چهارشنبه 17 بهمن 1386

موشک بومی و اعدام در ملاء عام، طنزنوشته ای از اسد مذنبی

محسن رفيق دوست پدر صنايع يواشکی موشکی جمهوری اسلامی پس ازهوا کردن موشک هوا- پيما درجواب خبرنگاران که از وی پرسيدند شما که از ساختن يک سوزن عاجز هستيد و کارخانه هايتان هر روز ورشکست می شوند چطور شد يک دفعه موشک هوا – پيما ساختيد؟ گفت ما می خواستيم موشک مدل اسکاد B بسازيم بهمين دليل دل و روده موشک روسی و چينی و کره شمالی را ريختيم بيرون و مدل بومی خودمان را ساختيم. و تازه يک قابلمه پيچ و مهره نيز زيادی آورديم. وحتی به اطلاعات بالاتر از موشک اسکاد B هم دست پيدا کرديم چطوری، خدا می داند چون خود ما هم نفهميديم چگونه به اين مهم دست پيدا کرديم اما هر طور بود بالاخره با دعا و ثنا موشکی ساختيم که بومی از آب درآمد و چشم و ابرو مشکی شد. و يکی از خصوصيات اين موشک اين است که در محل پرتاب منفجر شده و دو سه هزار نفر را در جا می کشد.
***

لغو اعدام در ملاء عام
درپی لغو مراسم دلنشين اعدام در ملاء عام توسط جناب شاهرودی، جامعه در شوک عجيبی فرورفت واقشار مختلف مردم ضمن اعتراض به عدم برپايی اين مراسم سياسی عبادی عشقلا تی ، ديدگاههای خود در رابطه با مراسم اعدام را با خبرنگار ما درميان نهادند.
حاجی آقا- برادر اين پنج نفر رو ببر بيرون اداره دار بزن
برادر – جاج آقا ، آقای رئيس بخشنامه کردن که دار زدن در ملاء عام قدغنه
حاجی آقا- کی بخشنامه کردن؟
برادر- چند روز قبل
حاجی آقا- برو يواشکی اينها را دار بزن اگه چيزی گفتن بگو من خبر نداشتم بخشنامه را نديده بودم
برادر- حاج آقا جون مادرتون ما رو از نون خوردن نندازين
حاجی آقا- نترس جانم، بگو اينا از قبل تو انبار مونده بودن يادمون رفته بود دار بزنيم
بردار- حاج آقا هوا خيلی سرده کسی نمياد واسه تماشا، اجازه بدين در ملاء خاص دار بزنيم
حاجی آقا- نگران نباش ميان
برادر- پس به صدا و سيما زنگ بزنين بفرمايين اعلام کنن سنگ رويخ نشيم
حاج آقا- اينا رو ببر وسط خيابون ببند به جرثقيل اينقده آدم جمع بشه که نتونی بشماری
برادر- توی اين سرما؟
حاجی آقا – مردم بيکارن حال ميکنن سرما گرما حالی شون نيس!
پنج تن را روی چارپايه به چرثقيل بسته اند و جمعيت دورتا دور مراسم درحال سيگارکشيدن و تخمه شکستن به تماشا ايستاده است
خبرنگار- جناب شما هميشه به تماشای اين صحنه ها تشريف ميارين؟
- خب اگه کار ديگه ای نداشته باشم آره
خبرنگار - اين بچه رو چرا آوردين؟
- تو خونه شيطونی می کرد آوردمش بيرون تا مامانش به کاراش برسه
خبرنگار- آقا کوچولو چرا اومدی اينجا؟
- ما تو خونه مون تلويزيون نداريم
خبرنگار- آقا شما چرا اومدين اينجا؟
- داداشم حالش گرفته بود آوردمش اينجا يه خورده غمش از يادش بره
خبرنگار- دوست عزيز شما چرا اومدين؟
- (تماشاچی پکی به سيگار می زند) تا حالا عاشق بودی؟
خبرنگار- نه ولله (و بسراغ چند جوان که درحال بگو و بخند هستند می رود) جوانان عزيز شما چرا اومدين تماشای مراسم اعدام؟
- (با هم) معلم مون گفته هفته ديگه موضوع انشا اينه " فايده اعدام درملاء عام را بنويسيد" !
خبرنگار- خانم شما چرا تشريف آوردين اينجا؟
- من تو صف پودر رختشويی وايسادم
خبرنگار- ولی شما مشغول تماشای مراسم اعدام هستين!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

- اوا مگه نيگاکردن جرمه!
خبرنگار- پدرشما چرا اومدين اينجا؟
- بنده بازنشسته ام بضاعت مالی ندارم جايی برم
خبرنگار- فکر نمی کنيد اين صحنه ها برای قلب تون ضرر داشته باشه؟
- ابدا، دکتر ميگه يه خورده هيجان برای افرادی درسن و سال بنده خيلی هم مفيده
خبرنگار- برادر شما چرا به تماشای مراسم اعدام اومدين؟
- ولله تو ولايت خودمون بيکار بوديم اومديم اينجا بلکه يه کاری گير بياريم
خبرنگار- مگه قراره اينجا بهتون کاربدن؟
- خدا بزرگه...
خبرنگار- داداش شما چرا تشريف آوردين اينجا؟
- کرتيم به مولا ... شوما تا حالا اعدام نديدين؟ خيلی حال ميده!
وخبرنگار گزارش می دهد: درحالی که پنج نفر بالای دار آخرين نفس هايشان را می کشند جمعيت با زدن سوت آنها را بدرقه ميکند، برخی ها نيز با ناراحتی از اينکه مراسم بهمين سرعت تمام شده صحنه را ترک می کنند و يکی از مسولان ستاد اعدام در ملاء عام می گويد ما راضی شده ايم که درملاء عام دارنزنيم اما مردم زيربار نمی روند!

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'موشک بومی و اعدام در ملاء عام، طنزنوشته ای از اسد مذنبی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016