طرح رفراندوم قانون اساسی ، حرکتی امید بخش است که از طرف اپوزسیون مطرح شده . طیفهای زیادی به آن پیوسته یا به نقدش کشیده اند . البته این طرح مانند تمام طرحهای مخالف با رژیم حاکم بالفعل باعث کشش افراد و احزاب مخالف حکومت ضد مردمی ایران میشود و کنشها و واکنشهائی را به دنبال دارد . هر طرح بخودی خود دارای معایب و محاسنی است ( اگر چنین نبود آن را طرح نمینامیدند ) و لازماً باید بر سر آنها بحث شود تا به نقاط روشن و مشترکی رسید ، ولی بحث یا به قولی گفتمان در این سطح دیر است و باعث فرصت سوزی میشود ( که همانا خواسته رژیم دینی است ) . این طرح به همین صورت خام دارای پتانسیل بسیاری است ، که میتوان جهت حمله به نظام غیر انسانی حاکم و سرنگونی آن مورد استفاده قرارگیرد . از ایراداتی که به این طرح میشود گرفت تیتر آن است " طرح رفراندوم قانون اساسی " ، با داشتن نخبگان و مبارزانی اینچنین چرا باید به رژیم مستبد حاکم فرصت داده شود و دست آنها را بازبگذاریم تا با قبول تغییراتی جزئی و کلامی ( در صورتی که تصور کنیم این طرح از طرف رژیم دینی حاکم پذیرفته شده است ) و با حیله ای جدید ملت را سرکوب و به خود مشروعیت ببخشد . آیا بهتر نیست بصورت مستقیم و بدون هیچ ترس و تخفیفی اسم طرح را بگذاریم " طرح رفراندوم تعیین حکومت " که در عمل هم بعد از هر تغییر حکومتی در این سطح الزاماً قانون اساسی آن کشور هم دچار تغییر اساسی میشود. از دیگر ایرادات شعار " همه با هم " است این شعار رویائی را در اوایل انقلاب 57 شنیدیم ، که در مدت زمان کوتاهی تبدیل شد به شعار " همه با هم برای بقای من " بهتر است از فانتزی دوری کنیم و شعار واقعیتری را برای خودمان طرح نمائیم که قابل اجرا هم باشد . از دیگر نکات در مورد مراحل بلند مدتی است که برای آن قائل شده اند ، مخصوصاً مرحله آخر آن " نا فرمانی مدنی " در مباحث تئوریک سیاسی صاحب نظرانی همچون ، راولز، ابرت و لانین میگویند : برای نافرمانی مدنی باید تمام راه های ممکن و قانونی انجام شده باشد ، البته این طرح در کشوری به اجرا میرسد که دموکراسی در آن وجود داشته باشد ، یا دولتی مدنی داشته باشد ( لانین ) دیگر اینکه امکانات نافرمانی مدنی نباید چنان ابعادی به خود بگیرد که کارکرد نطم قانون اساسی را به مخاطره اندازد ( جان راولز ) و اینکه غیر خشونت آمیز باشد و بدیلهای سازنده ای را ارائه دهد( ابرت ) .
آیا در کشور ما دموکراسی وجود دارد ؟ ( از زیدی پرسیدند : پهلوان کیست؟ گفت : ندیدم تا بدانم .) و یا دولتی مدنی بر ما حاکم است ؟ طبق تعاریف تئوریسینها و همانطور که در بالا ذکر شد نافرمانی مدنی باید حافظ قانون اساسی باشد ، ولی یکی از مشکلات کلان ما خود این قانون اساسی است . در بحث نافرمانی مدنی که سطح بالای آنرا اعتصاب عنوان کرده اند ، آیا این اعتصابات حداقل در کشور ایران و با وجود نیروهای ویژه سرکوب گر ، باعث بروزخشونت آنهم از نوع لجام گسیخته نخواهد شد؟ در هر صورت این گونه طرحها و حرکات بسیار امید بخش و کارگشا هستند ، ولی عزیزان بییائید خود را با این مباحث و در این وقت تنگ خسته نکنیم ، ما مردم ایران چه درون و چه در خارج از مرزها در استفاده از فرصتهای سیاسی بسیار ماهریم حتی بدون وجود احزاب ( بخصوص در درون ایران ) و به هیچ عنوان هم سرد و خاموش نشده و نیستیم ، ولی مشکلی داریم به نام عدم وجود شورای هماهنگی سیاسی که در حال حاضرهیچ برنامه ای غیر از سرنگونی رژیم و با استفاده از تمام گزینه های موجد نداشته با شد. (از سربازی پرسیدند چرا در این حمله شکست خوردید؟ گفت : به هزار و یک دلیل . گفتند : بگو ، گفت : 1- باروت نداشتیم ... گفتند : کافیست)
سید محمد فاضل
خبرنگار مستقل