معرفى كتاب: «سياستزدايى از اسلام» نام كتابى است به زبان آلمانى به قلم خانم دكتر كتايون اميرپور. عنوان دوم كتاب «انديشههاى عبدالكريم سروش و اثرگذارى آن در جمهورى اسلامى ايران» است. اين كتاب پژوهشى است اسلامشناسانه كه نخست در نوامبر ۱۹۹۹ ميلادى به عنوان رسالهى دكترا در رشتهى اسلامشناسى به دانشگاه بامبرگ در آلمان عرضه شده و سپس بصورت كتاب حاضر با ويرايش جديد و افزودهها در سال ۲۰۰۳ ميلادى در ۲۴۷ صفحه از سوى مؤسسهى «اِرگون» انتشار بيرونى يافته است.
كتاب شامل هفت فصل است. فصل نخست به زمينههاى شكلگيرى جمهورى اسلامى ايران و فرارويى ولايت فقيه، كارنامهى انديشهورزى عبدالكريم سروش، از زمان نظريهپردازى او براى نظام حكومتى تا مرحلهى نگاه سنجشگر و جدايى از دستگاه حاكميت مىپردازد. در همين فصل اميرپور هدف خود از اين پژوهش و رهيافتهاى خود را توضيح مىدهد.
فصل دوم كانون نظريهى سروش را مورد بررسى دارد، از جمله دگرديسى وى در شناخت دين، نقد سروش به تفسير و قرائت سنتى از قرأن، پيشكسوتان سروش و رهيافتهاى مشابه در ديگر كشورهاى اسلامى.
فصل سوم به كاربست نظريهى سروش بر دكترين حاكميت جمهورى اسلامى اختصاص دارد. در اين فصل اميرپور به تفصيل به پيشينهى تاريخى نظريهى ولايت فقيه و سپس صورتبندى اين نظريه نزد آيتاله خمينى و ورود آن به قانون اساسى مىپردازد. در پى آن استدلالهاى سروش در رد اين نظريهى دينسالار را خواهيم يافت. در اين چارچوب اميرپور مسئلهى ”مشروعيت حاكميت” از ديدگاه سروش را مطرح مىكند و اينكه مخالفان ديگرى از جمله آيتاله منتظرى هستند كه با قراردادن «وكالت» در برابر «ولايت» قرائت ديگرى از نظريهى ولايت فقيه را عرضه مىدارند. سروش دمكراسى دينى را با مبانى اسلام و حقوق بشر سازگار مىداند، در عين حال كه مرزبندى مشخصى را نيز با دمكراسى ليبرال غربى ترسيم مىكند. يك بخش ديگر اين فصل به ايدهئولوژىزدگى دين و بررسى آراى على شريعتى اختصاص دارد و اينكه از منظر سروش ايدئولوژىها از سرشتى اصلاحناپذير برخوردارند.
فصل چهارم كتاب به شاگردان سروش، حلقهى «كيان»، نظريات اكبر گنجى و دفاعيات او در دادگاه (بدليل سخنرانىاش در دسامبر ۱۹۹۷ در شيراز)، نظرات محسن كديور، جنبش نوپاى احقاق حقوق زنان در اواخر دههى نود ميلادى و نقش روشنفكران دينى در حركتهاى اجتماعى مىپردازد.
اميرپور فصل پنجم كتاب را به برداشتهاى روشنفكران و پژوهشگرانى اختصاص داده است كه نظريات سروش را به نقد كشيدهاند و از مصاحبههايى كه وى با بسيارى از ايشان داشته بهره مىبرد. در اينجا نظرات انتقادى حميد پايدار نسبت به سروش و نيز نظرات آيتاله مصباح يزدى مورد بحث قرار مىگيرند، بطوريكه در جناح ديگر طرفداران شريعتى ايستادهاند، همانند يوسفى اشكورى كه دخالت دين در سياست را مجاز مىداند، ولى خواستار جدايى دين از دولت است. از جمله ديگر نيروهايى كه مورد بحث هستند «نهضت آزادى ايران» و نظرات شخصيتهاى ملى ـ مذهبى چون دكتر حبيباله پيمان، روشنفكران سكولار جامعه كنونى ايران و جنبش دانشجويى است.
فصل ششم به تفصيل نگاهى مىافكند به دو نظريهپرداز اصلاح دينى در ايران: كلامشناس محمد مجتهد شبسترى و حجتالاسلام محمد خاتمى.
كتايون اميرپور در فصل پايانى هفتم به جايگاه پراهميت عبدالكريم سروش در جامعهى دينى ايران تأكيد دارد. سروش در جرگهى آندسته از انديشهورزان در جهان اسلام قرار مىگيرد كه خواستار ايدهئولوژىزاديى از دين هستند، چيزى كه وداع با حاكميت ولايت فقيه را ايجاب مىكند، زيرا كه حاكميت يك اسلام ايدهئولوژيك به گريز انسان از ايمان دينى منجر خواهد شد. اين در حالى است كه پرتو دمكراسى و حاكميت مردم انسان را به ايمان دينى جذب خواهد كرد .
بايد اذعان داشت كه اميرپور از اكثر منابع موجود به زبانهاى فارسى، آلمانى، انگليسى و مصاحبههاى متعدد با عبدالكريم سروش و برخى ديگر روشنفكران دينى و تجربههاى شخصى براى پژوهش خود بهره برده است. از سوى ديگر وى تلاش ورزيده تا تاريخ چاپ كتاب در سال ۲۰۰۳ ميلادى منابع خود را بهروز كند. بعنوان مثال از كنفرانس سال ۲۰۰۰ برلين نام مىبرد كه بنياد هاينريش بُل برگزار كرده بود و پيامدهاى شوربخت آن براى شركتكنندگان، بويژه براى اكبر گنجى و يوسفى اشكورى را شرح مىدهد.
اميرپور در جايى كه از «روشنفكران دينى» سخن رفته، به زبان آلمانى آنان را «روشنگران دينى» ترجمه كرده است. به نظر مىآيد اين مفهوم متناسبترى براى اين دسته از روشنفكران باشد. شايد اگر ايشان از همان آغاز خود را «روشنگران دينى» مىناميدند، مىشد از بسيارى بحثها پيرامون اين مفهوم كه از نظر برخى از درون متناقض (پارادوكسيكال) است، اجتناب ورزيد.
طى چند سال اخير شاهد رودررويىهاى نظرى پرهيجانى در موضوعهايى چون روشنفكرى دينى، مسئلهى سكولاريزاسيون يا دنياگرايى در ايران و اسلام، به مثابهى يك رويكرد جامعهشناختى، و يا بطور كلى اصلاحات دينى در ايران با نگاهى معطوف به نظرات سروش بودهايم. بويژه نگاه سروش به سكولاريزاسيون و نظرات مخالف وى نيز از اين دست است. شايد كه اين كتاب پيش از اين مباحث نوشته شده و نمىتوانسته بدان بپردازد.
ولى اينكه سروش خواستار سياستزدايى از اسلام باشد، قابل ترديد است. بعيد به نظر مىآيد كه سروش مسلمانان را به دورىگزينى از سياست دعوت كرده باشد. به نظر مىآيد كه وى بيشتر به زدودن سياستزدگى و ايدئولوژى از اسلام و دورى دين از حكومت و دولت باور دارد، آنهم در شرايطى كه بهقول او دينداران ”معيشتانديش” و ”مصلحتانديش” زمامدار امورند. بنابراين عنوان «ايدئولوژىزدايى از اسلام» شايد عنوان مناسبترى براى كتاب مىبود.
بهرحال كتاب در توصيف آرا و انديشههاى عبدالكريم سروش و بازتاب برخى نظرات مخالف وى تلاشى قابل تقدير بوده است.
داود خدابخش
مشخصات كتاب:
Katjun Amirpur: Die Entpolitisierung des Islam. Abdulkarim Sorushs Denken und Wirkung in der Islamischen Republik Iran. Ergon Verlag, Würzburg 2003.