چهارشنبه 23 آذر 1384

"چرا ناگهان دوز ضد اسرائيلي نظام بالا رفت؟" يا "هی بابی. بيا بازی اين ها را ببين!" فرهاد جعفری

Farhad Jafari4.gif
آقای احمدی نژاد و استراتژيست های هوشيارش با "كمترين امكانات در حال بهترين بازی" هستند...آن ها دارند به زيركانه ترين شكل ممكن و با ابزارهای فوق العاده محدودی كه در اختيار دارند، "موضوع دعوا" و "طرف دعوا" را "به دلخواه خود" تعيين می كنند

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

jafarifarhad@yahoo.com


1:اين يادتان باشد كه شما با «همگان» فرق داريد!
الف - در يك بازي سياسي، آنچه «در بادي امر» و «در نگاه نخست» به نظر مي رسد «واجد كمترين اطلاعات از تمام حقيقت» است.

پس در هنگام تحليل يك رويداد سياسي، اشكالي ندارد كه «به سرعت قضاوت كنيد». اما هميشه به خاطر داشته باشيد كه: آنچه در حين اين شيوه از تحليل دستگيرتان مي شود، چيزي ست كه «همگان» به آن دست مي يابند.

ب - اما از آنجا كه هدف از يك بازي سياسي «فريب همگان» _ و از جمله رقيب _ است ، همه ي آنچه را كه «در نگاه نخست» بدان دست يافته ايد كنار بگذاريد و حتم بدانيد كه از ميان همه ي احتمالات، آنچه فعلا در دست شماست، غير قابل اعتمادترين احتمال است و در «دورترين فاصله از حقيقت امر» قرار دارد.

ج - از اين جا به بعد است كه بايد فكر كنيد كه: «حقيقت چه مي تواند باشد، وقتي آن نيست كه در نگاه نخست به نظر مي رسد؟!»

چ- تجربه به من ثابت كرده است كه در هنگام تحليل يك بازي سياسي، اغلب _ و نه در تمام موارد _ «دورترين احتمال، به حقيقت نزديك تر است تا نزديك ترين احتمال.»

بايد هم چنين باشد و گرنه اصولا چرا بايد بازي كنيم؟! و البته اين را هم در نظر داشته باشيد كه هر چه بازي «پيچيده تر و مهم تر» باشد، قاعده ي بالا حكومت بيشتري دارد.

2: باز هم مي گويم كه او باهوش تر از آن قبلي ست!
الف _ وقتي در يادداشت «آقاي احمدي نژاد خطايي در حال رخ دادن است» خطاب به او نوشتم كه شما از سلف خود به مراتب باهوش تريد هر چند كه به جمال و كمال او نباشيد، ايمان داشتم كه «راست مذهبي ايراني» چندين و چند بار از از همتاي چپ خود - مانند هر راست ديگر از هر چپ ديگر در هر كجاي جهان - باهوش تر و زيرك تر است.

ب _ اظهارات ضد اسرائيلي آقاي احمدي نژاد كه تاكنون دست كم دوبار موج تبليغاتي شديدي عليه ساخت سياسي حاكم پديد آورده، دست بر قضا بر ناشيگري او - و استراتژيست هايي كه او را پيش مي برند - دلالت ندارد بلكه نشان مي دهد كه تا چه پايه زيرك و در كار خود پروفشنال اند كه حتي توانسته اند رقيب داخلي خود - مشاركتي ها - را وادارند تا بيانيه بدهد و خطراتي را كه اين سخنان براي حاكميت سياسي به ارمغان آورده است گوشزد كنند.(لابد براي ثبت تاريخ!)

3: فرض محال كه محال نيست!
بياييد فرض كنيم كه :
الف: ايالات متحده، همچنان كه مدعي ست، به اين حتم رسيده باشد كه جمهوري اسلامي در آستانه ي دستيابي به سلاح هسته اي ست.

(بله. اين احتمال وجود دارد كه آنها به اين قطعيت نرسيده باشند يا فاصله ي جمهوري اسلامي ايران با سلاح هسته اي بيش از آن مقداري باشد كه آنها ادعا مي كنند. اما يك «دولت» بر خلاف من و شما كه در تحليل يك بازي سياسي بايد «برداشت در نگاه نخست» را كنار بگذاريم - در بسياري از موارد و باز هم بر خلاف من و شما - بايد شيوه ي بازي خود را بر اساس همان «برداشت نخست» طراحي و تدوين كند.)

بدين ترتيب ايالات متحده بايد «چنين بنماياند» كه به قطعيت رسيده است و جمهوري اسلامي ايران نيز بايد بنا را بر «بدترين احتمال» بگذارد و در هنگام طراحي بازي خود چنين فرض كند كه ايالات متحده در باره ي مطامع او به قطعيت رسيده و راست مي گويد (هرچند احتمال بدهد كه چندان هم راست نمي گويد!)

و بياييد فرض كنيم كه :
ب: جمهوري اسلامي به اين حتم رسيده باشد كه تهاجم نظامي ايالات متحده قطعي ست و فرصت - و امكانات - چنداني براي دفع آن ندارد مگر طراحي «روش هايي نرم افزاري» كه يا خطر تهاجم را «به كلي منتفي» و يا «تا سرحد ممكن مختل و دير هنگام» كند. (هر چند احتمال بدهد كه خطر تهاجم نظامي او را تهديد نمي كند. چون هم خودش و هم ايالات متحده مثلا مي دانند كه برنامه ي هسته اي او اهداف نظامي ندارد!)

4:وقتي كه هم وقت و هم دست تنگ است، بهترين بازي كدام است!
در چنين شرايطي بهترين شيوه براي بازي آن است كه بهانه ي طرف مقابل براي تهاجم نظامي - كه به نظر مي رسد از مشروعيت و اجماع نسبتا قابل توجهي هم برخوردار است - از او سلب شود. اما وقتي چنين امكاني فراهم نيست چه بايد كرد؟

الف: بايد همه ي توجهات افكار عمومي (اعم از داخلي و خارجي و اعم از بين المللي و منطقه اي و اعم از اسلامي و غير اسلامي) را از بهانه ي او، به سمت هر چيز ديگري منحرف كرد كه رقيب را در موضعي انفعالي و تدافعي قرار دهد.

ب: بايد هزينه ي اقدام احتمالي او را هرچه بالاتر برد تا در هنگام محاسبه ي «هزينه – درآمد» اقدام خود، هزينه ي آن را «بالاتر» و درآمد آن را «كمتر» ببيند.

5: هي بابي. بيا بازي اين ها را ببين!
به رغم آن كه به نحوه ي حكمراني نخبگان حاكم معترض و منتقدم و شيوه ي آنان در مديريت منابع مالي و به ويژه انساني كشور را نادرست مي دانم؛ اما نمي توانم انكار كنم كه گاه و بي گاه روش هاي بازي آنان در صحنه ي بازي هاي سياسي بين المللي را سخت تحسين مي كنم و از اين كه مي بينم با چه هوشمندي در خور توجهي خود را از بحران هاي ريز و درشتي - كه هر كدام از آنها به تنهايي مي تواند يك حاكميت سياسي را از پا بياندازد - مي رهانند، لذت مي برم.

ملامت ام نكنيد! خود شما از «دوباره سازي و ديدن مجازي» فلان بازي «گاسپارف – كارپف» لذت نمي بريد و هوش برنده را تحسين نمي كنيد، هر چند كه شيفته ي سبك بازي «بابي فيشر» هستيد؟

6:از ياد نبريد كه در حال شعر گفتن نيستيد!
اظهارات ضد اسرائيلي آقاي احمدي نژاد در نوبت نخست را مي توان به حساب ناشيگري و ناكارآزمودگي مردي گذاشت كه به تازگي به منصب رياست جمهوري رسيده و چيزي از عرف بين الملل، هنجارهاي حاكم بر آن، مصوبات الزام آور سازمان ملل و «شخصيت حقوقي» خود كه به كلي با «شخصيت حقيقي» او متفاوت است نمي داند!

مي شود مثل «آقاي بهنود» به ياد سخنران آورد كه:

شما در جلسه ي داخلي انصار صحبت نمي كنيد .شما حالا رييس جمهور يك كشور هستيد و حواس تان باشد كه داريد چه مي گوييد و با اين سخنان خود داريد خودتان و كشور عزيزمان را به سمت جنگ پيش مي بريد. اگر به فكر كشور و مردم نيستيد دست كم به فكر خودتان باشيد. لطفا آرامش تان را حفظ كنيد آقاي رييس جمهور!

يا مي شود مثل آقاي «احمد شيرزاد» تعارف را كنار گذاشت و «در اين شرايط حساس مملكت» به ياد وزارت خارجه آورد كه:

در فرصت هاي بيكاري آقاي احمدي نژاد، چيزهايي از قوانين و عرف بين المللي، آداب ديپلماتيك و الزامات كنوانسيون هاي بين المللي كه ايران نيز به تبع عضويت خود در سازمان ملل ناچار از رعايت آن است، بياموزد!

اما با دومين سري از اظهارات او كه در كنفرانس مكه ايراد شد چه برخوردي مي توان كرد؟! و مي توان آن را به حساب چه گذاشت؟!

فراموش نكنيد كه «ساده باشيم چه در باجه ي بانك و چه در زير درخت» يك توصيه ي شاعرانه است از «سهراب» كه فقط وقت «انسان بودن يا نبودن» به كارمان مي آيد نه در وقت تحليل يك رويداد سياسي!

6: بهترين بازي با كمترين امكانات!
آقاي احمدي نژاد و استراتژيست هاي هوشيارش - كه به گمانم برجسته ترين شان محمد جواد اردشير لاريجاني باشد - با «كمترين امكانات در حال بهترين بازي» هستند.

آنها با رويكرد ضداسرائيلي اخير خود و «بالا بردن دوز مذهبي بحران» دارند:

الف: فشارسياسي را از روي «حساس ترين نقطه» به «نقطه ي غير حساس تر»ي منتقل مي كنند. (از روي دستيابي قريب الوقوع به بمب اتمي به دشمني با اسرائيل)

ب: تبليغات رسانه اي متمركز شده بر روي «حساس ترين نقطه» را به سمت «نقطه ي غير حساس تر» ي منحرف مي كنند.(از روي خطر يك ايران هسته اي به خطر يك ايران يهودي ستيز)

ج: به تهاجم محتمل و انگيزه هاي پنهان متهاجم(يك بحران سياسي صرف)، ماهيتي مذهبي (يهودي وار و ضد اسلامي) مي دهند.

د: از اين طريق، مشروعيت تهاجم محتمل را در نزد افكار عمومي جهان اسلام به شدت كاهش مي دهند. (چنين داوري خواهد شد كه هدف اصلي از حمله به ايران دفاع از موجوديت اسرائيل است نه اهداف نظامي برنامه ي هسته اي ايران)

ه: از اين طريق، به همگرايي هر چه بيشتر افكار عمومي جهان اسلام در دفاع از «يك سرزمين اسلامي» دامن مي زنند.

و: از اين طريق، شكاف «جهان عرب - ايران» را كه در اثر وحشت كشورهاي عربي از دستيابي ايران به سلاح هسته اي هر چه گسترده تر شده است، به نفع ايران ترميم مي كنند.

ز: از اين طريق مهاجم اصلي (جهان غرب) را در باره ي شكل گيري يك «جنگ مذهبي فراگير» در نتيجه ي يك بحران سياسي، به وحشت مي اندازند.

ز: در افقي دورتر، جهان مسيحي را در باره نيات رهبران سياسي اش (دفاع از يهوديان يا نگراني از بمب ايراني؟) به فكر فرو مي برند.

ح: طرف درگيري را از يك «ابرقدرت قدر قدرت» يعني «ايالات متحده»، تا حد يك قدرت منطقه اي (اسراييل) كه خود گرفتار بحران هاي عميق داخلي و خارجي ست و به قدر كافي در اطراف خود احساس ناامني مي كند، شيفت مي دهند.

بدين ترتيب (و خلاصه اين كه) آنها دارند به زيركانه ترين شكل ممكن و با ابزارهاي فوق العاده محدودي كه در اختيار دارند، «موضوع دعوا» و «طرف دعوا» را «به دلخواه خود» تعيين مي كنند و از من نخواهيد كه آنها را به خاطر اين «سطح از هوشياري» شان تحسين نكنم!

7: امان از اين پاكستاني ها !
بارها شده است كه از خودم پرسيده ام چرا پاكستاني ها كه مي توانند چنان بدل هايي از اصل بسازند كه تشخيص آن حتي براي سازنده ي كالاي اصل دشوار است ، تلاش نمي كنند براي يك بار هم كه شده چيز ارژينالي خلق كنند و آن را بفروشند؟

هر بار به اين نتيجه رسيدم كه: پاكستاني ها در منطقه اي قرار دارند كه خيلي ها «توان خريد كالاي اصل را ندارند» اما مي خواهند «احساس كنند از آن برخوردارند».

نقش منطقه اي پاكستاني ها، پاسخ دادن به اين نياز فوري ملت هاي منطقه ست! (سيگارهاي وينيستون پاكستاني و عطرهاي معروف كه در ظاهر هيچ تفاوتي با نمونه ي آمريكايي و فرانسوي اش ندارد از اين جمله است.)

از همين روست كه تمام نگراني من از اين نيست كه ساخت سياسي ايران به بمب هسته اي دست يابد و ديگر نتوان با او در باره ي «حقوق شهروندي» به آسودگي سخن گفت! بلكه بيشتر نگراني ام مربوط به اين است كه پاكستاني ها مطابق با نقش منطقه اي خود، چيزي به او فروخته باشند كه مثل هميشه تقلبي ست و «خوب كام نمي دهد»!

8: واقعا عجيب است!
و البته، هر گاه كه مسحور بازي هاي زيباي ساخت سياسي با شهروندان اش يا دنيا مي شوم (آنها گاه گداري چنين مي كنند) از خود مي پرسم:

چرا آنان هوشمندي خود را در نحوه ي تعامل با «همه ي شهروندان شان» نشان نمي دهند تا ضريب امنيت خود را آن چنان بالا ببرند كه نه به نسخه ي تقلبي بمب احتياجي داشته باشند نه به نسخه ي اصيل اش؟!

خب . كاري از ما در اين باره ساخته نيست. مگر همان كه، دست به دعا برداريم و منتظر بمانيم كه بالغ تر شوند!

Copyright: gooya.com 2016