«جامعه مدنی پاکستان در دوران اختناق و زير فشار دولت اقتدار گرا شکل گرفت. » فريدا شهيد مدير NGO "شرکت گاه" – NGO توانمند سازی زنان در پاکستان – معتقد است که رانده شدن بسياری از انديشمندان، محققان، حقوقدانان و فعالان اجتماعی و حتی سياسی از مراکز دولتی، دانشگاه ها و پژوهشگاه ها و سرکوب فعالان حوزه های مختلف در دوران بنيادگرايی ضياءالحق، باعث روی آوردن افراد و گروه ها به سازمانهای غير دولتی کوچکی شد که آنها را در عرصه اجتماعی زنده نگه می داشت .
فريدا شهيد ، فمينيست و فعال اجتماعی پاکستان، پس از فارغ التحصيل شدن از رشته جامعه شناسی در سوئيس، به پاکستان برگشت و در دانشگاه پنجاب، در مرکز پژوهشهای جنوب آسيا مشغول به کار شد. اخراج او از دانشگاه در دوران ضياء الحق، منجر به تاسيس موسسه شرکت گاه در ۱۹۸۰ شد. يک سال پس از آن، فريدا و چندين زن فعال پاکستانی ديگر يک حلقه سازمانی – NGO يی زنانه تشکيل دادند به نام ( وف ) که در واقع نيروی محرکه جنبش زنان پاکستان شد.
گفت و گوی زير با فريدا، در فرصتی دست داد که مهمان او در لاهور بودم.
وضعيت عمومی جنبش زنان پاکستان و جامعه مدنی در شرايط کنونی چيست؟ و چه تهديدها و چه توانايی هايی در آن می بينيد؟
جامعه مدنی در پاکستان واژه جديدی است. آنچه پيش از اين رواج داشته،" انجمن"ها و " تنظيم" ها بوده اند. تفاوت جامعه مدنی با انجمن در نقشهايی است که جامعه از آنها انتظار دارد. جامعه مدنی در ذهن برخی، در حد کارکرد ان.جی.او ها تقليل يافته است. در پاکستان از بخش غير مدنی جامعه مدنی هم صحبت می شود که در واقع همان محافظه کاران مذهبی هستند که نهادهای زيادی را بوجود آورده اند و نيز مطبوعات که البته نقش انها نسبت به مطبوعات ايران از نظر اهميت داشتن در جامعه مدنی کمتر است.
وضعيت اصناف و اتحاديه ها چگونه است؟
درواقع مهمترين اتحاديه ها در پاکستان اتحاديه های کارگری بودند که در دوران ضياء الحق دوره آنها هم به پايان رسيد. اکنون اتحاديه های کارگری درواقع وجود ندارند و فقط می شود گفت که تقاضاهای صنفی وجود دارد. در دوره قدرت سياسی ضيا بسياری از فعالان اتحاديه از کار برکنار شدند. حتا دانشگاهيان.
آيا دانشگاهيان پاکستان جزء فعالان اجتماعی و جامعه مدنی محسوب می شوند؟
{شايد بالقوه نه} ، ولی بسياری از اخراج شدگان دانشگاه ها به روشهای ديگری از فعاليتهای اجتماعی مثل مطبوعات و NGO ها رو آوردند که باعث تقويت جامعه مدنی شد.
بنابراين می توان جامعه مدنی پاکستان را محصول پس از دوران ضيا دانست؟
در واقع در طول دوران ضيا و پس از آن جامعه مدنی رشد کرد و تشکلهای مدنی ( خارج از احزاب) همزمان نه فقط در پاکستان بلکه کلا در جنوب شرق آسيا نقش مهمی را ايفا کردند.
آيا ورود افراد و فعالانی که به علت سرکوب سياسی وارد فعاليتهای مدنی شدند، تهديدی برای جامعه مدنی محسوب نمی شود؟
بله، تا حدی همين طور است.ولی خب موضوع و هدف احزاب سياسی با جامعه مدنی متفاوت است. احزاب عمدتا در مورد دموکراسی و بازگشت به آن منازعه می کنند ولی مثلا در مورد آموزش ، برنامه درازمدتی ندارند. ولی به هر حال اين تهديد وجود دارد بويژه اينکه دولت هم از ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۰ برای بستن NGO ها به تلاش افتاد. به اين دليل که عمده تلاش NGO ها بر ضد هسته ای شدن جنوب شرق آسيا متمرکز شده بود.
جنبش زنان پاکستان در اين دوران چه نقشی داشت؟
در طول همين دوران بود که "وف" (waf) شکل گرفت و نيز کميسيون حقوق بشر پاکستان فعال شد که بسياری از رهبران اين کميسيون زنان بودند. چه زنان و چه مردان فعال در اين حوزه ها برنامه هايی برای حقوق بشر زنان داشتند. گروه های ديگری هم بودند که فعال شدنشان در اين دوره به رشد جامعه مدنی کمک فراوانی کرد. مثل اتحاديه های کارگری و اقليت ها . تشکيل شدن انستيتوی پاکستانی آموزش و تحقيق کار نيز که توسط اتحاديه های کارگری راه اندازی شد، و نيز تشکل زنان کارگر که از دل "وف" بيرون آمد و ... همه اينها يک سر فعاليتشان زنان بود. يعنی اين طور نبود که فقط تشکلهای زنان به موضوع زنان بپردازند، بلکه همه سازمانهای فعال حقوق بشر و سازمانهای کارگری بقاعده به زنان هم می پردازند.
(يکی از راه های عام کردن برخی فعاليتهای زنان) هم راه اندازی گروه های خيابانی تئاتر بود که به دليل سانسور شديد رسانه ها بويژه مطبوعات راه جديدی بود برای اين که صدايشان به گوش مردم برسد.
کسانی که به اين شکل ارتباط با بدنه مردمی وارد عمل می شدند، امنيت داشتند؟!
خب از تظاهرکنندگان امنيت بيشتری داشتند. شايد به دليل اينکه دولت زياد جديشان نمی گرفت. درواقع در گروه های زنان ، به جز زنانی که در اليت قدرت بوند، بقيه زندان و شکنجه نمی شدند، يا دستکم خيلی آزار نمی ديدند. اما اگر زنانی که جزء "وف" بودند، اگر وارد تظاهرات سياسی می شدند، گرفتار و زندانی می شدند.
آيا اين تظاهرات مربوط به حقوق زنان می شد؟
اولين تظاهرات "وف" در سال ۱۸۸۳ اتفاق افتاد. دولت اين تظاهرات را به شدت سرکوب کرد و با گاز اشک آور و کتک و ... با تظاهر کنندگان روبرو شد.
از آنجا که دولت ضيا يک دولت بنيادگرای اسلامی بود و معتقد به اين که قوانين دولت اسلامی برای زنان بسيار هم خوب است، بسياری از خبرنگارانی که در آن تظاهرات حضور داشتند، اين دو مساله را به هم ربط دادند و آن را در شکل وسيعی منتشر کردند. طوری که فردای آن روز حتا صفحه يک بسياری از مطبوعات پاکستانی تصوير اين تظاهرات و ضرب وشتم زنان بود. از اين پس بود که نحوه برخورد نيروهای دولتی با زنان کمی متفاوت از ساير گروهها شد.
ارتباط جنبش زنان پاکستان به عنوان يک عضو جامعه مدنی با اعضای ديگر اين خانواده چيست؟
تعداد جنبش ها در پاکستان خيلی کم است. اما در مورد اعتراض برای حقوق مردم يک کميته عمل متحد وجود دارد که در مورد حقوق کارگران، دهقانان، زنان و اقليتها فعاليت می کنند و موضوعاتی مثل مبارزه با بمب اتم و ... را هم پی گيری می کنند.
اخيرا البته جنبش دهقانان هم بوجود آمده . حدود سه سال پيش دهقانان برای حقوقشان بر زمين (بر زمينهای نظاميان پنجاب که بر آن کار می کردند) به کميته برای جلب حمايت مراجعه کردند. کميته برای آنها وکيل گرفت، و کسانی را برای معرفی فعاليتها به مناطق آنها فرستاد تا بدانند که از سوی چه کسانی و چگونه حمايت می شوند و از آن پس اعضای کميته در فعاليتهايشان دهقانان را هم وارد کردند.
گروه ديگر فعال در کميته، گروه های محيط زيستی هستند که در مورد سدهای بزرگ، آب ( که تاثير فراوانی در زندگی دهقانان دارد) حساسند.
و همچنين گروه ماهيگيران که طبيعتا حوزه فعاليتشان حقوق اين صنف و حساسيت در مورد رودخانه ها، سدها و آب است. آنها تلاش می کنند در مورد تصميمات کلانی که در حوزه های مربوط به ايشان می شود، تاثيرگذار باشند.
البته همه اين گروه ها {از نظر حقوق ثبتی} با عنوان "جامعه" ثبت شده اند.
شما جنبش زنان پاکستان را يک رويکرد سياسی تعبير می کنيد يا يک حرکت اجتماعی؟
advertisement@gooya.com |
|
بستگی به تعريف ما از حرکت اجتماعی و سياسی دارد. جنبش زنان در پاکستان بخشی از فرايند انتخابات سياسی نيست.اما ما تلاش می کنيم سياستمداران و احزاب و زنان درون احزاب را تحت تاثير قرار دهيم. اينها جنبشهای اجتماعی هستند نه سياسی. بسياری از کسانی که در جنبشهای اجتماعی بودند، وارد فعاليت سياسی سوسيال دموکراسی هم شدند. درست است که برخی از افر اد فعال در جنبش اجتماعی در آنجا هم بودند اما آن، يک تشکل سياسی بود نه يک جنبش يا حرکت اجتماعی.
سوالی ديگری هم دارم؛ می خواهم نظرتان را درباره دريافت کمکهای مالی NGO های کشورهايی مثل ايران و پاکستان بدانم و اينکه آيا می شود NGO در عين دريافت کمک مالی استقلال و هويت خودش را حفظ کند؟
در مورد اين سوال ما خودمان هم بحثهای زيادی داشته ايم در بين دوستانمان. نظر من اين است که يک ان.جی.او نمی تواند تنها با تکيه بر کار داوطلبانه اداره شود.
ما خودمان تا سال ۸۵ اين طور کار کرديم. تا مدتها پس از آن هم وقتی کمکی دريافت می کرديم، آن را به کسانی می داديم که صرفا همکاريشان را نگه داريم. بعد از چندی فهميديم که نه می توانيم نيرويی استخدام کنيم و نه می توانيم از نيروی کار داوطلب انتظار کار درازمدت و با برنامه داشته باشيم. بنابراين تصميم گرفتيم که از کمکهای مالی استفاده کنيم. اما اول از خود پاکستانی ها شروع کرديم و کمکهای مردمی. اما در واقع مردم کشور ما ممکن است مثلا برای ساختن بيمارستان پول بدهند اما کسی حاضر نيست برای تغيير فکر مردم پول خرج کند. اين بود که از کمک نهادهای خارجی هم استفاده کرديم ولی آن هم با اين ضابطه که از امريکا و بانک جهانی پول نگيريم. به هر حال ما هم مرزهای خودمان را داريم.