خلاصهای از وضعيت جنازه اكبر
نيروهای امنيتی و اطلاعات حكومت جبار و خودكامه جمهوری اسلامی بدن عريان فرزندم را داخل اتومبيل استيشن با وضعيت نا مناسب قرار دادند و ما را تهديد كردند در صورت برگزاری مراسم تشيع جنازه و ايجاد هر گونه تنش جنازه اكبر را به تهران برمیگردانند و بصورت پنهانی دفن خواهند كرد و حتی آدرس محل دفن را نخواهيم داد و همچنين تهديد كردند كه در صورتيكه با شرايط ما موافقت ننماييد به منوچهر مرخصی نمیدهيم. آقای سعيد اشرفپور دائی اكبر در موقع شستن و كفن كردن اكبر حضور داشت و آنچه ديده بيان داشت:
چشمانش و دهانش باز بود و پيشانيش ورم كرده و دندانهايش از دهان بيرون زده بود. كاسه سرش شكسته بود و از ناحيه زير گلو تا شكم دوخته شده بود و پشت اكبر نيز پاره و دوخته شده بود. كتف و بازو ، پشت ، بالای شانه و كف پاها هم كبود بود، شكمش فرورفته و دندههايش بيرون زنده بود و در موقع شستن از ناحيه پشت سر و درون گوش خون میآمد كه پنبه گذاشتيم. انگشتان دستهايش جمع شده بود، دور پيچهای دست و پايش كبود بود و هالهای از كبودی دور چشمانش گرفته بود و وزن اكبر كه قبل از اعتصاب غذا نو و پنج كيلو بوده به حدود چهل و پنج كيلو تقليل يافت. من و همسرم باتفاق اقوام وآشنايان در زمان دفن، جنازه اكبر را بشرحی كه در بالا توصيف شد مشاهد نموديم جنازه شبيه اكبر نبود و انگار قبل از آوردن به آمل بشدت گريم شده بود.(برای كم نشان دادن آثار شكنجه) جنازه اكبر چنان وضعيت نامناسبی داشت كه در زمان نشان دادن جنازه به دائی ديگرش آقای عليرضا اشرفپور، پزشك پزشكی قانونی پس از بيرون كردن نيروهای اطلاعاتی اظهار داشت شما میتوانيد بدون هيچ نگرانی و ترسی شكايت نمائيد. در پايان از تمامی سازمانها و نهادهای حقوق بشر در خواست نبش قبر و كالبد شكافی اكبر برای تعيين علت مرگش را داريم. در ذيل ورقه اقوام و آشنايان كه جنازه را مشاهد نمودند و اظهارات فوق تاييد مینمايند.
محمد محمدی ، پدر اكبر محمدی (امضاء)
گلجهان اشرفپور، مادر اكبر محمدی (امضاء)
رونوشت به:
دفتر سازمان ملل
دفتر سازمان حقوق بشر
دفتر ديدهبان حقوق بشر
دفتر پزشكان بدون مرز
دفتر خبرگزاریها و نشريات داخل و خارج از كشور