بی شک نام اکبرگنجی علاوه برمقاومت وشجاعت مفاهیم اساسی دیگری را همواره درکنار یکدیگر قرارمی دهد. مفاهیمی که درحوزه نظروعمل کمترین آرامش را درکناریکدیگرداشته اند. این مفاهیم عبارتند ازایرانی، مسلمانی، اصلاح طلبی.
این مفاهیم هریک ازتبارمخصوص به خود برخوردارهستند. تبارایرانی، تبارمسلمانی ، تباراصلاح طلبی
تبارایرانی آن مفهومی است که ریشه درتاریخ چند هزارساله ایران دارد.
شاخص این تبار، تمسک به عشق وعرفان ودوری ازخشونت است.
تبارمسلمانی آن مفهومی است که ریشه درتاریخ 1400ساله اسلام وخصوصا تاریخ تشیع دارد.
شاخص این تبارقد علم کردن دربرابرظلم ودرهم کوبیدن بت بزرگ است .
تباراصلاح طلبی آن مفهومی است که ریشه دریکصد سال اخیردارد.
شاخص این تبارپیگیری تعقیروتحول ارطریق گفتگو وتفاهم است .
گنجی رسالت هرسه تباررا بدرستی پاسداشته است .
اوایرانی مسلمان اصلاح طلبی است که درمقابل کسانی که مرگش را آرزومی کنند درشرایط مرگ، مرگ قاتلینش را آرزو نمی کند. بلکه آنها را به مدار انسانی فرا می خواند.
اوبا اعتقاد به حقانیت راه خویش فقط ازخود مایه می گذارد، هرچند که خانواده اش براساس اصلی طبیعی وبرخی هموطنانش براساس اصلی اجتمایی کوله باری ازنامردمی را همراه با او به دوش می کشند.
قبلا ازخود پرسیده بودم آیا او با پایفشاری خویش برسرایمانش که ازجانش مایه می گیرد موفق خواهد شد روسیاهان را به روی سفیدی مفتخرکند؟، پاسخ داده بودم: گمانم که بتواند!. اما امروز می بینم این روسیاهان هستند که نمی توانند، یا نمی خواهند روسفید باشند. اما او کماکان درتلاش است که"سیاه"ست را به سپیدی به روشنایی وبه اخلاق رهنمون کند. به گمانم که موفق خواهد شد. چون که او می خواهد پس می تواند. انسان آنچه را خواسته، توانسته، او می خواهد پس می تواند، آنانکه نخواسته اند روسفید شوند، بدیعی است که نمی توانند چنین کنند. اما فردا اگر نتوانست "سیاه" ست را اخلاقی کند، تنها می توان همصدا با آن فیلسوف آلمانی (نیچه) حیرت زده و مدهوش تبار اخلاق را به زیرسوال برد.
الف. ع. خ