شنبه 26 آذر 1384

من نيز سال ها پيش اين بي خبري را تجربه كردم! نامه ای به معصومه شفيعی، فريبا كاوياني

خانم معصومه شفيعي عزيز با تقديم والاترين درودها به شما و خانواده گراميتان،

بايد بگويم كه مدت هاست نگران حال شما و همسر عزيزتان هستم. بهتر است بگويم كه هر بار به سراغ اينترنت يا روزنامه مي روم، قبل از هر چيز در جستجوي خبري از آقاي گنجي هستم. و وقتي شما در مصاحبه هايتان اعلام مي كنيد كه خبرها نگران كننده است و يا شما سخت نگران هستيد؛ خوب مي فهمم. چرا كه من نيز سال ها پيش اين بي خبري را تجربه كردم. من نيز در سال ۶۷ بعد از قطع ملاقات زندانيان سياسي در پي خبري از همسرم محمد جعفر وثوقي نگران و پريشان از شايعات به هر جايي سر مي زدم. وقتي شما مي گوييد، كه فرزندانتان نگران و نااميد هستند؛ صداي پسرم كه آن زمان سه سال بيشتر نداشت، در گوشم طنين انداز مي شود، كه از من مي پرسيد: بابا كي مي آد خونه؟

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

خانم شفيعي عزيز، من هيچ گاه شما و فرزندانتان و مادر آقاي گنجي را نديده ام، ولي احساس مي كنم كه همه شما مثل خانواده خود من هستيد. خانم شفيعي عزيز امروز نگراني شما نگراني من نيز هست و از اين روست كه با احساس عميق همبستگي با شما از صميم قلب آرزو مي كنم كه آقاي گنجي هر چه زودتر از زندان آزاد شود.

دوستدار شما، فريبا كاوياني

Copyright: gooya.com 2016