دوشنبه 1 بهمن 1386

حاشيه ديدار مقام رهبری از يزد، طنزنوشته ای از اسد مذنبی

کارشناسان اينتليجنت سرويس و پنتاگون و موساد و عيساد همه از سفر ملکوتی مقام رهبری به يزد سخن گفته وحيرت کرده اند که سفر چهل پادشاه و رئيس جمهور و نخست وزير جهان بپای يک سفر رهبر ايران نمی رسد و حيرت آنها وقتی زيادتر شده که دريافته اندکه مقام ولايت يک شبه چنان به عرش رفته که مثل پاپ از پشت شيشه برای مردم دست تکان می دهد و اعلام کرده اند که هرکس بتواند راز قداست ولی فقيه را کشف نمايد مشتلق خوبی دريافت خواهد کرد... يک کارشناس اوپک بی چشم داشت جوابشان داده که اگر قيمت نفت همينطور بالا برود قداست مقام رهبری با همه قديسين تاريخ برابری خواهد کرد!
***
و اما ديدار رهبر معذب انقلاب با منتخبان مردم يزد با نکات بسيارجالبی همراه بود که روايت آن از نگاه يک خبرگزاری خودی بشرح زير است:

۱- با اينکه ديدار رهبر با منتخبان مردم ۴ ساعت بدرازا کشيد اما کسی احساس کوچکترين خستگی نکرد چون ديداری بسيار جالب و غم انگيز و مسخره بود

۲- راس ساعت ۱۹ آقا که شنگول بنظر می رسند وارد می شوند. منتخبان سنگ تمام می گذارند چون امدادهای غيبی برگ های سبز تحفه درويش را بين جمعيت پخش می کنند

۳- چند نفری نوبتی می آيند آقا را می بينند و غيب می شوند، دومرتبه می آيند آقا را بلند کرده زير قالی را می کاوند و می روند. امدادات غيبی هستند و بدنبال مواد منفجره می گردند، کاشف بعمل می آيد که جيب آقارا زده اند.

۴- آقا از استقبال پرشور مردم يزد تشکر کرده و می گويد دمت تان گرم خيلی حال داديد، قرار بود به سيستان بلوچستان برويم گفتند آنجا دست و پا می برند و امنيت نيست، پرسيديم کجا امنيت هست؟ گفتند تا يزد بيشتر امنيت نيست،دستور داده ايم اسم يزد را بگذارند سيستان بلوچستان تا دشمن نگويد در داخل مرزها امنيت وجود ندارد!

۵- اولين بار بود که آقا پنبه در گوش مبارکشان نبود چرا که از قبل می دانست چه خواهند شنيداما به دليل کيفوری بيش از حد چند بار گاف دادند چون صنف درودگران را با آبادگران اشتباه گرفته و در جواب نماينده درودگران که از کمبود تخته گلايه کرد گفت شما آبادگران چنان مملکت را آباد کرديد که برف و سرما نتوانست آنرا ويران کند! و يا در پاسخ به نماينده زنان گفت اميدواريم انرژی بادی باعث رونق کسب و کار در مملکت شود! که منظورشان انرژی هسته ای بود

۶- چهارنفر ديگر درباره آنفلونزای مرغی، برف و سرما و کمبود گاز در قطب جنوب، انقلاب مخملی و مشکی درکنيا و قسمت سوم فيلم محشر دزدان دريای مازندران سخن گفتند. آقا نيز پنگوئن ها را نفرين کرده و می خواستند جواب بقيه را بدهند که يک جوان دست از جان شسته پريد وسط و با حرفهای صريح و خارج از برنامه ای که زدند آقا را سکه يه پول کرد. با اشاره آقا امدادهای غيبی در ايکی ثانيه جوان مذکور را غيب کردند. آنگاه رهبری از جمعيت پرسيد خوشتان آمد و جمعيت که نمی دانست مقام رهبری شعبده بازی نيز بلدندفرياد کشيدند: دوباره دوباره ! آقا جواب دادند اگر خواهان ديدن شعبده بازی واقعی ما هستيد روز انتخابات بياييد و افزودند اگر شعبده بازی بلد نبوديم که نمی توانستيم ۲۸ سال حکومت کنيم!

۷ - سرجمع ۱۹نفر حرف زدند که با آقا شدند ۴۰ نفر، يکنفر هم هول شد وبجای سلام گفت : عليکم و السلام!

۸- ابتدا راه يافته يزد در مجلس به نمايندگی از مردم چنان پر نغز و شيوا به رهبر خوش آمد گفت که مقام ولايت به انشای وی نمره بيست دادند نماينده نيز با پهن کردن چند دستمال مرغوب يزدی ادای احترام کردند.
يک خانم هم به نمايندگی از طرف خانم های خانه دار از مقام رهبری بخاطر ضرب و شتم و اخراج فرهنگيان تشکر کردند و گفتند که بچه مدرسه ايی ها دلشان خنک شده که مقام رهبری تلافی کرده اند

۹- نفر چندم، يک جانباز" دانش پژو " بود که تا بحال دوبار پژوی آردی برنده شده و هردوبار پژوها آتش گرفته و درآتش سوخته بود واز رهبری خواست تا همايش بزرگ دانش پژوها برگزار شده و راههای سوختن پژوها بيشتر مورد بررسی قرار گيرد. رهبری نيز به اين جانباز پژو خيلی حال دادند و آرزو کردند تا دفعه بعد کلا بسوزد و اضافه کردند اگر می خواهيد نسوزيدسهم ما از فروش خودرو را ۲۰ درصد بکنيد.

۱۰- همان جانباز پژو گفت : در زمان امام راحل آس و پاس بودم و وقتی شنيدم که امام راحل شده باور نکردم اما وقتی شنيدم شما رهبر شده ايد باور کردم امام راحل شده و يک شعر برايتان گفتم که بخاطرش دوتا پژو برنده شدم و شعر خود را چنين خواند:
اميدواری قلب باحالانی
باوفا، عطرخوش کيفورانی
حديث زنده ملاعمر و طالبانی
نشانی زخيل مفتخوران جهانی
شعرکه تمام شد آقا گفتند که مصرع آخر بايد اينگونه اصلاح شود:
ته مانده ای از امام جمارانی
با اين نکته سنجی دقيق اديبان حاضر درمجلس بالا آوردند . البته آقا تاکيد کردند که در بند اين ترکيبات نيستند چون وضعش کويت است اما بهرحال از دستمال های يزد خيلی خوشش می آيد.

۱۱- نماينده کارگران گفت اعتباری که دولت در سفراستانی تصويب کرده را هنوز نداده اند. آقا با خنده فرمودند مگر نگفتيم اعتباراتی که درسفرهای استانی تصويب می شود محض تفريح است و درثانی می خواستند درسال ۸۵ به معلمان و کارگران بدهند که بودجه برای ايرانی ها ته کشيد و بودجه شمارا دادند به سری لانکا. البته اعتبارات شما در بودجه ۸۷ منظورخواهد شد و درسال ۸۸ به مجلس خواهد رفت و اگر شورای نگهبان آنرا در سال ۸۹ تاييد کند،وقتی درسال ۹۰ به بوليوی و نيکاراگوئه و فلسطين بودجه می دهيم ازآنان خواهيم خواست صرفه جويی کرده تا ما بتوانيم بودجه شما را درسال ۲۰۰۰ به ورثه تان بدهيم!

۱۲- يک متخصص گياه پزشکی که تحصيلات عاليه حوزوی داردسخنران بعدی است، به رهبر انقلاب پيشنهاد کرد که گياهی وجود دارد که سياستمداران برای اداره بهترمملکت از آن استفاده می کنندو نام علمی آن خوشخاش است. رهبری درحالی که می خنديدند گفتند معلوم می شود تحصيلات حوزوی سرکار نيز مثل تحصيلات گياه شناسی تان است.

۱۳- بعد از گياه پزشک، نماينده زردشتيان به سخنرانی پرداخت و از اينکه جمعيت زردشتی ها در جمهوری اسلامی کمتر ازنصف شده از مقام رهبری قدردانی کرد و افزود خوشحاليم که مثل يهودی ها به جاسوسی برای بيگانگان متهم نمی شويم. آقا از نماينده زردشتی ها خواست تا سفارش ايشان رابه زردشتی های هند بکند چون شنيده وضع شان توپ است.

۱۴- نماينده اصناف از ديدار رهبر خويش در زمان تبعيد گفت و بياد رهبری آورد که آنزمان هردو آس و پاس بودند و اشاره کرد که من بعدا با هزارجان کندن توانستم يک دهنه مغازه بازکنم ولی مقام رهبری اکنون به کجا رسيده اند و ازمقام ولايت خواستند تا رمز موفقيت خود به ايشان نيز ياد بدهند. آقا دستور داد گوشت را بيارجلو تا بهت بگم و چنان گازی از گوش نماينده اصناف گرفت که تحسين حاضران را رقم زد. آقا خطاب به جمعيت پرسيد کس ديگه ای هست که بخواهد راز موفقيت مارابداندو چون کسی جواب نداد فرمودند نفر بعدی!

۱۵- بجای نفر بعدی که از ترس فرار را برقرارترجيح داد مجری مراسم گفت که جد مادری رهبر يزدی است و جمعيت صلوات فرستادکه معنايش اين بود که باهم فاميل شديم. رهبری نيز از عطوفت آن مرحومه يادکرد و نيزاز باقلوای شيرينی که هيچوقت به ايشان نرسيده چون هميشه درصندوقخانه بوده وگفت که ايرانشهر تلخی و تلخکی و يزد را همواره بخاطر حسرت باقلوای شيرين بياد می آورد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

۱۶- سخنران بعد نماينده مخترعان بود که از اديسون به نيکی ياد کرد.آقا نيز از قول امام راحل نقل کرد که : ايکاش منهم اديسون بودم تا برقم تمام عالم را می گرفت!

۱۷- يکی از خانم ها از مشکلات بارداری و هزينه بچه دار شدن گلايه کرد. رهبر انقلاب نيز سريع جواب دادند فرزند کمتر زندگی بهتر، و از جمعيت خواستند تا بخندند چون مزاح کردند و توضيح دادند که فرزند ناخلف هزينه دارد و جمعيت که حيرت کرده بود بجای خنده صلوات فرستاد.

۱۸- نفر بعدی استاد يزدشناسی بود که گفت اگر مقام رهبری دغدغه انتخابات آزاد دارند ما نيز دغدغه معماری شهر يزد و بادگيرهای سالم داريم. اقا نيز بادگيرهای يزدی را سمبل مقاومت درمقابل بادهای شرور کويری دانسته و بادگيرها را مورد مرحمت قرار دادند!

۱۹- يک نفر بی خبر از همه جا از در وارد شد و دادزد زيلو ،جاجيم، گليم می فروشيم. مقام رهبری چندتا زيلو خريدند و از فوايدساده زيستی صحبت کرده و گفتند دستور داده ايم هواپيمايی که از سلطان برونئی خريده ايم را با زيلو فرش کنند.

۲۰- دراين قسمت از برنامه آقا پرسيد کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب يادتان هست؟ نويسنده درمجلس حاضربود کتاب را دادند مجری تا بخواند ، مجری کتاب را دادند به آقا و گفتند شما بهتر قصه می خوانيد و رهبری نيز برای جمعيت قصه خواند

۲۱- پايان ۴ ساعت جلسه. آقا اين جلسه را رفع کدورت دانسته و تاکيد کردند که قدرآنرا می داند و از مردم نيز خواست تا قدر ولی فقيه را بدانند. سخنان رهبر خيلی به دل خودشان نشسته بود و چهره بشاشش آنرا گواهی می داد چراکه از جمعيت پرسيد راضی هستيد؟ همه صد صدا گفتند بعله. رهبری گفت پس دل به دل راه دارد. مجری گفت راه چيه دل به دل اتوبان دارد و ترافيک اتوبانها را ناشی از عشق عاشقان به ولايت فقيه دانست. رهبری خيلی کيف کردند اما هرچه زور زدند اشک شان درنيامد!

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'حاشيه ديدار مقام رهبری از يزد، طنزنوشته ای از اسد مذنبی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016