پيمان پاك مهر.روزنامه نگار در تبريز
www.tabriznews.com
[email protected]
Tel:00989144157400
تبريز نيوز:سرويس سياسي: "جمهوريت و پارلمان دانشجويي"، عنوان سخنراني دكتر "غفار فرزدي"،عضو شوراي مركزي نهضت آزادي ايران و استاد دانشگاه تبريز است كه قرار بود در سمينار چهار روزه "در جستجوي راهبرد براي حركت هاي دانشجويي ايران"، در دانشگاه تبريز انجام شود.
مجوز اين سمينار كه از سوي "انجمن اسلامي دانشجويان (دانشكده علوم انساني و اجتماعي) دانشگاه تبريز و علوم پزشكي اخذ شده بود با تلاش رييس اين دانشگاه لغو شد.
اين سمينار دانشجويي مي بايست از روز يك شنبه 14 اسفند 84 ، به مدت 4 روز و با حضور 5 سخنران در تالار دانشجوي اين دانشگاه برگزار شود.
"مهندس محمد توسلي"،رييس دفتر سياسي نهضت آزادي ايران ، "دكتر غفار فرزدي" و دكتر "علي اصغر غروي" هر دو از اعضا شوراي مركزي نهضت آزادي ايران ، دكتر "فردين قريشي" و "عبدالله مومني" از جمله سخنرانان اين مراسم بودند.
بگفته "علي مهدويه"، مسيول تشكيلات "انجمن اسلامي دانشجويان (دانشكده علوم انساني و اجتماعي )دانشگاه تبريز و علوم پزشكي"، عليرغم كسب مجوز از رييس دانشگاه تبريز ، معاونت دانشجويي و فرهنگي و مديريت فرهنگي ، دكتر "سرورالدين" رييس انتصابي اين دانشگاه يك روز مانده به برگزاري سمينار با حضور در "شوراي فرهنگي" به بهانه هاي مختلف مانع از برپايي اين سمينار دانشجويي شده و به اداره حفاظت فيزيكي- زير مجموعه حراست دانشگاه- دستور داده اطلاعيه هاي نصب شده سمينار را معدوم نمايند . دانشجويان عضو انجمن هم مشاهده كرده اند كه اين اطلاعيه ها در حالي با نفرت تمام پاره شده اند كه در آن آيه اي از قرآن كريم و لفظ جلاله آمده بود.
در اين ميان ، برابر درخواست هاي مكرر دانشجويان دانشگاه تبريز از سرويس سياسي "تبريز نيوز" ، متن سخنراني دكتر "غفار فرزدي"،عضو شوراي مركزي نهضت آزادي ايران و استاد دانشگاه تبريز زير عنوان "جمهوريت و پارلمان دانشجويي" ، كه قرار بود در اين سمينار اراييه شود ، در اختيار علاقمندان قرار مي گيرد.
"جمهوريت و پارلمان دانشجويي"
سخنران:دكتر غفار فرزدي
"نظام جمهوري اسلامي" داراي دو رکن اساسي است : "جمهوريت" و "اسلاميت". جمهوريت نظام به معناي قبول اصل حاکميت ملت ، مردم سالاري و اصالت حقوق و آزادي هاي اساسي مردم . اسلاميت نظام ، برخاسته از عنصر مذهب است اين عنصر جدايي ناپذير از هويت و فرهنگ ملي ايرانيان و در واقع ، اسلاميت تجلي وجه ديگري از فرهنگ مردم است .
بدون ترديد اگر اکثريت مردم ميهن نا مسلمان نبودند اسلاميت نظام بلا موضوع مي بود و برعکس ، حتي اگر صفت «اسلامي » به دنبال جمهوري نمي آمد و مردم سالاري بمعناي واقعي کلمه تحقق مي يافت اسلاميت خواه نا خواه به عنوان يکي از عناصر اصلي فرهنگ ملي در ساختار و محتواي نظام بروز و ظهور خارجي مي يافت .
به عبارت ديگر اسلام 1400 سال پيش در ايران ريشه دوانيده و امروز در کنار ايرانيت و مليت عنصر تفکيک نا پذيري از فرهنگ و هويت ملي ماست . تاريخ سرزمين گواه بر بيهوده بودن تلاش کساني است که قصد حذف دين را از فرهنگ ايراني داشته اند و بنابراين جاي نگراني از اين بابت وجود ندارد .
اما بر عکس ، رکن جمهوريت نظام تازه پا و نونهال است. در کشوري که استبداد مطلقه سلطنتي چندين قرن سابقه دارد و در تار و پود سياست ، فرهنگ ، امور اجتماعي ، اعتقادات و رفتار مردم عميقا رخنه کرده و رسوبات گسترده اي بر جاي گذاشته است. پاسداري از رکن جمهوريت نظام از اولويت بيشتري برخوردار است و همه کساني که علاقه مند به سرنوشت کشورمان هستند بايد با هر حرکتي که به قصد تضعيف ، کم رنگ کردن ، حذف و جابجايي رکن جمهوريت نظام صورت گيرد به شدت برخورد و آن را افشا کنند .
از آغاز پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در مورد نظام سياسي آينده کشور دو نگرش يا نظريه اساسي به موازات هم وجود داشته است صاحبان يا پيروان يک نظريه ، بر اساس باورهاي سنتي ديني و آن چه در گذشته معمول بوده و تجربه شده است مردم را اسير و مهجور داشته با مفاهيم و مقولاتي چون آزادي ، حقوق مردم ، حاکميت ملت ، مرد سالاري ، انتخابات ، مجلس قانون گذاري ، قانون اساسي ، و در يک کلمه با جمهوريت مخالف بودند ، بخش قابل ملاحضه اي از روحانيون سنتي و قشرهاي وابسته به آنان از اين نظريه حمايت كرده و مي کنند .
در برابر اين گروه ، جريان ديگري وجود داشت که انقلاب اسلامي ايران را ادامه مبارزات يك صد ساله اخير ملت ايران ، از زمان قيام تنباکو و به دنبال آن جنبش مشروطيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت و در جهت ريشه کن ساختن استبداد مطلقه سلطنتي و دفع استبدادهاي خارجي و تحقق همه جانبه حاکميت ملت ( جمهوريت و مردم سالاري ) و حاکميت ملي ( استقلال کامل ) مي دانست .
اين جريان فكري سياسي آرمان هاي انقلاب يعني آزادي ، استقلال را تنها در چارچوب جمهوريت نظام قابل تحقق مي دانست و اگر دلسوختگاني چون زنده ياد "مهندس بازرگان" از همان آغاز اصرار داشت که صفت« دموکراتيک » به نام جمهوري اضافه شود در واقع نگران گرايش هاي ضد جمهوري در دوران تصرف مبارزان خصوصا از جانب جريان هاي سنتي بودند .
در قانون اساسي بيش از 40 اصل مربوط به حقوق شهروندان در مورد آزادي ، مردم سالاري ، عدالت اقتصادي و منزلت وکرامت انسان است که متاسفانه عمدتا نقض شده يا مغفول مانده است. بايد و نبايدهاي حکومت جمهوري اسلامي در قانون اساسي آمده است مهم اين است که چگونه آن ( بايدها ) را بايد اجرا کرد و يا از اجرا کردن ( نبايد ها ) جلوگيري نمود .
در همين جاست که ما به اهميت وجود ساختارهاي حقيقي پي مي بريم در غياب ساختارهاي حقيقي يعني احزاب ، نهادهاي مدني ، اتحاديه هاي صنفي ، مطبوعات آزاد و پيشرفته ترين قانون اساسي در جامعه ما جواب نخواهد داد جمهوريت بدون احزاب و بدون نهادهاي مدني بي معناست .
حرف اين است که توسعه سياسي در ايران در وهله نخست مستلزم پيدايش و تحکيم نهادهاي جامعه مدني و سازمان هاي سياسي است. در نتيجه مهمترين گام براي اصلاحات ساختاري ، برداشتن موانع قانوني شکل گيري احزاب ، اتحاديه هاي صنفي و مطبوعات آزاد است شعار و برنامه آزادي احزاب و مطبوعات تنها با قيد رعايت قوانين جاري و حاکم بر مملکت کليد گذار به دموکراسي در ايران است .
مردم را بايد دعوت کرد که به احزاب ون سنديکاهاي صنفي بپيوندند. اين يک وظيف ملي است براي اينکه عدم روحيه کار دسته جمعي بين ايرانيان يکي از موانع توسعه است .
عدم آموزش فرهنگ دموکراسي به فرزندان در مدارس ، به رشد غير دموکراتيک کودکان و نوجوانان ما منتهي مي شود .
در خانواده و روابط اجتماعي ما دموکراسي جا نيافتاده است . خانواده ها تحت تاثير فرهنگ پدر سالارانه است . يعني فرهنگ تک محوري و فرمان از بالا را قبول دارند به اين ترتيب بچه ها با اين فرهنگ در خانه و مدرسه عادت مي کنند و زماني که وارد جامعه مي شوند زمينه دموکراسي را ندارند .آموزش فرهنگ دموکراسي در مدارس ، رشد دموکراتيک و آزادانه نشانه فرزندان ما در کودکي و نوجواني خواهد بود .
دمکراسي نه گرفتني است و نه دادني ، بلکه ياد گرفتني است .
يكي از دلايل عقب ماندگي ملت ايران به رغم مبارزات و تلاش هاي يكصد ساله اخير روحيه انفرادي خود بيني ، خود خواهي و خود محوري است که از فرهنگ استبداد 2500 ساله حاکم بر کشور ما نشات گرفته است .
ايرانيان عموما از استعداد و هوش سرشار برخوردارند که در عرصه هاي مختلف بروز و ظهور دارد. ايرانيان به لحاظ منابع طبيعي و زير زميني بسيار غني است و ما جزء کشورهاي ثروتمند دنيا محسوب مي شويم ، چرا تاکنون مديريت منابع خوب انساني و امکانات سرشار طبيعي نتوانسته برنامه هاي توسعه همه جانبه کشور را محقق کند و ما همچنان در زمره کشورهاي در حال توسعه قرار داريم . براي رفع اين نقيصه اجتماعي و خصلت عمومي راهکار اصلي "ايجاد بسترهاي لازم براي آشنايي و تمرين کار جمعي"، است تا بتوانيم نيروهاي انساني و امکانات طبيعي خود را خوب مديريت کنيم .
اين تربيت اجتماعي مي تواند از دوران دبستان و دبيرستان آغاز شود . اما دوران تحصيل دانشگاهي که شخصيت اجتماعي دانشجو شکل مي گيرد نقش بسيار موثري دارد و لذا فعاليت هاي دانشجويي ، منجمله سازمان هاي دانشجوييي فرصت بسيار مغتنمي است براي همين هدف مقدس.
اين مشکل بسيار مهم را ما مي توانيم امروزه همانند دانشجويان دانشگاه هاي هند در دانشگاه هاي خود توسط دانشجويان حل کنيم با ورود به تشکل ها و يا تاسيس تشکل هاي جديد تلاش نماييم تا فرهنگ گفتار ، نقد ، مدارا ، قانون گرايي ، احترام به حقوق انسان ها را تقويت و تثبيت نموده تا خود را حق مطلق و ديگري را کل مطلق ندانيم و بپذيريم که راه حل اختلافات ، مناقشات زور و خشونت نيست بلکه گفتار ، سازگاري تساهل و تسامح است .
دانشجويان دانشگاه ها در مقايسه با ساير گروه هاي اجتماعي داراي ويژگي هاي سني، اجتماعي ، فرهنگي و علمي ويژه اي هستند محيط اجتماعي- فرهنگي دانشگاه ها و مناسبات حاکم بر آن بايد با اين ويژگي ها تناسب داشته باشد . يکي از عمده ترين و اساسي ترين نيازهاي دانشجويي ، آزادي ، دانشجويان در تشکيل سازمان هاي دانشجويي و فعاليت در آن است.
دانشجويان به دو نوع تشکل دانشجويي نياز دارند .
يکي تشکل هاي متعدد و متنوع ديني ، فرهنگي ، هنري ، و تخصصي است که گرايش ها ، سليقه ها و عقايد مختلف دانشجويي را نمايندگي کرده و به اين نوع نيازها پاسخ دهد . هم اکنون اين نوع تشکل ها کم و بيش در اکثر دانشگاه ها وجود دارد هر چند که فضاي سياسي و فرهنگي غالب در بسياري از دانشگاه ها اجازه فعاليت به همه آرا و عقايد و گرايش ها را نمي دهد.
نوع ديگري از تشکل ها ، تشکل عام ، گسترده و فراگير است که بايد نماينده تمامي دانشجويان صرف نظر از افکار رو عقايد و گرايش هاي ديني و سياسي آنان باشد به تعبيري ، دانشجويان به يک "پارلمان دانشجويي" نياز دارند .
قبل از کودتاي نظامي 1332 ، دانشجويان دانشگاه تهران داراي محيط پارلماني سازمان يافته اي بودند. دانشجويان هر کلاس در هر دانشگاه به تناسب تعدادشان ، نمايندگاني را با آراي مستقيم و مخفي خود انتخاب مي کردند. انتخابات در يک روز معين در تمام دانشکده ها برگزار مي شد . چند هفته قبل از برگزاري دانشجوياني که امادگي داشتند داوطلبي خود را اعلام مي کردند نمايندگان با آراي اکثريت مطلق دانشجويان انتخاب مي شدند. نمايندگان کلاس ها در هر دانشکده به دور هم جمع مي شدند و شوراي همان دانشکده را تشکيل مي دادند. اين شورا از ميان خود 3 تا 5 نفر را به عنوان هيت دبيران براي اداره سازمان دانشجويي در آن دانشکده معين مي کرد. علاوه بر اين هر دانشکده 2 نفر را براي عضويت در شوراي دانشگاه انتخاب مي کرد. نمايندگان شوراها دانشکده از ميان خود 7 نفر را به عنوان هيت دبيران انتخاب مي کردند .
تمام امور دانشجويي دانشگاه زير نظر اين شورا و هيت دبيران 7 نفره اداره مي شد . مديريت دانشگاه در روز برگزاري انتخابات افرادي را صرفا براي نظارت تعيين مي کرد .
به اين ترتيب سازمان دانشجويان دانشگاه تهران در آن سال ها به عنوان نماينده رسمي و برگزيده تمام دانشجويان ، وظيفه دفاع از منافع دانشگاه و ايفاي رسالت دانشجويان را بر عهده داشت روزنامه ارگان سازمان منتشر کننده مواضع سازمان دانشجويي بود .
وجود و فعاليت اين سازمان بسياري از روابط دو طرفه ميان دانشجويان با استادان و مديريت دانشگاه را بسيار روشن و شفاف مي کرد . هر زمان مشکلي ميان دانشجويان و مديريت دانشگاه بوجود مي آمد سازمان و فرد منتخبي از خود دانشجويان وجود داشت که هم در برابر دانشجويان و هم در برابر مديريت شناخته شده و مسيول بود . وجود و فعاليت اين سازمان مخلل و مانع فعاليت انجمن هاي فرهنگي يا سياسي ديگر دانشجويان نظير انجمن اسلامي دانشجويان نبود .
مصالح جنبش دانشجويي ايران و استقلال دانشگاه ، تشکيل سازمان واحد دانشجويي مي طلبد . سازمان ها و انجمن هاي مختلف دانشجويي ، صرف نظر از هر نوع گرايشي ، مي توانند در جهت ايجاد پارلمان دانشجويي گام بردارند .