چهارشنبه 9 آذر 1384

مي گوييد نه، از كلاه تان بپرسيد! فرهاد جعفري

[email protected]

اميدوارم با من موافق باشيد كه اين عادت ما ايراني هاست كه هميشه آسانترين ، دم دست ترين و عاجل ترين راه را براي رسيدن به مقصود دنبال مي كنيم .

از همين روست كه ملتي ، پيش از آنكه به «تذكر اجتماعي» در برابر خطاها و اشتباهات ساخت سياسي فراخوانده شود و آنرا بكار بسته باشد ، توسط رهبران ناشي و عجول منتقد وضع موجود به «نافرماني مدني» خوانده مي شود !

تفاوت جزيي و نامحسوس ميان اين دو در اين نكته نهفته است كه اگر بنا بر منطق «نافرماني مدني» به شهروندان توصيه مي شود تا ديوانسالاري حاكم را از طريق ناديده گرفتن قوانين ؛به سوي دست بالاي ناكارآمدي سوق دهند و آنرا تا حداكثر ممكن مختل كنند ، «تذكر اجتماعي» شهروندان را به «گوشزد كردن دوستانه ي اشتباهات حاكمان» فرا مي خواند تا آنها را از تصميم بعدي خود _ و در صورت نتيجه بخش نبودن تذكراش _ آگاه كند .

پس ، «تذكر اجتماعي» اگر به درستي و به نحوي نسبتا فراگير توسط بسياري از «اتباع معترض به نادرستي قوانين ، روش ها و روال ها» اعمال شود ، شايد كه هرگز نوبت به «نافرماني مدني» نرسد.

به تعبيري ديگر «نافرماني مدني » هنگامي مشروع و اخلاقي ست كه نخست در برابر اشتباهات ساخت سياسي «تذكر اجتماعي كافي» داده شد و به اين رغم حاكميت از تصحيح خطاهاي خود سرباز زده باشد.

تفاوت ديگر اين دو در «پرداخت كننده ي اصلي و عمده ي هزينه» هم جلوه گر مي شود. در نافرماني مدني اين «ساخت سياسي و نخبگان حاكم» هستند كه در مدتي كوتاه بخش بسيار عمده ي هزينه را مي پردازند اما در تذكر اجتماعي ، اين «شهروندان معترض» اند كه مي بايست در دوره ي نسبتا طولاني تري هزينه ي اقدامات خود را بپردازندو چه بسا بسيار منتظر بمانند.

پس بازهم بسيار بديهي ست كه « جماعت ايراني تحول خواه» تحول را به حساب هر شخص ديگري جز خود بخواهد و تمايل داشته باشد تا بدون دريافت هيچگونه صورت حسابي ، ناگهان خود را با يك ساخت سياسي مدرن و كارآمد مواجه ببيند !

سراغ ندارم كه صندوق پستي يك مدير عاليرتبه ي نظام سياسي از انبوه نامه هاي اعتراضي با مضمون واحد لبريز شده باشد.

به ياد ندارم كه «اي ميل» شخصي او با شمار بسيار زيادي از متن هاي انتقادي در اعتراض به يك اظهار نظر يا رفتار او از كار افتاده باشد.

همچنانكه به خاطر نمي آورم رفتار درست يك نخبه ي حاكم با «تشويق» بي امان منتقدين وضع موجود روبرو شده باشد.

«ما»، نه با شيوه اي محترمانه اشتباهات حاكمان را به ايشان «گوشزد» ؛ و نه آنها را به خاطر رفتار درست شان «تحسين» مي كنيم اما انتظار داريم كه آنان پيوسته خود را منطبق بر منافع ما ، تصحيح كنند!

در اقدامي بي مانند و كمتر مشاهده شده ، رسانه ي تصويري نخبگان حاكم دست به تقدير و بزرگداشت چهره اي «از ميان ما آدميان» زد و در پاسخ به پيشنهاد برخي شاعران نوگراي مسلمان ، در برابر هويت انكار ناپذير شاعري چون «منوچهر آتشي» سر تعظيم فرود آورد.

به گمان من ، پاسداشت منوچهر آتشي نقطه ي عزيمت تازه اي در نحوه ي تعامل ميان «ما و آنها» ست و دير يا زود ( و بسيار زودتر از آنچه متصوريم ) به مرزبندي هاي تصنعي و خسارتبار ميان ايرانيان خاتمه خواهد داد و آنها را آماده خواهد ساخت تا قدر و منزلت واقعي يكديگر را به رسميت بشناسند.

پاسداشت منوچهر آتشي نشانه ي آن است كه ساخت سياسي _ به هر دليل كه هرگز اهميتي ندارد _ «در حال آماده شدن» و « نخستين تمرين ها» ست تا از ديدگاه غلط پيشين خود دست بشويد و دريابد كه :

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

ايران ، ثروت ، قدرت و فرصت هايش ملك مشاع يكايك ايرانيان است و فرصت ها نه بر اساس دوري و نزديكي به ساخت سياسي ، بلكه مي بايست بر اساس شايستگي ها توزيع شوندو اين ، پيش از آنكه به نفع «ما» باشد به نفع «او»ست.

آيا نوبت آن نبود تا ما نيز در برابر؛ و در هنگامي كه تقدير كنندگان در معرض حملات سنگين و بي امان برخي «توليدكنندگان نفرت» بودند و به ناديده گرفتن هنجارهاي پيشين( مبتني بر نظريه ي خودي _ غير خودي) متهم مي شدند، سر تعظيم فرود مي آورديم و اين نخستين علامت ارسالي نخبگان حاكم براي «آشتي ملي » را (ضمن تحفظ همه ي حقوق خود) ارج مي نهاديم؟

آيا وقت آن نبود تا يكايك مان، نامه هاي تقدير آميزي براي مدير رسانه ي تصويري بفرستيم و او را در برابر سيل تهاجمات و حملات «متنفران» تنها نگذاريم؟!

ياد بگيريم كه «اقدام نادرست» حاكمان را محترمانه «گوشزد» كنيم ، بر آن «پاي بفشريم» و آماده باشيم تا هزينه ي آن را _ هر چه باشد _ بپردازيم و همزمان «قدردان» رفتار درست او و تلاش هايش براي «جبران اشتباهات» اش باشيم.

سازماندهي براي نافرماني مدني هنگامي مشروع است و هنگامي مورد استقبال واقع خواهد شد كه پيش از آن جامعه اي به «مقاومت مدني براي تصحيح روال ها» تن داده و با اين حال آنرا بيفايده يافته باشد.

پس ، لطفا نگاهي به عملكرد خود بياندازيد . آيا به سهم خود و با هزينه اي كه «به تنهايي» آنرا پرداخته ايد، هرگز تلاش كرده ايد تا روال صحيحي را به ياد حكومت بياوريد و او را واداريد تا به هر قيمت در رفتار خود تجديد نظر كند؟!

يا همواره منتظر مانده ايد ديگران صورتحساب اقدامات اصلاحي خود را بپردازند تا آنگاه شما هم از مواهب آن برخوردار شويد؟!

اين ، هرگز شرافتمندانه نيست . مي گوييد نه، از كلاه تان بپرسيد. او راستش را به شما خواهد گفت !

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'مي گوييد نه، از كلاه تان بپرسيد! فرهاد جعفري' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016