شنبه 25 مهر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کيوان؛ صميمی با مردم و آرمان‌هايش، رضا عليجانی

در چند ساله اخير کيوان صميمی را اکثر فعالان حوزه سياسی و مدنی شناخته‌اند. فردی که بی‌مزد و منت و کم‌توقع‌تر از همه، همه توان مادی و معنوی‌اش را در بستر خدمت به مردم و آرمان‌هايش قرار داده بود. برای او «مردم»، ديگر نه مفهوم کلی و مبهم «خلق» قهرمان دهه ۵۰ و ۶۰، بلکه دانشجويان، معلمان، کارگران، روشنفکران، اقوام، جوانان محروم از تحصيل، فعالان سياسی و حزبی و... بود. نگاه پروسعت و صميمی او همه را در بر می‌گرفت. اين را می‌شد از طيف وسيع ارتباطات و دوستانش (از افراد سنتی و راست در کانون زندانيان سياسی قبل از انقلاب تا چپ‌های مارکسيست رانده شده از نظرگاه قدرت) هم فهميد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اما پس از زندانی شدن کيوان، اخبار او، نسبت به ديگر زندانيان، کمتر منعکس می‌شود. اما همين اخبار جسته و گريخته نيز حکايت‌گر تداوم صميميت و پايداری او بر دوستی‌اش با مردم و آرمان‌های انسانی‌ اوست:
او را تحت فشار گذاشته‌اند که به خطاهايش اعتراف کند، نمی‌کند؛
گفته‌اند آزادت می‌کنيم اما ديگر نبايد فعاليت کنی، نمی‌پذيرد؛
گفته‌اند لااقل از اين همه فعاليت‌ها کم کند، قبول نمی‌کند؛
می‌گويند کمکت می‌کنيم به خارج از کشور بروی، رد می‌کند؛
دنبال پرونده‌سازی ‌های حاشيه‌ای (مالی و ...) برايش برمی‌آيند، راه به جايی نمی‌برند و به کسانی که برای حاشيه‌سازی برای او بازداشت می‌کنند می‌گويند به جای اينکه ما او را بازجويی و هدايت کنيم او ما را برای کنار گذاشتن سياست‌هامان نصيحت می‌کند و با عصبانيت می‌گويند او سر ما کلاه گذاشته و مجوز مجله و حزب گرفته است و...؛
و بالاخره برايش قرار وثيقه صادر می‌کنند (هر چند بعد همين را هم به خاطر اختلافات داخلی خودشان منتفی می‌کنند)، اما باز کيوان به خانواده‌اش می‌گويد سند نگذاريد. اگر می‌خواهند آزاد کنند، با قرار کفالت بايد آزاد کنند (و البته اين بار خانواده‌اش از او نمی‌پذيرند! و سند تهيه می‌کنند هرچند با در بسته قدرت مواجه می‌شوند).
به قول بزرگان دين «در تلاطم و کشاکش روزگار است که عيار انسان‌ها روشن می‌شود». و اينک در ايران ما تلاطم و آزمايشگاه روزگار، کنج زندان و تنهايی انفرادی، و فشارها و سختی‌های بازجويی از يک سو و ورود به قصر قدرت و پشت ميز رفتن و آسايش و رفاه و رانت‌ها و امکانات و روابط اقتضايی قدرت است که عيارسنج آدميان شده و ميزان پايبندی آنان به آرمان‌ها و وعده‌ها و گفته‌ها و رفتارهای اين سوی زندان و آن سوی قدرت و درگاه رياست‌شان را روشن می‌کند.
کيوان در اين آوردگاه و امتحان خدايی بشر، ميزان صميميت‌اش را با آرمان‌هايش و استحکام‌اش را در دوستی با مردم‌اش يعنی دانشجويان، معلمان، زنان، کارگران و... طيف‌های مختلف و رنگارنگ فعالان سياسی و مدنی با هر عقيده و مرام نشان داد. او با خودش و با ما و همه دوستان دور و نزديک‌اش صميمی بود. مذهب او دوستی با همه خلايق خدا و ملت و وطن‌اش بود. آزادی‌اش را آرزو و دعا می‌کنيم.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016