شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين حا ئل
كجا  دانند  حال  ما  ســبكبا ران  ســاحل ها
حافظ
        پيش از آنكه به ا صل مطلب بپردازم لازم ميدانم به نكته مهمي  اشاره نمايم  :
واژه ملت در فرهنگ  ما ايرانيان با واژه ناسيونال كه در فرهنگ غرب بكار مي رود صد و هشتاد درجه اختلاف معنا دارد . ملت در فرهنگ ما ايرانيان به مردمي گفته مي شود كه چون اعضاي يك خانواده ،  در محدوده اي از اين كره خاكي زندگي ميكنند و داراي سوابق تاريخي مشتركي هستند هر چند ازتيره هاي گوناگوني تشكيل يافته باشند  ولي داراي يك فرهنگ كهن بوده و بكمك هم  در درازناي تاريخ سرزمين خود را كه ميهن نام دارد از تجاوز بيگانگان  در امان داشته اند ، خون ها داده اند  تا سرزمين مادري و فرهنگ و تاريخ خود را  از دستبرد بيگانگان ،  حفظ و حراست نمايند هر چند با گذشت ايام تكه هايي از آن را از دست داده باشند  كه خود مبحث ديگري است . ايرانيان چون اعضاي يك خانواده اند هر كدام نام هاي جدا گانه اي دارند و در خانه ،  بنام خوانده مي شوند ولي در اجتماع بنام فاميل.  ايرانيان  در درون كشور بنام تيره خود شناخته مي شوند  مانند :
آذري ،  كرد ، بلوچ ،  فارس ،  گيلك ،  خوزي ، مازندراني  و و و….  
ولي در بيرون كشور داراي هويت ايراني هستند و  بنام ايراني شناخته مي شوند . اين تيره ها هيچگونه مزيتي بر همديگر  نداشته و نخواهند داشت و از حقوق و مزاياي يكسان برخوردارند  ولي اين حق را  هم دارند كه هركدام در چهار چوب مرز ايران سليقه خاص وآداب و رسوم محلي خود را داشته باشند و در بزرگداشت آن بكوشند و دولت بر خواسته از 
ملت نيز وظيفه دارد تا به پيشرفت آن كمك شايان نمايد .
علت پايداري ملت ايران در اين هزاران سال همين مودت و دلبستگي خانوادگي يا بهتر بگويم حفظ مليت و  فرهنگ ملي بوده است . در يك صد سال اخير،  دشمنان اين  سرزمين ورجاوند كوشش بسيار بكار برده و مي برند كه بين تيره هاي ايراني نفاق انداخته تا باعث جدايي گردند كه خوشبختانه تا كنون موفق نشده اند .
        با روي كار آمدن نظام ولايت فقيه زمينه اين اختلاف و نفاق فراهم شده است چون نظام حاكم ،  ايرانيان را  درجه بندي نموده است .  ايراني شيعه مذهب درجه يك و مابقي درجه دو تا به پائين  هرچند بين شيعه مذهب ها هم درجه بندي شده ، حزب الله ،  جندالله ، سربازان گمنام امام زمان  و و و ….كه در رأس همه اينها آيت الله  ها  و حجت الله هاي خودماني !! و آقازاده ها و وابستگانشان ،  متصدي تمامي امور مملكت گشته اند و مابقي يعني اكثريت مردم فرمانبردارو محروم از حق اظهار نظرمي باشند .  همين سياست احمقانه بهانه خوبي بدست دشمنان ايران زمين داده است تا از اين فرصت استثنائي استفاده نموده و كوشش نمايند با گسترش اختلاف بين تيره هاي ايراني،  ايران را به ايرانستان تغييرشكل دهند.  با توجه به اين مقدمه به اصل مطلب مي پردازم .
        نگارنده  به سبب  شغلي كه داشتم از سال 1350 تا1362را در خوزستان گذراندم . با وجب به وجب خاك اين استان زرخيز آشنائي كامل دارم  اكثر عشاير و طايفه هاي ساكن استان را بخوبي مي شناسم و با اكثرآنها  رفت و آمد نموده ام .  هفتاد درصد  ساكنان استان خوزستان را  لرها و بختياري ها و قشقائي ها و مابقي را عرب زبانان تشكيل مي دهند .  عرب زبان با عرب فرق دارد .  عربها ساكن عربستان  هستند . مصر ، تونس ، مراكش ، الجزاير ، سودان ، سوريه  ، لبنان و يمن و و ….. عرب نيستند بلكه عرب زبانند . نگارنده در سال 1356 سفري به مصر نمودم در آنجا با دكتر محمد اسماعيل كه استاد دانشگاه عين الشمس قاهره بود و علاقه زيادي هم به فرهنگ و ادبيات ايران داشت آشنا شدم . شبي كه مهمان ايشان بودم ،  پرسيدم :  آقاي دكتر،  امروز من از متحف القاهره ( موزه قاهره ) ديدن كردم و محو اين همه آثار بجا مانده  ازگذشته شما شدم ،  قبلاً هم از آثار تاريخي لوكسور و اسوان و اهرام ثلاثه ديدن  كرده ام ، شما با داشتن چنين سابقه تاريخي و تمدن شگرف ،  چگونه خود را عرب مي خوانيد  يعني قومي عقب مانده و بي تمدن ؟  ايشان لبخندي زده  و گفتند :  شما هم اگر فردوسي و رودكي و اسدي طوسي و و و ….. نداشتيد اكنون مانند ما خود را عرب مي خوانديد  . اين گفته دكتر ابراهيم مرا واقعاً تكان داد . و به اين ابرمردان تاريخ كشورمان درود فرستادم كه نگذاشتند اصل خود را فراموش كنيم و بيگانه شويم ..
باري پس از جنگ دوم جهاني كه ناسيوناليسم عربي پا گرفت ،  بيگانگان جهت تجزيه ايران علاوه بر آذربايجان و كردستان ،  خوزستان را هم هدف قرار دادند و اين استان زرخيز كشورمان را  “ “عربستان بمركزيت  الاحواز ” يعني سرزميني عربي خواندند .!!!
وقتي حكومتگران  براي بقاي فرمانروائي خود دو دستي بحرين را تقديم كنند نتيجه اش همين است كه مي بينيم  . نظام واپسگراي ولايت فقيه هم براي بقاي خود سياستي را پيش گرفته   كه نتيجه آن ،  سرزمين ما ايرانيان را درخطر تجزيه قرار دادن است . 
كار به آن جا كشيده شده است كه ما باصطلاح اپوزيسيون هاي خارج نشين هر حركتي را كه در درون كشور انجام مي گيرد ،  نسنجيده مورد تشويق و حمايت  قرار مي دهيم  بدون آنكه به كنه مطلب  پي برده و به نتيجه آن بيانديشيم   .
حال اگر حمله آمريكا به ايران باشد و يا در اثر  نابساماني هاي  موجود ،  گروهي فريب خورده ،  تحت تبليغات عوامل بعثي در “ الاحواز ” تظاهرات راه بياندازند و كشورهاي مسلمان عربي زبان  هم در خفا آتش بيار معركه گردند،  ما حمايت مي كنيم چون براي ما مهم نيست كه نتيجه آن چه خواهد بود ، مهم براي ما نابودي اين نظام جور و فساد است  نه رهايي ايران زمين  از زير سلطه استبداد و رسيدن به آزادي و استقلال  . 
هم ميهنان ارجمند : 
اكنون از چهار سوي  مرزها ،  تحركاتي براي تكه تكه كردن كشورمان در جريان است . رسيدن به حساب   نظام واپسگراي حاكم بر ايران جاي خود را  دارد  اما نبايد غافل شد و بي كدار به آب زد  كه اين حكومت قداره بند هم جز اين نمي خواهد كه با رفتنش ايران را متلاشي و درهم ريخته نمايد .  بايد توجه نمائيم هر سخن جائي دارد و هر نقطه مكاني . نبايد اجازه دهيم بعلت مخالفت با رژيم ضد ايراني ولايت فقيه  ،   دشمنان ايران زمين  از موقعيت استفاده نموده و برنامه تجزيه كشورمان  را پياده كنند ،  ما بايد در دو جبهه بجنگيم هم با حكومت ملاها و هم با عوامل بيگانه تجزيه طلب .
ما به دولت هاي عرب زبان اخطار مي كنيم كه مواظب رفتار و كردار خود باشند ، خليج فارس هميشه نامش فارس بوده و خواهد بود . نه تنها سه جزيره ابوموسي و تنب بزرگ و كوچك متعلق به ايران بوده و هست بلكه بحرين هم عضو جدا نشدني از خاك ايران زمين مي باشد  ،  فراموش نكنيد هنوز خرابه هاي مداين يعني پايتخت چند صد ساله ايران زمين نزديك بغداد است كه خود سند زنده اي از مالكيت ايرانيان بر آن سرزمين مي باشد .          
پنجشنبه نهم ارديبشت 1384 خورشيدي
محمود مهران اديب