سه شنبه 11 بهمن 1384

مراسم بزرگداشت م. آزاد برگزار شد، سخنان محمد حقوقي، صفدر تقي‌زاده، ناصر تقوايي، اسدالله شعباني، سيمين بهبهاني و محمد بهارلو، ايسنا

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات


مراسم بزرگداشت محمود مشرف تهراني ( م. آزاد)، عصر روز گذشته در خانه هنرمندان ايران برگزار شد.

به‌گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ابتدا، شعر «بي تو خاكسترم» آزاد با صداي بيژن مفيد - دوست دهه‌ي 40 شاعر - براي حاضران پخش شد. سپس فيلمي ساخته محمدرضا محمدي‌ نيكو با عنوان «براي گذشتن از رود، رنگين‌كماني بايد بود» به‌نمايش درآمد كه به شعرخواني آزاد اختصاص داشت.

در ادامه، محمد بهارلو - داستان‌نويس - مطلبي با عنوان «با "آزاد"ي سرودن» را خواند كه وصف حالي بود از آن‌چه كه در يكي دو هفته اخير بر خانواده آزاد و دوستانش گذشته بود: هميشه يكي هست كه خبر را بدهد، من ياد گرفته‌ام كه ديگر آماده باشم، اما هيچ‌وقت نمي‌شود ‌ضربه يا ضرب خبر را گرفت. پاها سست مي‌شود، شقيقه و ستون فقرات تير مي‌كشد و چفته‌هاي زانو شل مي‌شود. يكي در هنگام دريافت خبر چشمانش سياهي مي‌رود و يكي آرام سر جايش روي پنجه‌ها مي‌نشيند و به نقطه‌اي نامعلوم زل مي‌زند و بعضي‌ها زير لب مي‌گويند: هاي هاي.

در بخش ديگري از اين نوشته، آمده بود: بايد آماده بود؛ اين چرخ از چرخش مي‌ايستد و بالاخره روزي هم يكي خبر ما را مي‌دهد. آن‌كه خبر اول را درباره حال نزار آزاد داد، موحد به نقل از حقوقي بود. كدام گوينده و شنونده‌اي است كه حتا اگر بويي از شعر نبرده باشد، از حال نزار شاعر ناراحت نشود؟

او در اين نوشته كه گفت، درواقع شبيه خوابي است كه او يك شب در محضر آزاد گذرانده است، به نقل قول‌هايي كه شاعر آورده بود، اشاره كرد؛ به سال‌هاي آخري كه آدينه منتشر مي‌شد و آزاد به اصرار دوستان كاغذي را در مي‌آورد و شعري را مي‌خواند: او برخلاف ساير شاعران، ادايي در صدايش نبود.

بهارلو با اعتقاد بر اين‌كه آزاد در مقام شاعر، قدر كلمات را خوب مي‌شناخت و اهل كفران كلمه نبود، گفت: آزاد معتقد بود هر شاعر پنج يا شش شعر موفق هم داشته باشد، كافي است. در مورد خود هم توهمي نداشت. اين روشن‌بيني يك شاعر است كه درباره كارش توهمي ندارد. شعر به او زندگي، عشق و نفس داده است.

وي در ادامه مطلبش به روز خاك‌سپاري آزاد اشاره كرد و گفت: در گورستان، قول داده بوديم كه كارها را راست و ريست كرده‌ايم، ولي همه چشم‌هاي آشنا مي‌ديدند كه جنازه شاعر روي زمين مانده است. واقعيت زورآمدي در كار بود كه منطق ما را از كار مي‌انداخت. ما گور خالي آتشي شاعر را به آزاد مي‌سپرديم، سند هم زده بوديم، از هر منظري هم داشتيم كار صواب مي‌كرديم؛ تاخير جايز نبود. آفتاب داشت به مغرب مي‌رفت و زمان از دست مي‌شد. شايد شاعر نيز زير كاور برزنتي داشت با سكوتش اعتراض مي‌كرد. من آن روز حقيقت را در آرامش مرگ ديدم. بالاخره شاعر ما كه در زندگي بيش از هر چيز به تماشاي طبيعت مي‌رفت، حال به طبيعت پيوست و روي سنگ گورش بنويسيم: م.آزاد؛ به همين كوتاهي و سادگي. چراكه براي شاعر ما، «‌آزاد» يعني رهايي؛ اين اسم جمع نبوده، همواره مفرد است. او فقط آزاد نبود؛ مي‌كوشيد با آزادي بسرايد و آزاد باشد.

سيمين بهبهاني نيز با گلايه از اين موضوع كه هميشه غصه دارم كه چرا اين‌جا چراغ كافي ندارد و نمي‌توانم چيزي را از رو بخوانم، درباره روز خاك‌سپاري م.آزاد گفت: آزاد بي‌اجازه به دنيا آمد، بي‌اجازه زندگي كرد، شعر سرود و شعر خواند و بي‌اجازه در گور گذاشته شد و بعد از دفنش گفتند اجازه صادر شد.

وي سپس شعري را براي حاضران خواند.

اسدالله شعباني - شاعر كودكان و نوجوانان و دوست و همكار م. آزاد - درباره وجهي از اين شاعر، يعني ادبيات كودك كه كمتر با آن آشنا هستيم، سخن گفت و صحبت درباره آزاد را به سبب گستره وسيع كارهاي او، دشوار دانست.

وي وجه تمايز آزاد را از ديگران، در عرصه شعر كودك، زبان ساده و ريتميكش دانست و از شعر «رنگين‌كمان» او به‌عنوان شعري ياد كرد كه دايره فكري شاعر را نشان مي‌دهد.

شعباني همچنين به آشنايي آزاد با ادبيات عامه اشاره كرد و گفت: همان‌طور كه مي‌دانيم، ادبيات كودك بر بستر ادبيات عامه زاده و باليده است كه از زمان صادق هدايت، توجه جامعه روشن‌فكري ايران به ادبيات عامه بيشتر شد؛ اما متاسفانه جامعه دانشگاهي ما امروز از آن دورند. م.آزاد به‌دليل آشنايي‌اش با ادبيات فولكلور و گويش تهراني، توانسته است در زمينه ادبيات كودك، آثار به‌يادماندني خلق كند و به همراه احمد شاملو از نگاه تحقيرآميزي كه نسبت به ادبيات كودك وجود داشت، عبور كند.

ناصر تقوايي - فيلم‌ساز و دوست دوران جواني آزاد - نيز درباره آشنايي‌اش با او گفت: آشنايي‌ام با آزاد به حدود سال 40 در آبادان باز مي‌گردد؛ زماني كه تازه دوره دبيرستان را تمام كرده و در مدرسه‌هاي آن زمان شغل دبيري را برگزيده بود؛ البته من اين شانس را نداشتم كه شاگر آزاد باشم؛ اما از شانس‌هاي بزرگ زندگي من، آشنايي با آزاد از طريق صفدر تقي‌زاده بود.

وي با بيان اين‌كه من هرگز شاعر نبوده‌ام و شعر هم نگفته‌ام، از علاقه‌اش به شعر گفت و با اشاره به شعرهاي م. آزاد، تصريح كرد: زبان فارسي در شعر او، از 500 كلمه تجاوز نكرده، او با همان كلمه‌هاي محدود، سعي مي‌كرد جهان‌بيني‌اش را منتقل كند. شايد به‌دليل حوادثي كه براي شاعران ما به‌وجود آمد، كار براي كودكان را انتخاب كرد كه اين نشان از توجه به نسل‌هاي آينده است.

وي شاعران را سازندگان زبان فارسي دانست و وطن ما را نه ايران، بلكه ادبيات فارسي ذكر كرد.

تقوايي نيز مانند بهارلو و بهبهاني، از روز خاك‌سپاري م. آزاد و تاخير در تدفين وي سخن گفت و افزود: در جامعه‌اي كه مردگان بيشتر از زندگان اهميت دارند، متاسفانه به آن‌ها بي‌احترامي مي‌شود.

صفدر تقي‌زاده - مترجم - نيز از دوران آشنايي‌اش با م. آزاد سخن گفت؛ دوره‌اي كه آزاد با حسن پستا به آبادان آمدند و اين شد من‌باب آشنايي‌شان. بعد از آن بود كه به همراه چند نفر ديگر، ازجمله مسعود فرزام و مهدي انصاري، محفلي ادبي را تشكيل دادند.

او از اين دوران اين‌گونه ياد كرد: من با آزاد بعدتر آشنا شدم. دل‌بستگي به ادبيات و ديدارهاي مكرر، ما را به هم نزديك كرده بود. اين دوستي كه در آبادان شروع شده بود، تا 50 سال ادامه يافت.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

وي گفت: زندگي آزاد حقيقتا با شعر عجين بود. به شعر ايران و جهان عشق مي‌ورزيد، به‌طوري‌كه به شعر خود توجه چنداني نداشت.

تقي‌زاده سپس تعدادي از نامه‌هاي آزاد به خودش را براي حاضران خواند.

به گزارش ايسنا در ادامه برنامه، محمد حقوقي گفت: «نمي‌دانم چه مي‌خواهم بگويم» يا چه بايد بگويم؛ «زبانم در دهان باز بسته» است. سال‌ها هر سه با هم بوديم، با آن شورها، شعرها، مضحكه‌ها و بحث‌ها. اولين باري كه آزاد را ديدم، اسفند 41 بود، به همراه حسن پستا، جعفر والي و بهرام بيضايي. آن زمان داشت شعر «عصر»ش را مي‌سرود. بار دوم او را در اسفند 42 ديدم؛ به همراه مهدي اخوان ثالث، سيروس طاهباز، حسن پستا و بعد از آن بود كه اين دوستي ادامه يافت.

وي درباره ويژگي‌هاي شعري آزاد اظهار داشت: آزاد شاعري بود كه شايد بيش از 150 واژه در شعرش استفاده نكرد. شاملو در مقدمه «ديار شب» اشاره كرده بود كه آزاد به‌جاي توجه به فرم، به محتوا در شعرش توجه كند؛ اما آزاد نمي‌توانست اين كار را انجام دهد. او شعر را آن‌قدر پاك مي‌دانست كه مي‌گفت، شعر نبايد با كلمه‌اي زايد آلوده شود. اخوان هم هميشه به آزاد مي‌گفت تو كه وزن نيمايي را مي‌داني، چرا وزن را مي‌شكني و آزاد نمي‌توانست جواب اخوان را بدهد، چراكه براي او احترام فوق‌العاده‌اي قايل بود. او شاعري نجيب بود كه از انتقاد دل‌گير نمي‌شد، اما نه شاملو و نه اخوان اين تحمل را نداشتند.

اين منتقد و شاعر ادامه داد: يك‌بار درباره اخوان نقدي كردم و او تا دو سال با من قهر بود. آتشي هم همين‌طور بود؛ با صميميت ايلياتي‌اش اصلا نمي‌شد به او گفت كه با كلمات بيشتر بازي كن؛ كلمات او مثل خودش وحشي بودند. اما آزاد با تمام وسواسي كه داشت، اگر انتقادي از او مي‌شد كه با زمينه ذهني‌اش تطابق داشت، مي‌پذيرفت.

حقوقي سپس با اشاره به اين موضوع كه بيشتر شاعران معاصر ما داراي چند دوره شعري بودند، آزاد را تنها داراي يك دوره شعري از شروع تا پايان دانست و تصريح كرد: آزاد شاعري موجزگو بود و جوهر قناعي داشت. او هرگز نمي‌توانست شعر سياسي بگويد و اين در 20 سال آخر عمرش، اندوهي شده بود و خودش تصور مي‌كرد آن‌چنان كه دلش مي‌خواست، شعرهاي سياسي نگفته است. اما اگر مي‌خواست هم نمي‌توانست بگويد. خود من يك سال تحت تاثير شديد آزاد بودم، ولي نتوانستم ادامه دهم، چون توان آزاد را نداشتم. آزاد از «ديار شب» تا آخر، يك دوره داشت، تا اين‌كه متوقف شد كه نمي‌خواهم دلايل توقفش را اين‌جا بگويم.

وي در پايان شعر آزاد را فرامعنايي دانست و چند شعر او را براي حاضران خواند.

در اين مراسم كساني چون يدالله مفتون اميني، كاظم‌ سادات اشكوري، احمد گلشيري، مهين خديوي، محمدعلي جعفريه، ضياء موحد، سيدعلي صالحي، حافظ موسوي، سعيد آذين و اسدالله امرايي به‌همراه جمعي ديگر از اهالي ادبيات حضور داشتند.

Copyright: gooya.com 2016