دوشنبه 3 فروردین 1383

بخش 54: نيمه هاي شب با حس كردن چيزي روي پوستم از خواب پريدم

سفرنامه هنگامه شهيدي در جنگ عراق
« دولت در انتظار »
WWW.HengamehShahidi.com
info@HengamehShahidi.com


بعد از اينكه صحبتهاي سعد تمام شد «راعد مصطفي داوودي» كه اهل بغداد بود گفت من هم يك غم دارم. گفتم شما هم غمت را بگو.او گفت سال 1365 زمان جنگ ايران و كويت از راه كويت به بندر بوشهر آمدم ...
- در كويت چه مي كرديد؟
- قاچاق به آنجا رفته بودم وچند روزي در يك شركت بنايي كار كردم .در عمليات فاو بود كه به كويت فرار كرده بودم.بعد از سه ماه در كويت مرا گرفتند و من گفتم اهوازي هستم آنها هم با لنج مرا به بندر بوشهر تحويل دادند و در آن بندر خودم را تسليم كردم.وقتي گفتم عراقي هستم ترسيدند و براي من اسلحه كشيدند و گفتند اينجا چه كار مي كني؟ گفتم آمده ام به ايران تسليم شوم و پناهنده شدم.به اردوگاه كرج انتقالم دادند اما در ايران با پناهنده ها رفتار خوبي نمي شود.
ديگر موقع خواب بود و بايد به اطاقم مي رفتم . خيلي خسته بودم . نيمه هاي شب با حس كردن چيزي روي پوستم از خواب پريدم و چنان فريادي كشيدم كه همه به محوطه آمدند.يك مارمولك بزرگ كه شبيه بچه سوسمار بود از روي من رد شده بود و من بعد از اين واقعه تا صبح نخوابيدم.صبح پس از صرف صبحانه به سمت اطاق اينترنت رفتم دكتر گوران در اطاق كوچك پشت سالن مشغول كار بود. او مژده داد كه منافقين از روز گذشته خالصه را ترك كرده اند و خلع سلاح شده اند.
دكتر مي گفت اسلحه هاي سنگين گارد رياست جمهوري صدام نزد منافقين بوده است و امريكايي ها آنها را پس گرفته اند.به گفته دكتر گوران طبق موافقت نامه اي كه بين سازمان مجاهدين و فرمانده ارشد آمريكايي امضا شده است آنها از امروز خلع سلاح خود را آغاز مي كنند و در چند روز آينده كليه سلاحهاي خود را در اختيار آمريكايي ها قرار خواهند داد.آنها حتي براي خروج از اردوگاهشان بايد از امريكايي ها اجازه نامه داشته باشند . رهبران منافقين طي هفته هاي اخير بارها تاكيد كرده بودند كه خلع سلاحشان را نمي پذيرند اما به نظرمي رسد فشار آمريكايي ها باعث شده است كه اين گروه سلاحهاي خود را در اختيار امريكايي ها قرار دهند.البته فرمانده نظامي امريكا گفته است از آنجا كه رهبران اين سازمان با آمريكا همكاري كرده اند بايد درباره اطلاق تروريست به آنها تجديد نظر شود.چند دقيقه بعد نبيل موسوي را ديدم .او هم خبر داد از روز گذشته سفارت ايران در عراق بازگشايي شده است.نزديك وقت نهار بود به داخل اطاق برگشتم و مري را ديدم كه روي كاناپه اي خوابيده است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

او ديشب بسيار دير به مقر بازگشته بود.با صدايي از جايش پريد و گفت من مي روم در اطاق ديگري بخوابم اما به او گفتم تا وقت نهار استراحت كن .مري پس از نهار داخل محوطه بسيار مشوش با تلفن همراهش صحبت مي كرد.از او پرسيدم اتفاقي افتاده است؟ او گفت خبر داغي از الجزيره مخابره شده و به من گفته اند آنرا پي گيري كنم.عماد هم به جمع ما پيوسته بود.گفتم عجب شبكه اي است اين شبكه الجزيره و براستي سي ان ان جهان عرب شده است اما او نظرش با من كاملا مخالف بود و گفت شبكه الجزيره به نحو ديگري همسو و همگام با شبكه هاي سي ان ان و بي بي سي و فاكس نيوز حركت مي كند و در واقع آن روي ديگر سكه است تا بتواند نظرات مخالفين را به صورت كنترل شده مخابره كندو محلهاي نفوذ تماس مخالفين و كانالهاي سرويس آنها در ارتباط با رسانه هاي جمعي دنيا را رديابي و شناسايي كند....
در سالن كنفرانس همه عشاير جمع بودند و دكتر چلبي و رئيس بانك رافدين براي آنان سخنراني داشتند.در سالن تامارا را ديدم و به او گفتم مي خواهم از زندانهاي مخابرات گزارشي تهيه كنم . او مرا پيش فردي برد و به او گفت ما را به زندان ابوغريب ببرد....

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/5883

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'بخش 54: نيمه هاي شب با حس كردن چيزي روي پوستم از خواب پريدم' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016