يكشنبه 3 آبان 1383

براي روز مبادا، استمداد از همه فعالين حقوق بشر، اكبر كرمي

ديروز (۲/۸/۸۳) ساعت ۴ بعد از ظهر، درب مطب بنده تا نيمه باز شد و خانمي جوان (در حدود ۱۸ سال) در آستانه ي در ظاهر شد. دختر جوان دستش را كه با پارچه اي بسته بود داخل كرد و پرسيد: اينجا پانسمان انجام مي دهيد؟
وقتي جواب مثبت مرا شنيد، از اينكه در نزده وارد شده بود، معذرت خواست و گفت بعد از افطار مزاحم خواهم شد. يك ساعت بعد، دو جوان، كه يكي به سبك چاله ميداني ها دستمال يزدي به مچ و كف دست چپش بسته بود به داخل مطب آمدند و خيلي عصباني و آتشين سراغ مرا گرفتند.
- بفرماييد!
- آقاي كرمي كجا هستند؟
- امرتان را بفرماييد!
- يك ساعت پيش، خانمي براي پانسمان اينجا آمده است، دكتر مزاح وي شده، آمده ايم دهانش را خرد كنيم و ...
- كسي اينجا براي پانسمان نيامده است، تنها يك خانم جوان آمد و داخل نشده سوال كرد و رفت.
- كم حرف بزن، دكتر كجاست؟
- كدام دكتر؟
- كريمي ... يا كرمي!
- نيستند.
من از آن جا كه خوشبختانه همسرم - به عنوان منشي - در مطب حضور دارد، در بسياري از موارد پاسخ ارباب رجوع را به طور مستقيم خودم به عهده مي گيرم و اين مساله امروز به داد من رسيد و مهاجمان در اين انديشه كه دكتر حضور ندارد، خرد كردن دهانش را تا بعد از افطار به تاخير انداختند. بعد از افطار جوان ها برگشتند و به حساب خودشان خواستند جلوي چشم بيماران از دكتر ذهر چشم بگيرند، غافل از آن كه هيچ بيماري در مطب وجود نداشت و تمام آن ها اعضاي خانواده من بودند. درب مطب را بستيم و يكي از جوان ها را براي روشن شدن مطلب به دنبال زني كه ادعاي مزاحمت كرده بود روانه كرديم و ديگري را نيز نگه داشتيم. دقايقي بعد خانم جوان در مطب حاضر شد و در مقابل اعضاي خانواده ي من ادعاي خود را تكرار كرد: من امروز براي پانسمان آمده بودم كه اين آقاي دكتر دستش را دور گردن من حلقه كرد و گفت اهل حال هستي يا نه؟
همسر من - كه خوشبختانه آن روز هم در مطب حضور داشت- به آن خانم جوان گفت: شما اصلن داخل مطب نيامدي، چرا دروغ مي گويي!
- مگه شما در مطب بودي؟ از كجا مي داني من دروغ مي گويم.
- بله من در مطب بودم و شاهد بودم كه شما اصلن به داخل مطب وارد نشديد.
دختر جوان يكه خورد و بلافاصله حرفش را عوض كرد: من امروز نيامده بودم، نمي دانم ديروز يا پريروز براي پانسمان به مطب آمدم. از بخت بدش، ديروز جمعه بود و مطب تعطيل، و پنجشنبه نيز همسرم به همراه دخترم تمام وقت در مطب حضور داشته اند. دختر جوان اصرار داشت كه پنجشنبه براي پانسمان آمده و دكتر هم مزاهم او شده است. نيم ساعت پس از استمداد مكرر ما از پليس ۱۱۰، پليس ها آمدند و ما را به كلانتري بردند. در كلانتري من از آن ها به اتهام ايراد تهمت، فحاشي و اخلال در محل كار و آن ها نيز از من به عنوان مزاحمت ناموسي شكايت كردند.
جاي بسي خوشبختي است، براي من كه همسرم در مطب و محل كار من حضور داشت والا ممكن بود ماشين ترور جنسي، زندگي شخصي مرا با بحران روبرو كند.
الان كه من در حال تهيه ي اين گزارش هستم (۳/۸/۸۳) ساعت ۷ صبح است و يك ساعت بعد بايد براي روشن شدن مطلب به كلانتري و دادگاه بروم. پس از مشورت با وكيل و همسرم، تصميم گرفتم چند خطي قلمي كنم تا ...
من دكتر اكبر كرمي، فرزند حسن، متولد فريدن اصفهان و ساكن شهر قم هستم. مختصري فعاليت سياسي دارم و از مدافعان پر و پا قرص اعلاميه جهاني حقوق بشر هستم. در زمينه ي حقوق بشر، دمكراسي و مسايل مربوط به جنسيت نوشته ها و سخنراني هايي داشته ام كه بخش هايي از آن ها در سايت هاي اينترنتي اخبار روز، ايران امروز، ملي مذهبي و گويا و نيز در برخي از نشريات داخلي به چاپ رسيده است.
من در كمال صحت و سلامت - از آن جا كه بوي توطئه اي به مشام مي رسد – اعلام مي كنم:
به هيچ كجا وابسته نيستم و از هيچ كجا پول نگرفته ام.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

با اينكه يك بار به دعوت يك گروه فعال در زمينه ي حقوق بشر به اروپا رفته ام، اما با هيچ كس به عنوان نماينده يك دولت ملاقات نداشته ام. تنها با يكي ازنمايندگان اتحاديه ي اروپا (خانم پني لوپه فرهام) به مدت يك ربع ساعت ملاقات و در زمينه ي حقوق بشرگفتگو كرده ام، كه گزارش آن در سايت اخبار روز موجود است.
اگرچه در زمينه ي جنسيت و مسايل آن بارها و بارها نوشته ام، اما هيچ گونه انحراف جنسي - نه فقط با معيارهاي روان شناختي كه حتي با معيارهاي غيرمذهبي و غير علمي جمهوري اسلامي – ندارم.
براي پايان دادن به عمر استبداد، همه با هم بايد براي خنثي كردن ماشين ترور جنسي در ايران اقدام كنيم. به باور من استقرار دمكراسي در ايران در گرو رعايت حقوق زنان است، رعايت حقوق زنان (برابري جنسي) در گرو حل و فصل مسايل مربوط به سكس است - كه در ايران سال هاست كه به آستانه ي بحراني خود رسيده است - و حل و فصل اين مسايل نيز منوط به امكان يك گفتگوي آزاد و خلاق در مورد مسايل جنسي است. جمهوري اسلامي ايران به دلايلي كه در نوشته هاي من آمده، از ابتداي كار، حيات خود را به سكس گره زده است و به اين خاطر عرصه ي جنسيت - در ايران و در طول ۲۵ سال اخير - به عرصه اي ممنوعه، غير قابل تحقيق، غير قابل مطالعه و گفتگو تبديل گشته است. براي طلوع خورشيد دمكراسي در سرزمين ايران، هيچ راهي نداريم، بايد ماشين ترور جنسي را در ايران از كار انداخت.

دكتر اكبر كرمي

دنبالک:
http://akhbar.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/13497

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'براي روز مبادا، استمداد از همه فعالين حقوق بشر، اكبر كرمي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016