یکشنبه 12 شهریور 1385

وقت سفر است، فرید ادیب هاشمی

10شهریور 85 - امریکا
Faridad1@yahoo.com


از زمان اشغال سفارت امریکا در سال ِ 58 تا امروز که سال ِ 85 را به نیمه
رسانده ایم،جمهوری اسلامی ایران شاهد ِ تغییرات ِ بسیاری در نگرش به
" امریکا" ، بوده است. مرور ِ نام کسانی که از ابتدای انقلاب تا کنون در راس ِ دولت در ایران نشسته اند، خود یادآور تفاوت در نگرش ِ آنان به مسائل ِ جهانی به طور عام و مساله ی امریکا به طور ِ خاص است. از زمان ِ دولت ِ مرحوم ِ مهندس بازرگان تا استقرار ِ دولت ِ جناب آقای احمدی نژاد،که یک دوره ی زمانی ِ بیست و هفت ساله را در بر می گیرد، جمهوری اسلامی به فراخور ِ شرایط درونی و بیرونی ،ضمن ثابت نگاه داشتن ِ امریکا در جایگاه دشمن ِ اصلی، تاکتیک های متفاوتی برای مقابله با این کشوربرگزیده است. اما آنچه تمامی ِ 9 دولت ِ گذشته ی ایران و دولت ِ موقت در آن مشترک بوده و هستنداین برداشت است که امریکا پدیده ای است مشکل ساز که گفت و گو و معامله با آن، هر از گاهی ضرورت می یابد. اما احاطه ی خطوط قرمز براین مقوله ،همواره یا مانع از تحقق گفت و گو در مواقع ِ ضروری شده و یا آنکه ضرورت ِ گفت و گو و معامله،مسئولان را به مخفی کاری کشانده که نتیجه ی هر دو ، لطمات ِ سیاسی و اقتصادی برای کشور بوده است.گفت و گو با امریکا، از همان ابتدای انقلاب ، همچون تابویی در صحنه ی سیاسی ِ ایران خود نمایی کرد وهر از گاهی کسانی از سر ِ دلسوزی، ندایی سر دادند که مشکل، در گفت و گوی مستقیم ِ دو کشور نهفته است و هر بار نیز سیاسیون ِ جناح ِرقیب نهیب برآوردند که این صدای دشمن است که از حلقوم ِ فریب خوردگان بیرون می آید. این جماعت، گاه آنقدر تند رفتند که وساطت ِ بزرگان ِ کشور ، حافظ ِ جان و شغل ِ کسانی چون سید عطاءالله مهاجرانی شد که در جایی این توصیه را مکتوب کرده بود.گذشت زمان ،تغییر ِ شرایط جهانی و منطقه ای، تغییر ِ دولتها و دولتمردان در ایران و افزوده شدن بر میزان ِ تجربه ی آنان، به تدریج این اندیشه رادر ایران جا انداخت که گفت وگو ، مذاکره و گاه حتی معامله ی پنهانی و یا آشکار سیاسی برای حفظ امنیت و منافع ملی، نه تنها لازم، بلکه امری ضروری است و گاه می تواند بیش از قهر و رو گردانی، حافظ ِ منافع ملی باشد.
ماجرای مک فارلین و ایران کنترا،همکاری تهران و واشنگتن در برکناری طالبان و تاسیس ِ حکومت تازه در افغانستان، اعلام ِ آمادگی ِ ایران برای گفت و گو با امریکا در باره ی عراق و اصرار ِ ایران بر گفت و گوی مستقیم با امریکا بر سر ِ مسائل هسته ای ،نامه ی آقای احمدی نژاد به جورج بوش وهمچنین درخواست ِ اخیر ِ او برای مناظره با رئیس جمهوری امریکا ، از موارد ِ برجسته در این زمینه است که به صراحت ، گویای این حقیقت است که نظام جمهوری اسلامی ـ نه صرفا یک جناح سیاسی ِ داخل ِ نظام ـ در مقاطعی ، همکاری و حتی گفت و گو ی مستقیم با امریکا را نه تنها امری مذموم ندانسته، بلکه آنرا منطبق با اهداف و منافع ِ استراتژیک ِ خودنیز برشمرده است.
اما بر خورد ِ مطلق با کشور رقیب وسیاه یا سفید دیدن ِ آن ،منحصر به ایران و آن سالها نیست. امریکا نیز کم و بیش در برابر رقیبان ِ ایدئولوژیک ِ خود که ایران و کوبا مظهر ِ آنان هستند، از همین شیوه استفاده می کند و همواره نیز رفتارش مورد ِ نکوهش ِ عقل گرایان در عرصه ی سیاست ِ خارجی این کشور قرار گرفته است. از سال ِ 2000 میلادی،" نو محافظه کاران" به عنوان ِ یک گروه سیاسی در امریکا به قدرت رسیدند."پروژه ی قرن ِ امریکایی ِ بیست و یکم" و "طرح خاورمیانه بزرگ" با محوریت ِ تغییر رژیم های مساله دار در منطقه، مانیفست ِ سیاسی آنها بود که سالها قبل از انتخاب ِ جورج بوش، منتشر شده بود. حضور ِ نو محافظه کاران در کاخ سفید و حمله ی تروریستی یازده سپتامبر ِ سال ِ 2001، شرایطی فراهم کرد تا این گروه بتواند سیاست ِ تغییر رژِیم های یاغی در منطقه را به اجرا بگذارند که تا کنون، افغانستان و عراق در فهرست ِ آنان به عنوان ِ موارد ِ انجام شده، خط خورده اند. البته پیگیری و اعمال ِ این سیاست ِ امریکا باعث شد تا ایران در کمتر ازیک سال،از شر ِدو دشمن ِ عمده ، طالبان در شرق و صدام حسین در غرب ، خلاص شود. این دو اتفاق که به قدرت رسیدن ِ شیعیان در عراق و مشارکت ِ آنان در ساختار قدرت ِ افغانستان را به دنبال داشت،به تقویت ِ نقش ایران در منطقه به عنوان ِ یک بازیگر ِ عمده ، منجر شد . ایران ، با قرار گرفتن در مرکز ِ هلال ِ شیعه در خاورمیانه، که از لبنان تا پاکستان را در بر می گیردو با پیشرفتهایی که در مسائل هسته ای بدست آورد،خود را در موقعیتی دید که مذاکره و گفت و گوی مستقیم با امریکا به عنوان ِ دیگر بازیگر ِ عمده در منطقه ، تامین کننده ی منافعش بود .چرا که به درستی معتقد بود آنچه به دنبال ِ آنست از حیطه ی اختیارات و اقتدار ِ اروپا که به نمایندگی از غرب مشغول مذاکره با ایران بود، خارج است و با قهر و نزاع نیز مشکلی حل نخواهد شد.
از این رو برای امریکا علائمی ارسال کرد مبنی بر اینکه ؛
1-مایل است با امریکا، و نه اتحادیه ی اروپا،مستقیما مذاکره کند و در این مذاکرات خواهان ِ دریافت ِ تضمین های امنیتی است تا واشنگتن متعهد گردد که سیاست ِ تغییر رژیم در ایران را دنبال نکند. این خواسته ی ایران با مخالفت ِ امریکا روبرو شد اما فشارهای جهانی نهایتا واشنگتن را واداشت تا با پیوستن به تیم ِ اروپایی،اعلام کند که حاضر است در ازای توقف ِ غنی سازی اورانیوم، مشوقهای اقتصادی به ایران دهد .
2- امریکا،مشروعیت ایران را به عنوان قدرت ِ برتر ِ منطقه ای به رسمیت بشناسد . این خواسته نیز از سوی امریکا رد شد چرا که موقعیت ِ استراتژیک ِ اسرائیل و عربستان سعودی ،به عنوان ِ دو متحد ِ واشنگتن در منطقه را به خطر می انداخت.
بسته ی پیشنهادی غرب به ایران، پاسخ ِ مورد ِ انتظار ِ امریکا را به دنبال نداشت و دیروز در پایان ِ مهلت ِ تعیین شده از سوی شورای امنیت برای توقف غنی سازی ِ اورانیوم در ایران، جورج بوش رئیس جمهوری امریکا در جمع ِ بازنشستگان ِ نظامی ِ امریکا، سخنان ِ تندی علیه ایران ایراد کرد که اگر جمله ی" ما به همکاری با متحدانمان برای یافتن ِ راه حلی دیپلماتیک برای این مساله ادامه می دهیم" در آن نبود، می توانست اینطور تفسیر شود که امریکا به زودی به ایران حمله ی نظامی خواهد کرد.
همزمان با سخنان ِ جورج بوش و در حالی که تنش در روابط ِ ایران و امریکا هرگز تا این حد بالا نبوده است، آقای خاتمی رئیس جمهوری سابق ِ ایران و مبتکر ِ طرح ِ گفت و گوی تمدن ها وارد ِ امریکا شد.
روزنامه ی کیهان چاپ تهران در این رابطه مطلبی داشت با این عنوان که " اکنون وقت ِ سفر نیست". کیهان نوشت :

" تصميم خاتمي براي سفر به واشنگتن درحالي اتخاد شده كه دولت آمريكا به كامران باقري لنكراني وزير بهداشت ايران براي شركت در اجلاس رسمي سازمان جهاني بهداشت در آمريكا ويزا نداد. جالب تر از همه اينها اين كه از زمان آغاز بررسي پرونده ايران در شوراي امنيت سازمان ملل متحد، هيچ يك از ديپلمات هاي هسته اي ايران نتوانسته اند براي حضور در جلسات شوراي امنيت يا انجام رايزني هاي ديپلماتيك در نيويورك ويزاي ورود به آمريكا را دريافت كنند ...

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

اكنون جاي اين پرسش وجود دارد كه با وجود اين همه رفتارهاي توهين آميز از جانب آمريكا نسبت به مقامات رسمي جمهوري اسلامي به چه دليل مقامات ايالات متحده اينگونه به سادگي و با رغبت براي جناب آقاي خاتمي ويزا صادر مي كنند و مهم تر از آن آقاي خاتمي به چه دليل و با كدام توجيه از كنار اين بي حرمتي ها به سادگي گذشته و اينگونه فارغ بال قصد سفر به ينگه دنيا را دارد؟
اگرچه اين اطمينان به طور كامل وجود دارد كه آقاي خاتمي در سفر خود به آمريكا از مواضع منطقي و به حق نظام جمهوري اسلامي ايران دفاع خواهد كرد، ليكن اين پرسش همچنان بي پاسخ است كه ايشان اساساً به چه دليل در چنين فضا و شرايطي رخت سفر به جانب آمريكا بسته اند؟"

برخی از جمهوری خواهان ِ تند رو در امریکا نیز ، صدور ِ ویزای ورود به آقای خاتمی از سوی وزارت خارجه ی امریکا را مورد ِ انتقاد قرار دادند و حتی سناتور "سنتروم" که در مخالفت با ایران شهره است ، خاتمی را " مبلغ رژیم فاشیستی تهران" خواند.
علت ِ انتقاد ِ تندروها در امریکا با سفر ِ خاتمی از آن روست که می دانند حضور او در رسانه های امریکایی برای ِ آنان به معنای هزینه ی بیشتر برای خنثی کردن ِ تصویر ِ مثبتی است که او همواره از ایران ارائه می دهد . شاید بتوان گفت که تلاش ِ تندروها در ایران برای تخریب ِ چهره ی آقای خاتمی ، همراه با موضعگیری های منطقی او در مسائل ِ جهانی به ویژه در روابط ِ ایران و امریکا ،چهره و اعتباری از او در جهان ساخته که رفتارهایی چون عدم ِ صدور ویزا ، هزینه های سنگین سیاسی برای دولت ِ امریکا به دنبال می داشت.
از دیگر سو،حقیقت آن است که در دنیای رسانه ای امروز، جمهوری اسلامی ایران پیام آوری معتبرتر و تاثیرگذارتر از آقای خاتمی در اختیار ندارد. آنان که با تبلیغات ِ منفی رسانه ای آشنایند ، می دانند که استفاده ی به موقع از این اهرم چه کارکردهایی در منازعات ِ سیاسی داخلی و خارجی دارد که البته دوستان ِ کیهانی ما نیازی به این توضیحات ندارند. اما سئوال اینجاست که در این شرایط ِ بحرانی که تندروها در امریکا از هر موقعیتی برای توجیه ِ افکار عمومی در منطقی و ضروری جلوه دادن ِ حمله ی نظامی به ایران استفاده می برند،آیا کیهان ترجیح می داد که آقای خاتمی در اعتراض به عدم ِ صدور ویزا برای آقای " لنکرانی" ،قهر می کرد و ویزای سفر را پس می فرستاد و می گفت " ما اهل ِ جنگیم و اصلا ویزایتان را هم نمی خواهیم . افکار عمومی امریکا هم برای مان مهم نیست ؟"
مساله ی عدم صدور ویزا برای حضور ِ یک مقام ِ ارشد ِ ایرانی برای شرکت در یک اجلاس ِ بین المللی ، البته امری محکوم و قابل ِ اعتراض است اما این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که به زحمت بتوان کسی را در امریکا یافت که با شنیدن ِ نام آقای لنکرانی،به یاد ِ کشور و ملتی بیفتد، اما "خاتمی" برای خیلی ها در امریکا، یاد آور ایران است ، آنهم ایرانی که بسیار متفاوت از آن چیزی است که در تبلیغات ِ جاری در رسانه ها و مراکز ِ سیاسی امریکا معرفی می شود. باید یاد بگیریم که افکار عمومی را همراه داشته باشیم تا در مواقع ضروری بتوانیم با استفاده از این کانال ارتباطی ، اعلام کنیم که مانع ِ حضور ِ وزیر ِ بهداشت ِ ایران در اجلاس سازمان ملل شده اند. باید حرف زد و گفت و گو نمود. سفر ِ آقای خاتمی از این منظر سفری ارزشمند است که نباید از دست می رفت. وزارت ِ امور خارجه هم مسئول است که مراتب ِ اعتراض ِ خود را به جلوگیری از حضور ِ وزیر ِ بهداشت ایران و دیگر دیپلماتهای ایرانی به وزارت ِ خارجه ی امریکا منتقل کند و توضیح بخواهد که چرا؟
اما لحن ِ نوشته ی کیهان، یادآور ِ موضعگیری های این روزنامه و دیگر بازندگان ِ انتخابات ِ دوم خرداد در فردای مصاحبه ی معروف ِ آقای خاتمی با سی ان ان بود.در آن زمان مخالفان ِ رئیس جمهوری تازه منتخب ،آنقدر در تبلیغات ِ خود فغان بر آوردند که اسلام و انقلاب و ارزشهایش با این مصاحبه از دست رفت که به ناچار ، رهبر ِ جمهوری اسلامی در دفاع از آقای خاتمی صحبت کرد و قائله را خاتمه بخشید.
به نظر من ، سفر ِ آقای خاتمی ، یک رویداد ِ بسیار مثبت و ارزشمند برای ایران در این شرایط ِ بسیار دشوار و بحرانی است.باید از این گونه سفرها استقبال کرد و به منظور ِ ایجاد تعادل در تصویر ی که از ایران در افکار عمومی امریکا ساخته می شود حتی بر میزان ِ آنها نیز افزود. برای هرگونه حمله به ایران، همراهی ِ افکار عمومی امریکا یک ضرورت ِ قطعی است. تندروهای امریکایی این را خوب می دانند اما به نظرمی رسد که تندروها در ایران از آن غافلند. دوستان کیهانی هم بهتر است مرز بین رقابت های سیاسی و منافع ملی را مورد ِ بازنگری قرار داده و چنانچه لازم می دانند، آن را برای ِ خود پررنگتر ترسیم کنند تا مقوله هایی چون "منافع ملی" ،" امنیت ملی" و "سرمایه های ملی" ،قربانی ِ بازی های انتخاباتی و رقابت های سیاسی داخلی نشود.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'وقت سفر است، فرید ادیب هاشمی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016