[email protected]
www.libertiran.blogfa.com
œ اشاره:
مقاله حاضر برگردانی از مقاله John V. Denson، وکیل و نویسنده ستون دائم دیدگاه آزاد چندین روزنامه آمریکایی، است. * این نوشتار به بررسی آراء الکسیس دو توکویل (1859-1805)، روشنفکر فرانسوی و از نظریه پردازان بنام انقلابهای فرانسه می پردازد. طرح دموکراسی در جامعه غرب مقارن با تحولات قرون 18 و 19 اروپا و تأثیر چشمگیر انقلابهای فرانسه بر این تغییرات است. تجربه حکومتهای توده ای و انحرافات آشکار در آرمانهای اولیّه انقلابها، به ویژه انقلابهای فرانسه، بسیاری را به ضدّیت و عناد با دموکراسی کشاند. از دید نخبگان ِ آن زمان اروپا حکومت عموم مرادف بود با هرج و مرج، نابودی اندیشه و فرمانروایی افراد نالایق. چنان که یاکوب بورکهارت گفته بود:
" واژه ی آزادی به نظر شکوهمند و دلنشین جلوه می کند اما هر که طعم رقیّت را زیر دست توده های بی چاک و دهن نچشیده و از سر نگذرانده، هر که به چشم خویش اینان را ندیده، هر که از بلوای داخلی رنج نبرده، نباید از آن دم بزند ... آن قدرها از تاریخ سرم می شود که از خودکامگی توده ها چیزی جز استبداد آتی را توقع نداشته باشم. چیزی که علامت پایان تاریخ خواهد بود. "
توکویل در سال 1831، وقتی بیست و پنج ساله بود، به آمریکا سفر نمود؛ تجربیات این سفر مبنای نگارش کتاب دو جلدی «دموکراسی در آمریکا» ** شد که به مردم آمریکا و اوضاع سیاسی حاکم بر آنان می پردازد. خود توکویل می گوید:
اعتراف می کنم که آمریکا را بهتر از آمریکایی ها شناختم؛ به دنبال تصویری از دموکراسی بودم با تمام تمایلاتش، سرشتش، تبعیضهایش و تعصبّاتش، تا بیاموزم که باید به پیشرفت دموکراسی امید داشته باشیم یا از گسترش آن هراسان شویم.
نویسنده این مقاله تحلیل خود را از دموکراسی بر مبنای این کتاب می گذارد و نکات سودمندی در این زمینه به دست می دهد.
ËËË
یک خطای رایج در گفتمان سیاسی امروز کاربرد نابجای واژگان «آزادی» و «دموکراسی» به صورت کلماتی هم معنی است. واقعیّت امر این است که دموکراسی می تواند تهدیدی جدّی برای آزادی و فردگرایی (Individualism) باشد.
یکی از زیرکترین و باهوش ترین ناظران دموکراسی آمریکایی، مردی فرانسوی، «الکسیس دو توکویل» (Alexis de Tocqueville) بود. کتاب کلاسیک او، دموکراسی در آمریکا (Democracy in America)، پس از دیدار وی از آمریکا در سال 1835 چاپ شد. کتاب مزبور بیش از زمان نگارشش، به روزگار ما مربوط می شود. توکویل در آن کتاب درباره ی ماهیّت دموکراسی و خطراتش برای آزادی نظریه پردازی نمود که درستی این تئوری ها به میزان زیادی در قرن بیستم اثبات شدند.
توکویل تشخیص داد که آریستوکراسی (Aristocracy)، مونارشی (Monarchy) و اشکال حکومتی نظیر آن به سرعت در غرب رو به نابودی اند و دموکراسی موج آینده است. نظام برتری رسمی جهان کهن، که موروثی و قانون اقلیّت بود، در سایه توجّه به برابری فرصتها و کنترل سیاسی توده سرنگون می شد. توکویل در اظهارنظری پیامبرگونه گفت: « سرنوشت جهان در دستان آمریکا و شوروی خواهد بود؛ این دو ملّت بزرگ، که هر کدام به راهی متفاوت می رود، آنچه رخ خواهد داد، را تعیین خواهند نمود.»
توکویل بیشتر بر این نظر بود که «دموکراسی اجتناب ناپذیر است، دموکراسی رخ خواهد داد»، «دموکراسی مزایای عمده ای دارد همچنان که خطرات بیشتری دارد. بهتر آن است که خود را برای پذیرش مزایای آن مهیّا کنیم و از خطراتش دوری گزینیم. دموکراسی، بالقوّه، بهترین شکل حکومت و جامعه است همچنان که خطرناکترین شکل جامعه و حکومت نیز هست».
œ استبداد بالقوه (Potential Tyranny)
یکی از خطراتی که توکویل دریافت، استبداد بالقوّه اکثریّت و فقدان فردگرایی ناشی از اجبار به پیروی از [انطباق با] عامه جاهل و احتمالاً حاکم است. او همچنین در دموکراسی تهدید تمدّن (Civilization) و فرهنگ (Culture) را می دید. وی خاطر نشان ساخت که در جوامع آریستوکرات، شما نمونه هایی از ثروت هنگفت و فقر مفرط، دانش گسترده و جهل بی کران را می بینید. در یک جامعه دموکراتیک کرانهای بیشینه و کمینه باید حذف و استاندارد همگانی بسیار متعالی زندگی فراهم گردد. او اظهار نمود که «جایگاه مساوات فروتر و مرتبه عدالت فراتر است؛ و عدالت بر عظمت و زیباییش بنیاد می شود».
توکویل هشدار داد که باید مراقب بود تا دموکراسی بر اختلاف عقیده سرپوش نگذارد که گونه گونی عقاید زمیته ساز دگرگونی معنادار [در جامعه] است. او تشخیص داد که اختلاف عقاید اغلب زمینه ساز پیشروترین تغییرات است و آن انطباق (پیروی فرد از اکثریّت) که در اثر دموکراسی حاصل می شود، چنین پیشرفتی را شدیداً محدود می سازد.
توکویل همچنین دریافت که تمرکز قدرت (Centralization of Power) در حکومتی که توسط بروکراسی غیر انتخابی (Unelected Bureaucracy) اداره می شود تهدید بزرگتری را برای آزادی در یک نظام دموکراتیک به همان اندازه نظامهای اتوکرات کهن در پی دارد. او احساس نمود که تمرکز قدرت و دموکراسی در کشوری دموکراتیک پس از آنکه مردم با به دست آوردن حق رأی و حق انتخاب نمایندگانشان میل کمتری به بدگمانی نسبت به حکومت دارند، چیزی بیش از یک تهدید باشد.
آن زمان که پادشاهان و آریستوکراتها فرمان می راندند مردم پس از آنکه دریافتند نفوذ و قدرت اندکی دارند، دانستند که نسبت به حکمت بدگمان و از آن بیمناک اند. اما دموکراسی عاملی بالقوه برای ایجاد حس کاذب ایمنی از قدرت ِ حکومت دارد. یکی از معماران نظام دموکراسی آمریکایی، جرج واشنگتن (George Washington)، سرشت راستین قدرت، ولو قدرتی دموکراتیک، را تشخیص داد، آن هنگام که گفت: «حکومت معرفت نیست، فصاحت نیست – قدرت است! همچون آتش، نوکری خطرناک و اربابی بیمناک است، هرگز حتّی برای یک لحظه نباید آن را به جریانی غیر مسوول واگذارد!».
یک دوره بعد، به دنبال سرمشق توکویل در تحلیل دموکراسی، به نظر رسید که دو لیبرال انگلیسی بهتر از توکویل دریافتند که دموکراسی لزوماً به معنی تغییر در ماهیّت حقیقی و خطر ِ حکومت نیست. هربرت اسپنسر (Herbert Spencer) اظهار کرد که: «آن زمان که ما مشروطیّت کاملاً دموکراتیکمان را به وجود آوردیم و پادشاه فکر می کرد به تنهایی اصلاحگری جدّی است، می بایست حکومت را با عدالت مطلق (Absolute Justice) همساز می کردیم. چنین اعتقادی، اگر چه شاید نیاز آن روزگارمان بود، عقیده ای بسیار اشتباه است. با هیچ فرآیندی نمی توان تساوی بیشتر را تحمیل نمود».
œ اعمال زور (The Initiation of Force)
دانشجوی اسپنسر، آئوبرن هربرت (Auburn Herbert)، به درستی دریافت که اعمال زور کلید استبداد است و اظهار نمود: «قانون اکثریّت هیچ چیز بیشتری از قانون، خرد یا عدالت امپراطور ندارد. خرد یا عدالتی در به سلطه درآوردن دو انسان توسّط سه انسان وجود ندارد. آدمی حقّ اخلاقی در طلب سود شخصی اش توسّط زور ندارد. این شرط مقدّس و تغییرناپذیر جامعه ای درست است. ما، چه زیاد باشیم چه کم، باید تنها استفاده از سلاح خرد، مناظره و تشویق را بیاموزیم.»
یکی از معتقدان به دموکراسی توکویل در آمریکا، پروفسور تاریخ، هنری استیل کوماگر (Henry Steele Commager) است. وی اخیراً کتاب توکویل را مورد تحلیل قرار داد. کوماگر تفسیر کرد که همه حکومتها، تمام دموکراسی ها، همچون ثقل در یک شاره طبیعی به سوی تمرکز [قدرت] پیش می روند نه به سمت آزادی. او اظهار کرد: «آزادی باید عملی شود، باید به دست آید و به ندرت در جایی از تاریخ به دست آمده است. آزادی به خویشتنداری، خودانکاری، فرزانگی، هوشمندی، حراست از آن در برابر تمام اجبارهایی که تخفیفش می دهند و بر ضدّش می جنگند، نیاز دارد. توکویل به تمرکز قدرت بسان خطرناکترین تهدیدی برای آزادی می نگریست».
نقل قول کوماگر در باب ماهیّت حکومتها، تأکیدهای ویژه ای به اخطار قدیمی به دست می دهد: «مراقبت دائم بهای آزادی است».
کوماگر همچنان به ما یادآور می شود که آلمان نازی برآمد فرایند دموکراتیک و «شاید نمونه برجسته ای است در تاریخ مدرن از اینکه چگونه یک اکثریّت پرقدرت می تواند ظالمانه ترین استبداد را بر اقلیّت تحمیل نماید». حکومتهای سراسر دموکراتیک غرب، رفته رفته، به ویژه در حوزه وضع مالیات بزرگتر و ستم پیشه تر می شوند. امروزه در حکومتهای دموکراتیک سلطه حکومت بر تعلیم و تربیت و مقرّرات تقریباً تمامی اشکال رفتار آدمی، به ویژه در امور اقتصادی، بسیار گسترده تر از نظامهای اتوکرات گذشته در جهان کهن است.
وضع کنونی مان در آمریکای دموکراتیک که در آن با تهدیدهای زمان صلح مواجه ایم و به واقع بخش بزرگی از ارتشمان در اروپا و دیگر کشورهای بیگانه که با انبوهی از پیمان نامه های پیچیده متحد ِما شده اند، استقرار یافته است، اوضاعی به وجود آورده که در تفکّر پدران بنیانگذارمان نمی گنجیده است. حکومتهای دموکراتیک در قرن بیستم تمایلات قوی نظامی خود را بروز داده و بیشترین جنگهای عالم گیری که تاکنون بشر شناخته، را به وجود آورده اند. تاریخدان برجسته، آرنولد تویین بی (Arnold Toynbee)، مولف کتاب شش جلدی و عظیم ِ «پژوهشی در تاریخ» (A Study of History)، این فرض را که دموکراسی ها بیشتر عاشق صلح و ضدّ نظامی تر از دیگر اشکال حکومتها هستند، به زیر سوال بُرد. او همچنین دریافت که «انتحار میلیتاریسم» [خودکشی در اثر نظامی گری حکومتها.م.] عمده ترین دلیل درهم شکستن تمدنهاست. ***
پروفسور کوماگر درباره آینده دموکراسی چنین می گوید: «احساسی همچون جاستین هولمز مرحوم دارم، هنگامی که برخی منشیان جوانترش به او رجوع کردند و او گفت: " من امید اندکی به تغییر خودم دارم اما شادم از دیدن نسل جوانی که با آرزوهایش به تفکّر می نشیند نه با هراسهایش"».
ما باید بازشناسی دموکراسی را تا هنگامی که بهترین شکل حکومت شود، ادامه دهیم. با این وجود تمام حکومتها، بسته به قدرت و گستردگیشان، بالقوه خطرناک اند.
هر حکومتی هر چند دموکراتیک حق یا قدرت اعمال زور را نباید داشته باشد؛ تنها می باید نیروی متخاصم را دفع و در برابرش دفاع نماید. حکومت باید قلمرو نفوذش را شدیداً محدود نگاه و حقوق فردی را به دقّت پاس دارد. ما هرگز نباید بصیرت این مقصود و امید نیل بدان را از کف بدهیم.
œ دموکراسی در آمریکا
معاصران ما از دو علاقه مخالف برانگیخته می شوند؛ آنانی که می خواهند رهبری کنند و آنهایی که می خواهند آزاد باشند. از آنجا که آنها نمی توانند بر هر دوی این تمایلات فائق آیند، تلاش می کنند تا هر دو گروه را راضی نگاه دارند. آنان شکلی منحصر به فرد، قیّم مآب و نیرومند از حکومت ابداع می کنند بدون آنکه از سوی مردم انتخاب شوند. آنها اصل تمرکز قدرت و اصل حاکمیّت ملّت را درهم ادغام می کنند: این امر فرصتی به آنان می دهد تا خود را به خاطر وجود ِدَربندشان تسلّی دهند با این تفکّر که آنها خود اولیایشان را برمی گزینند. هر آدمی اجازه دارد تا در رهبری این سلسله قرار گیرد؛ زیرا او در می یابد که رهبری در دست شخص یا طبقه ای از افراد نیست لیکن عمدتاً مردم در انتهای زنجیره حکومتی قرار می گیرند.
پانوشت ها:
* مشخصات کتاب شناسی مقاله به صورت زیر است:
[The Foundation for Economic Education, Inc., July 1980, Vol.30, No.7.]
** برای دست یابی به تمام کتاب توکویل می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
[http://xroads.virginia.edu/~HYPER/DETOC/toc_indx.html] .م.
*** درست همانند خطری که جنگهای پیشگیرانه آمریکا بر ضدّ تروریسم، برای حفظ و بقای تمدن معاصر ایجاد کرده است.