چهارشنبه 21 مرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چرا هيتلر باخت، نگاه اکونوميست به يک کتاب جديد تاريخي، اعتماد

فقط يک تاريخداني که اعتماد به نفس بالايي دارد مي تواند تاريخ تک جلدي از جنگ جهاني دوم بنويسد و همچنين فقط يک فاضل مي تواند کتابي را بيرون بدهد که نه فقط در يک نگاه ممتاز و جامع باشد بلکه به جزييات دست و پاگير هم نيفتد و در عين حال به شخصيت هاي خارق العاده و نيروهاي درگير اقتصادي و سياسي وزن بدهد.

آندرو رابرتس به طور يقين اعتماد به نفس بالايي دارد و مهارتش به اندازه يي است که از آن استفاده مناسب ببرد. تخصص وي برجسته کردن تاريخ روايي، مرتب کردن و در کنار هم گذاشتن حقايق درست و گفتن حکايت هاي کوتاه براي حمايت از قضاوت هاي بزرگ است. هرچند کار او براي تاريخدانان معاصر يک مقداري ماجراجويانه به نظر مي رسد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




موضوع اصلي کتاب جديد رابرتس تعامل بين شخصيت هيتلر و سعادت آلمان نازي در ميدان نبرد است. آقاي رابرتس معتقد است جنگ زماني که بايد شروع مي شد، آغاز شد چون هيتلر يک نازي بود و به همين دليل نازي بودن هم جنگ را باخت. اشتباه رهبر نازي زماني شروع شد که او خطابه هاي ضديهودي اش را عملي کرد و باعث شد بسياري از بهترين مغزهاي آلمان به تبعيد خودخواسته بروند و بنا به گفته يان ياکوب مشاور ارشد و نزديک چرچيل متفقين هم به اين خاطر بردند که «دانشمندان آلماني ما بهتر از دانشمندان آلماني آنها بودند.» مهندسان عالي آلماني و استفاده بي رحمانه از نيروي کار در آلمان نازي آنقدر کافي نبود تا بتواند جايگزين مغزهايي باشند که يا به تبعيد رفته بودند يا به اردوگاه هاي کار اجباري فرستاده شده بودند. فقط رهبري محافظه کار - ملي گراي جنگ که به خاطر تعصب هاي کور و ديوانه يي که داشت و هيچ حد و مرزي براي خود نمي شناخت، مي توانست به سرعت سلاح هاي پيشرفته بسازد و حتي اتم را هم بشکافد.

هيتلر همچنين جنگ را خيلي زود آغاز کرد. براي مثال يک ناوگان بهتر و بزرگ تر جنگي U مي توانست بريتانيا را زمينگير و منزوي کند. گاهي اوقات هم هيتلر دودلي نشان داد و گذاشت در سال 1940 ارتش بريتانيا از «دانکريک» فرار کند. اغلب هم بي صبري او خراب کننده بود. اگر دولت هاي محور در وهله اول کار بريتانيا را در شمال آفريقا مي ساختند، آن موقع مي توانستند هم از جنوب و هم از شرق به روسيه حمله کنند. زماني که موج جنگ در شرق برگشت، دستور «مقاومت يا مرگ» هيتلر به غايت مخاطره آميز بود. تصميم غيرملزم او پس از حمله به پرل هاربر براي اعلان جنگ عليه ايالات متحده يک خطر جدي ديگر بود. (هيتلر ارتش امريکا را يک ارتش رو به اوفول مي دانست) قصور او در تشويق ژاپن براي حمله به شوروي هم به طور مشابه مصيبت آميز بود.

همچنين تحقيقات نويسنده، برخي حقايق تکان دهنده يي را مثل اعدام جاسوس هاي آلماني در رژيم ويشي يا اينکه تعداد زيادي از فرانسويان در جبهه دولت هاي محور مي جنگيدند تا جبهه متفقين فاش مي سازد. يک مقام بريتانيايي که مسوول مالتا بود تعدادي يهودي را جلوي کشتي در حال تخليه گذاشت که هزينه سنگيني را به وجود آورد. مورد ديگري که باعث شد متفقين در نبرد حياتي کوهيمه، مسير ورودي به هند، بازنده شوند اين بود که اين مقام بريتانيايي مي خواست قواعد زمان صلح را حاکم کند، از اين رو استفاده از سيم هاي خاردار را محدود کرد.

مهم ترين بخش کتاب قضاوت هاي بي دريغ نويسنده درباره جدال هاي بزرگ جنگ خواهد بود. او خيلي راحت از انداختن بمب ها روي ژاپن دفاع مي کند، زيرا معتقد است بعد از اکيناوا هزينه حملات مرسوم سر به فلک کشيده بود. آزمايش انفجار هم خيلي احمقانه به نظر مي رسيد. امريکا فقط دو بمب داشت و اين بمب دوم بود که ژاپن را ترغيب کرد تسليم شود. نويسنده در خصوص بمباران درسدن از سوي متفقين يکسري از مدارک و بحث هايي را عليه گمانه زنان پس از جنگ که مي گويند اين بمباران جنايت بود جمع آوري کرده است. او خاطرنشان مي کند حملات هوايي آلمان عليه يوگسلاوي در سال 1940 باعث شد تقريباً نيمي از مردم آن کشته شوند اما تعداد کمي آن را به خاطر دارند يا درباره آن بحث مي کنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016