m.rad@gmx.net
بيش از يازده روزاست كه جوانان مناطق مختلف فرانسه سر به شورش برداشته و حكومت گران را به چالش كشيده اند جرقه ا ی كه پليس فرانسه با كشتن دونوجوان با كابل برقی و با بيرحمی تمام روشن كرده بود شعله ور گرديد و نه تنها نظام حكومتی فرانسه را زير سئوال برد بلكه مجموعه حكومتگران كشورهای اروپايی را كه ساليان سال است بی عدالتی های سياسی و اجتماعی و حتیهويت های مهاجران را همواره ناديده گرفته وبا علم كردن آزادی و دمكراسی نوع حكومتهای غربی كه همانند شمشير داموكولوس نه تنها بر سر كشورهای جهان سوم ميكوبند بلكه سالهاست كه با استفاده ازابزار ايدئولوژيكی ، پليسی ، نظامی و تبليغاتی از اين شيوه در درون جوامع خود نيز ابايی ندارند.
در تمامی كشورهای غربی از سوئد تا آلمان و از انگلستان تا فرانسه گرفته تا يونان و اسپانيا سالهاست كه نه تنها مهاجران بلكه توده های وسيعی از زحمتكشان و كارگران رانده شده از سيستم اجتماعی كه بتدريج بر اثر بيكاری و فقر به حاشيه نشينی روی آورده اند در گتو های نوع زمان هيتلری زندگی ميكنندكه ديگر هيچ ارتباطی بين آنها و نظامهای موجود وجود ندارد.
فرانسه كشوری با حدود 60 مليون نفر جمعيت و در آمد ناخاص ساليانه بيش از 1362 ميليارد دلار و هزينه نظامی 35 ميليارد دلار درسال بدون درنظر گرفتن هزينه های تحقيقاتی قادر نشده است تا جوابگوی حد اقل نيازهای جامعه بشدت در حال پلاريزه شدن فرانسه را بر آورده كند بيكاری، فقر ، نژادپرستی ، تبعيض ، سيستم پليسی بغايت منفور در بين مردم و در مجموع عدم كارآيی دولت و حكومت آنچنان تضادی در جامعه بوجود آورده است كه بود و نبود آن برای بسياری از جوانان و زحمتكشان السويه است .
حكومت فرانسه با ايجاد يك آپاراد بوركراتيك بيش از 20% كه در اركانهای حكومتی و در احزاب با درآمد بالا جاخوش كرده اند و در مجموع نظام را هدايت كرده و از بغل آن امرار معاش ميكنند سالهاست كه مردم را بحال خود رها كرده است و ديگر پيوندی بين اين اقشار انگل كه شامل نيروهای پليس علنی ( فرانسه برایهر سيصد نفر يك پليس علنی دارد ) و مخفی و ارتش و شاغلين در بخش رسانه ها ميشوند وجود ندارد در جامعه ای كه جوانان جان به لب رسيده مجموعه نهاد های حكومتی را مورد حمله قرار دهند معلوم ميشود كه تا چه انداز ه اين جامعه پلاريزه شده و تا چه اندازه جوانان و زحمتكشان منافع خود رادر خطر می بينند آنها كه حتی يك بار بعنوان خارجی بخصوص بعنوان يك جهان سومی وارد فرودگاهای فرانسه از جمله فرود گاه اورلی پاريس شده اند بربريت و نژادپرستی پليس فرانسه را با تمام وجود خود لمس كرده اند .
از مجموعه جمعيت فرانسه در حدود پنج مليون نفر را مهاجران خارجی تشكيل ميدهند كه دولت فرانسه در دوران تهاجمات خود در قرن نوزده و بيست در عرصه جهانی اكثريت آنها را به فرانسه كوچ داده است بسياریاز اين مليتها چند نسل را در فرانسه پشت سر گذاشته اند و سالهاست كه بر روی كاغذ فرانسوی شده و تابعيت اين كشور را دارند ولیهنوز پيوندی بين خود و جامعه فرانسه كه بشدت ضد خارجیاست احساس نمی كنند.
در تمامیانتخابات مهم فرانسه از جمله انتخابات پارلمانی و رياست جمهوریهمواره اين مهاجران هستند كه نوك حمله متوجه آنهاست و نژادپرستانی همانند لوپن هستند كه بيش از 25% رای مردم را علنا و آشكارا از آن خود ميكنند وپس از ترساندن مردم از خارجيهای مقيم فرانسه و لولو خورخوره كردن آنها با توافق همديگر در پشت صحنه قال قضيه را ميكنند و دوباره سردمداران سابق افسار كشور را در دست ميگيرند و روز از نو روزی از نو.
طی سالهای گذشته جامعه فرانسه وجوامع اروپايی تكان شديدی خورده اند ديگر نميشود سر مردم را با شعارهای دهن پركن شيره ماليد انتخابات قانون اساسی اروپا و شكست آن در بسياری از كشورهایاروپايی و عدم شركت فعال مردم در انتخابات داخلی سالهاست كه بايد دوزاریحاكمين را انداخته باشد ولی گويا آنها راكك هم نميگزد تا زمانی كه توده های عاصی قهر آميز وارد مبارزه با آنها شوند.
در اولين شب مبارزه قهر آميز جناب نيكولا ساركوزی وزير كشور كه بادیهم بر غب غب انداخته بود همانند لوپن فاشيست برای جوانان و مردم زحمتكش كه بدرستی به جنايت پليس اعتراض كرده بودند آنها را ياغی و اوباش خطاب كرد و در صدد بر آمده بود تا اگر اين توپ و تشر كار ساز از آب در آمد در انتخابات آينده رئيس جمهوریاز آن بعنوان برگ برنده بر عليه دومينيك دو ويلپن نخست وزير فعلی استفاده كند ولی تهديدهایاو موثر واقع نشد و بيش از يازده شب متوالی با وجود ظاهر شدن تمامی رهبران كشور بر صفحه تلويزيون و تبليغات رسانه های وابسته كه همگی دربست در اختيار حكومتگران قرار دارندو تهديد نه تنها اوضاع آرام نشد بلكه در سطح فرانسه گسترده شد.
اين تظاهرات بيش از سيصد نقطه فرانسه را در بر گرفته و شايعات فراوانی در مورد گسترش آن در سطح اروپا در جريان است وحالا مقامات حكومتیاذعان كرده اند كه گويا آنها بيش از سی سال است از قضيه قافل مانده اند توجه كرديد مقامات فرانسوی ميگويند سی سال است كه از زندگی در گتو های كشور خود خبر نداشته اند و قول داده اند تا همه اين خطاهای ناديده را جبران كنند عجب روزگاریاست ؟
دولت و حكومت فرانسه از خود سئوال نكرده اند كه مسئول خسارات واردشده طی سی سال گذشته و بهدر رفتن زندگی جوانان ومردم زحمتكش چه نيروهايی هستند و چگونه بايد به مردم پاسخ بدهندو با چه وسيله ای می خواهند آنرا جبران كنند؟ .
تاريخ فرانسه نشان داده است تازمانی كه طغيان عمومی صورت نگيرد اتفاقی در كشور حادث نخواهد شد فرانسه از قرن هفدهم بطور فعال وارد زندگی كشورهایاروپايی و جهان شد از همان زمان با جنگهای متعدد و اشغال سرزمين ها و كشت و كشتار مردم و انتقال بردگان كشورهای آفريقايی سابقه تاريخی ننگينی از خود بجای گذاشت كه بخشی از رفتارهای مسئولان فعلی فرانسه از جمله پليس اين كشور ناشی از همين گذشته تاريخی است.
فرانسه در قرن بيستم وارد هر دوجنگ جهانیاول (1914 – 1918) و دوم (1940 - 1944 ) شد كه جنگ جهانی دوم بلاخره كمر اين كشور را از نظر اقتصادی شكست و ديگر قادر نشد آنرا راست كند در همين دوره يك جنرال فرانسوی بنام ژنرال پاتن (Marshal Petain) فرانسه را چهار سال تمام دودستی تقديم هيتلر كرد وادعا كرد كه همكاری با فاشيسم هيتلر را به همكاری با انگلستان ترجيح ميدهد پاتن به اتفاق نيروهای كاتوليك فرانسه به شكار يهوديها و كمونيستها پرداخت و آنها را تحويل آلمان نازی داد .
فرانسه با وجودضعيف شدن در جنگ پس از جنگ جهانی دوم به انتقال نيروی نظامی به كشورهای آسيا و آفريقا و نقاط ديگر دنيا ادامه داد كه در تمامی موارد در برابر جنبش های آزادی بخش ملی با شكست مواجه شد در جنوب شرقی آسيا از سال 1946 تا 1954 در روزهای آخر جنگ درمنطقه دين بين فوی ويتنام وقتی ارتش فرانسه به محاصره كامل در آمد و شكست نهايی را در پيش چشم خود ديد از آمريكا خواست تا ويتنام را بمباران اتمی كند امروزه بسيایاز رهبران فعلی حاميان همان سياستهای گذشته هستند و بلاخره در سال 1958 در جنگ الجزاير نيز شكست خورد و پشم و پيله اش از همه طرف ريخت و امروزه به همين سرزمين فعلی و چند جزيره در اقيانوس آرام و اقيانوس هند محدود شده است.
بسياری از جوانانی كه امروز در خيابانهای پاريس و ديگر شهرهای فرانسه دست به قيام زده اند همگی فرزندان و نوه های انسانهايی هستند كه فرانسويها دارو ندار آنها را به آتـش كشيده بودند و نه تنها زندگی خانوادگی بلكه بافت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آنها را نابود كرده و از همه مهمتر هويت اجتماعی آنها را مورد حمله قرار داده بودند.
علت بحران فرانسه چيست ؟
فرانسه سومين كشور قدرتمند اقتصادی كشورهایاروپايی بعداز آلمان و انگلستان است وبيش از 40 ميليارد دلار در كشورهای خارجی سرمايه گزاری كرده است و مدعیاست هركجا كه سرمايه فرانسه مشغول كار است محدوده امنيتیاين كشور بحساب می آيد بدين ترتيب تحت اين بهانه فرانسه در همه جای دنيا حضور نظامی دارد سوای آن فرانسه ميليارد ها دلار از كشورهای جهان سوم طلبكار است كه سود سرشاری از اين وامها ی داده شد نصيب شركتهای بزرگ فرانسوی ميكند.
فرانسه سالهاست كه در تدارك ايجاد قطب بزرگ ديگری در اروپاست تا با رهبری آن بتواند با آمريكا رقابت كند ايجاد نيروی واكنش سريع و جدا كردن حساب اروپا از آمريكا و اين اواخریانگولك كردن لبنان و سوريه برای گرفتن امتياز و باز گشت به اين منطقه كه از دير باز جزو تيول فرانسه بحساب می آمدند از اولويت های اين كشور در سياست خارجی است فرانسه ميخواهد بهر قيمت حضور نظامی خود را در منطقه حساس خاورميانه كه گره گاه تضادهای جهانی شده است بمرحله عمل در آورد تااز امتيازات بيشتری بر خوردار شود فرانسه پس از جنگ جهانی دوم نفوذخود را در خاورميانه از دست داده بود.
اين سياست هزينه بزرگی را دربر ميگيرد ولیاز آنجا كه فرانسه به نفت خاورميانه احتياج مبرم دارد و تمامی منابع نفتیاين منطقه عملا در كنترل آمريكا و انگلستان در آمده است واحتمال خروج آمريكا از منطقه تا پيش از انتخابات رياست جمهوریآمريكا و ضعيف شدن آمريكا در منطقه در اثر تهاجم نظامی به عراق وجود دارد فرانسه می خواهد سر بزنگاه حداقل بخشی از منابع نفتی را زير كنترل بگيرد .
بنابراين فرانسه به بودجه نظامی كافی نياز دارد كه مفهوم آن صرفه جويی در داخل كشور و حذف بسياری از برنامه های خدماتی و اجتماعی است در حال حاضر هر فرانسوی بيش از 1000 دلار ساليانه صرف نيروی نظامی ميكند كه رقم بسيار بزرگی است و فشار آن مستقيما بر دوش كارگران و زحمتكشان و جوانان است كه مدتهاست نه از مدرسه خوب و نه از امكانات رفاهی كافی بر خوردارند و تازه اگر هم موفق شوند تحصيلات خود را به پايان ببرند امكانات كاری وجود ندارد فرانسه دارای نرخ بيكاری در حدود 10 % است كه رقم بالايی است.
شتاب دولت در سالهای گذشته برای خصوصی كردن بسياری از سرمايه های دولتی از جمله پست و تلفن و حتی صنايع بزرگ فلزی و ماشين سازی و فروش سهام آنها به شركتهای خصوصی كه پی آمد آن اخراج وسيع كارگران بود بشدت نارضايتی زحمتكشان را فراهم كرده است با بيكار شدن كارگران و با پايين آمدن در آمد آنها قدرت خريد نيز كاهش پيدا كرده كه تاثيرات خود را در بخش های ديگر از جمله در بازار نيز بر جای می گذاشته است.
سياست اقتصادی حكومت ودولت های فرانسه پس از سالهای 1990 تقويت شركتهای بزرگ و در اختيار گذاشتن امكانات فراوان مالی به اين شركتها بوده تا بتوانند در سطح بين المللی قدرت رقابت بيشتری داشته باشند عملا منجر به تلاشی شركتهای كوچك شده و بسياریاز اين شركتهای كوچك ورشكست شده و در مجموع ديگر قدرت رقابت ندارند سالهای گذشته بسياریاز مردم با آتش زدن شركتهای خارجی از جمله مك دونالد مخالفت خود را با سياستهای دولتهای گذشته نشان داده اند ولی دولت وقعی به خواستهای آنها نگذاشته است طی پنج سال گذشته بخش بزرگی از شركتهای كوچك و شاغلين در آنها به فقرای كشور افزوده شدند مشكلی كه در آلمان با شكسته شدن قشر ميانی بوجود آمده بود در فرانسه شكل حادتری بخود گرفته است و اين قشر متوسط است كه دارد بهای گزافی با سياستهای دولت پرداخت ميكند با اين تفاوت كه فرانسه كمتر از آلمان صنعتیاست و بيشتر مردم فرانسه خورده پا هستند بهمين دليل بسرعت از صحنه توليدی و اقتصادی خارج ميشوند.
تظاهرات روزهای گذشته اگر چه مقامات فرانسه مدعی هستند بيش از سی سال است وجود داشته ولی بوضوح نشان ميدهد كه فرانسه هرگز بعداز جنگ جهانی دوم تا اين اندازه پلاريزه نبوده و تا اين حد جامعه از نظر قشر بندی اقتصادی متلاشی نشده و جامعه اينقدر فقير نبوده است سياست های دولت طی سالهای گذشته برای خصوصی كردن سرمايه های دولت كه نتيجه آن بيكاری صدها هزار نفر وورشكستگی شركتها ی كوچك كه بيشترين شاغلين را بخود اختصاص داده بودند و پا فشاری بر روی سرمايه خصوصی در شرايطی كه دعوا در سطح جهانی بر سر مالكيت اجتماعی است و مخالف مالكيت خصوصی عمده ترين دلايل نا آرامی های اخير است.
نه تنها دولت فرانسه بلكه تمامی كشورهایاروپايی همانطور كه فرانسه نشان ميدهد ديگر نميتواند جولانگاه طرفداران مالكيت خصوصی و شركتهای بزرگ باشند تضادبين اكثريت نه فقط مردم كشورهای اروپايی بلكه در سطح جهانی بين مالكيت اجتماعی ومالكيت خصوصی است و حكومتهای غربی تنها ابزاری كه دارند و ميتوانند از آن بهره بگيرند نيروی نظامی و اندك طرفداران آنها يعنی بوروكراتها و تكنوكراتها هستند كه در خدمت آنها هستند ولیاكثريت قريب به اتفاق توده های مردم اروپا و جهان ديگر سياستهایاقتصادی حكومتهای خود را قبول ندارند طغيان جوانان و مردم زحمتكش فرانسه شكست برنامه اقتصادی دولت را نشان ميدهد.
advertisement@gooya.com |
|
اگر فرانسه و يا ديگر كشورهایغربی موفق شوند اين جنبشها رابا نيروی نظامی سركوب كنند ولی نميتوانند تضاد رشد يابنده را مهار كنند بنابراين تنها راه باقی مانده پذيرفتن خواستهای مردم و جوانان و تن دادن به آن است.
قاعدتا بايدچند انتخابات بر گزار شده در كشورهای اروپايی و مشكلات اقتصادی آلمان و قيام وسيع جوانان و مردم در فرانسه گوشی را بدست سردمداران حكومت فرانسه و ساير كشورهای اروپايی داده باشد كه هرچه زودتر بودجه نظامی خود را كاهش دهند و نيروهای نظامی خود را از سراسر جهان به كشورهای خود باز گردانند بلوكهای نظامی را منحل كنند و تن به همكاریاقتصادی با تمامی كشورها بدهند واز همه مهمتر به خواستهای بر حق مردم خود پاسخ مثبت بدهند تا سرمايه لازم برای پاسخ دادن به مشكلات مالی و اقتصادی جوامع خود را داشته باشند اگر چه تجربه تاريخی نشان داده است قدرتهای بزرگ تازمانی كه از حكومت ساقط نشده است دست بهر اقدامی خواهند زد تا نظرات خود را به اكثريت تحميل كنند ولی بايد در انتظار مقاومت گسترده هم باشند.
جوانان فرانسه راه مبارزه را به جوانان كشورهایاروپايی نشان داده اند كه مسائل اجتماعی و سياسی و هويتی را بايد جدی گرفت و به خواستهای بر حق مردم بايد پاسخ مثبت داد ديگر نميشود تنها با يك اقليت نخبه به مسائل يك كشور پاسخ داد و انتظار داشت تود ه ها آنرا بپذيرند و مو بمو اجرا كنند در عصر ارتباطات و گسترش تكنيك و روابط بين ملتها و انتقال تجارب تنها ميشود حول منافع مشترك بزندگی مسالمت ميز ادامه داد و اين همان آزادی و دمكراسی است نه استفاده از ارتش و پليس برای سركوب .
م. راد