advertisement@gooya.com |
|
bagher123@hotmail.com
دموکراتها انتخابات را بردند. کنگره آمريکا پس از ١٢ سال توسط دموکراتها فتح گرديد و مجلس سنا نيز از سرنوشت بهتری برخوردار نبود و در يک رقابت نزديک و نفس گير از کنترل جمهوری خواهان خارج شد. از دست دادن ٢٩ کرسی توسط جمهوری خواهان آنهم در يک انتخابات ميان دوره ای حيرت انگيز می نمود. اما در پشت اين شکست به ظاهر فاحش ارقامی وجود دارد که به همان اندازه می تواند حيرت برانگيز باشد. از مجموع ٨٠ ميليون آراء داده شده اگر ٧٧٫۶١١ رای بيشتر به جمهوری خواهان داده می شد آنها می توانستند کنگره را هم چنان در کنترل خود نگاهدارند. در مورد سنا ٢٨۴٧ رای بيشتر در ايالات مونتانا و يا ٧٢١٧ رای در ويرجينيا می توانست سنا را نيز از دسترس دموکراتها خارج سازد. در ٣۵ حوزه انتخاباتی برنده با در اختيار گرفتن کمتر از ۵١ درصد آراء و بازنده با کسب بيش از ۴٩ درصد آراء سرنوشت حوزه را رقم زدند. مجموع ارقام فوق نشان می دهد که هر چند نتايج کلی از قبيل تعداد کرسيها حکايت از ناخشنودی جامعه آمريکا از سياستهای کاخ سفيد می کند اما طرف مقابل نيز عليرغم شکست های فاحش دولت فعلی بخصوص در زمينه سياست خارجی از اعتبار چندانی نزد مردم برخوردار نيست. آخرين نظر سنجی انجام شده توسط نيوزويک حاکی از آن است که محبوبيت جورج بوش ٣١ درصد و مخالف سرسخت او و رئيس جديد کنگره آمريکا خانم پلوسی در مرز ٣۴ درصد است.
هر چه که هست عکس العمل سريع دولت آمريکا به نتيجه انتخابات در کنار گذاشتن دانالد رامسفلد عنصر جنگ طلب و آشتی ناپذير در پنتاگون سرآغاز يک سلسله تحولاتی است که می تواند چرخش بزرگی را در سياست خارجی آمريکا باعث گردد.
در سال ٢٠٠۴ گزارشی توسط دو مدير شورای روابط خارجی تهيه گرديد با عنوان "ايران: زمان برخورد جديد فرا رسيده است". در اين گزارش سياستهای جاری دولت آمريکا مورد انتقاد قرار گرفته و صراحتا از دولت خواسته شده بود که بخاطر حفظ مصالح کشور با حکومت ايران برای رفع اختلافات وارد مذاکره گردد. گزارش يکصد صفحه ای مزبور حل مسائلی از قبيل پروژه هسته ای ايران، سامان دادن به وضعيت عراق و کمک به روند صلح خاورميانه را در گرو برقراری روابط تجاری و سياسی با ايران (منتها به تدريج) و ادامه مذاکرات تا غلبه بر اختلافات فی مابين می داند. نويسندگان اين گزارش بر اين اعتقاد بودند که دولت ايران قويتر از آن است و مخالفان ناتوان تر از آن که دولت آمريکا بتواند با دست زدن به ترفند های سياسی و حتی نظامی آنرا ساقط کند.
دو متفکر بزرگ فکرانباره (Think Tank) شورای روابط خارجی اين گونه استدلال می کردند که برقراری روابط تجاری منجر به تقويت بخش خصوصی در ايران، تقويت تکنوکراتها در داخل ايران و نفوذ آرام آرام فرهنگ و ارزشهای آمريکائی در جامعه ايران خواهد شد. اين تحولات بطور تدريجی منجر به گشايش دربها برروی آمريکائيها و گسترش نفوذ آمريکا در ايران خواهد گرديد. آنها معتقد بودند که تحريم های يک ربع قرن گذشته هيچ گونه تاثيری در جهت تضعيف حکومت ايران نداشته و تنها باعث گرديده که کمپانی های آمريکائی از يک بازار بزرگ محروم شوند. در بخشی از اين گزارش می خوانيم:
"در خصوص نحوه برخورد با ايران آمريکا بايد از شعار تغيير رژيم دست بردارد. اين شعار باعث می گردد که احساسات وطن پرستانه که چندان هم سازنده نيست در ايران دامن زده شده و ما را از هدفهايمان دور کند. سياست و موضع واشنگتن بايد آشکارا مبتنی بر برقراری رابطه با دولت و مردم ايران باشد بنحوی که برقراری يک دموکراسی پايدار و معنادار را در ايران ميسر سازد".
از جمله مطالبی که در اين گزارش بر آن تاکيد می شود نقشی است که ايران می تواند برای برقراری آرامش در عراق و افغانستان بازی کند. يکی از دو نويسنده گزارش مزبور ژيبگينف برژينسکی مشاور پرزيدنت کارتر در امور امنيت ملی، نظريه پرداز و از معماران سياست خارجی آمريکا بود و فرد ديگر کسی نبود مگر جانشين آينده دانالد رامسفلد يعنی رابرت گيتس. رابرت گيتس مشاور و رئيس سازمان سی آی ا در زمان جورج بوش پدر بوده و سمت فعلی او رياست دانشگاه A & M تگزاس و از اعضاء گروه مطالعه عراق می باشد.
با روی کار آمدن رابرت گيتس بايد انتظار داشت که يک دگرگونی آشکار در برخورد با ايران در کابينه آقای بوش شکل گيرد. هماهنگی نظرات رابرت گيتس با گروه مطالعه عراق (ISG) به مديريت دوست نزديک خانواده بوش و جمهوری خواه کهنه کار جيمز بيکر اين گمان را تقويت می کند که پس از مستقر شدن رابرت گيتس در پنتاگون بايد منتظر تحولات گسترده تری بود. گروه مطالعه عراق هم چنانکه در هفته های قبل نوشتيم از سوی کنگره آمريکا (هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه) و نيز با تاييد شخص جورج بوش به رهبری جيمز بيکر وزير امور خارجه اسبق آمريکا تشکيل گرديده تا خط مشی سياست آينده آمريکا را در خصوص نحوه حل مسئله عراق و نيز ارتباط با ايران ترسيم نمايد. گزارش بيکر که ظرف چند روز آينده منتشر خواهد شد آشکارا از برقراری ديالوگ با ايران برای غلبه بر مشکلات موجود دولت آمريکا حمايت می کند. زمزمه انقلاب در روابط خارجی آمريکا بخصوص در ارتباط با ايران از همه طرف به گوش می رسد. مدافعان اين تز معتقدند که تحولات داخلی در ايران و تقويت نهادهای دموکراتيک و تضعيف نيروهای بنيادگرا در گرو ورود آمريکا به صحنه مناسبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی با ايران است.
سناتور هيلاری کلينتون، کانديدای احتمالی دموکراتها برای کسب مقام رياست جمهوری در انتخابات ٢٠٠٨ که به طرفداری از اسرائيل شهره است در يک اظهار نظر کم سابقه در ٢ نوامبر ٢٠٠۶ در برابر شورای روابط خارجی دولت آمريکا را متهم به ناديده گرفتن مصالح کشور و خودداری از مذاکره با ايرانيان کرد. او مصرا برقراری ديالوگ با ايران را امری غيرقابل اجتناب برای تامين امنيت و ثبات منطقه خاورميانه خواند. همزمان تونی بلر نيز که از سوی مخالفان خود به پيروی کورکورانه از سياست های کاخ سفيد متهم می شود بنا به گزارش روزنامه گاردين از کابينه بوش مصرا دعوت می کند که باب مذاکره با ايران (و سوريه) را برای حل مسائل بغرنج خاورميانه بخصوص به منظور يافتن راه حلی برای مناقشات اسرائيل و فلسطين باز کند. نظرات تونی بلر قطعا در گزارش گروه ISG منعکس خواهد شد. قرار است اين هفته آقای بيکر و ديگر رئيس گروه مطالعه عراق يعنی آقای لی هاميلتون در يک کنفرانس ويدئوئی با او شرکت کرده در اين زمينه به گفتگو و تبادل نظر بنشينند. همه اين فرضيات بی گمان متاثر از نحوه عمل لابی پرقدرت اسرائيل نيز خواهد بود. لابی مزبور با اختيار داشتن مهره هائی چون ديک چنی و اليوت آبرامس فرد با نفوذ شورای امنيت ملی قطعا در صدد ايجاد مانع برای برقراری هر گونه تماس با ايران برخواهند آمد. سفر شتاب زده ايهود المرت به واشنگتن حول همين محور صورت می گيرد. برآيند مبارزه اين دو نيرو يعنی حاميان اسرائيل و طرفداران مذاکره با ايران ظرف ٢ ماه آينده خط برخورد دولت آمريکا را تا پايان دوران رياست جمهوری جورج بوش ترسيم خواهد کرد.
آنچه که امروز بعنوان پارامتر جديد بايد وارد معادله قدرت در آمريکا کرد حضور افرادی چون خانم پلوسی در طيف دموکرات ها و رابرت گيتس در جناح جمهوری خواهان است که از سوی محافظه کاران کهنه کار نيز حمايت می شود. اين جناح نظراتش به برژينسکی که به مخالفت با دولت اسرائيل اشتهار دارد بسيار نزديک بوده ليکن ظرف شش سال گذشته هرگز نتوانسته نقشی در تعيين خط مشی سياسی آمريکا در ارتباط با وضعيت فاجعه آميز خاورميانه بازی کند. اينک اما تحت تاثير فعل و انفعالات اخير جناح مزبور بطور ناگهانی از اعتبار و قدرت بالائی برخوردار شده است. منتظر بمانيم تا ظرف چند روز آينده با اعلام محتوای گزارش بيکر به داده های بيشتری برای تحليل شرايط دست يابيم.