاي مصلحت (احكام ثانويه) پيشبيني و تبين مي كرد، عبور كردند، ولي بعيد است بتوانند از مساله ي سكس به سلامت و سبكبالانه عبور كنند.
۲۵- دو تن از فقهاي جمهوري اسلامي نيز به مساله ي سكس و بحران حاصل آن در جامعه توجه نشان داده اند، آيت الله ابراهيم اميني در نماز جمعه ي قم و آيت الله هاشمي رفسنجاني در نماز جمعه ي تهران. راه حل اميني چيزي فراتر از توصيه به همه، براي كمك به ازدواج جوان ها نيست. اين راه حل به علت نزديك نشدن به كانون بحران جنسيت و سكس در ايران، اگرچه از سوي گروهاي حاشيه ي سكس وحشي تحمل شد، اما به همين دليل نيز در عمل نتيجه نداشت. نسخه ي هاشمي در حد پيش كشيدن سنت شيعي متعه، براي حل بحران سكس در ايران قابل ارزيابي است. اگر چه اين تجويز به ظاهر با چهارچوب هاي فقهي منافاتي نداشت، اما به علت نزديك شدن به كانون اضطراب هاي جنسي از سوي حاشيه ي سكس سياه تحمل نشد و هاشمي لاجرم سكوت كرد.
۲۶- صالحي، سيد علي، دير آمدي ريرا.

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/18852

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'در نكوهش سكس وحشي، اكبر كرمي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016