شهروند 15 جون 2004-
21 شليك از توپ عتيقه مراسم ويژه، رونالد ريگان، «پدرخوانده» ايران ــ كنترا، را راهي آخرين سفر خود كرد. جرج بوش كه «پدر» خود را از دست داده بود در مراسم وداع با او از هيچگونه تشريفات سمبليك دريغ نكرد.
در آن سوي آبها تابوت ديگري اما ميخ ميخورد. اين يك، شايد در مرگ سياسي «فرزند» رئيس جمهوري به زودي به كار آيد.
در انتخابات شهرداري هاي انگلستان حزب حاكم به رهبري توني بلر با سر به زمين خورد. نمايندگان مجلس عوام انگليس خواندن فاتحه براي توني را در راهروهاي «وست مينستر» آغاز كرده اند:«هر سياستمداري تاريخ مصرف دارد و تاريخ مصرف بلر مدتهاست كه به پايان رسيده است».
حزب كارگر به رهبري توني بلر در انتخابات شهرداري ها كه پنجشنبه گذشته دهم ماه جون در بريتانيا برگزار شد ــ تا لحظه نگارش اين مطلب ــ 442 كرسي را از دست داد. از اين تعداد 265 كرسي نصيب محافظه كاران شده 115 كرسي به ليبرال دمكراتها رسيده است.
كانال تلويزيوني بي بي سي در توصيفي طنزگونه اين نتايج را براي حزب كارگر «بدترين نتيجه از ابتداي تاريخ بدين سوي» ناميد.
توني بلر، يار غار جرج بوش در حمله به عراق، اعتراف ميكند كه مبارزات انتخاباتي در سايه جنگ عراق قرار داشت. ليبرال دمكراتها كه خود را به عنوان تنها نيروي مخالف با جنگ عرضه كردند، با افزايش تاريخي اقبال عمومي روبرو شدند.
به نظر ميرسد هنگامي كه مسئله جنگ و صلح در ميان باشد، افكار عمومي عادات انتخاباتي و دلبستگي هاي حزبي خود را كنار ميگذارد، و حتي علائق اقتصادي كه عموما در كشورهاي دمكراسي ليبرال قطب نماي اصلي در انتخابات است در اين هنگام در جهت يابي كدام شخص؟ كدام حزب؟ نقش دست دوم بازي ميكند.
مخالفت صريح گرهارد شرودر صدراعظم آلمان با جنگ عراق در تابستان 2002، پيروزي در انتخابات را براي ائتلاف سرخ ــ سبز به ارمغان آورد، در حالي كه نظرخواهي ها جملگي عاقبتي «سياه» براي آن پيشگويي كرده بودند.
انتخابات اخير اسپانيا بجز اين نبود. قوي ترين برگ برنده سوسياليست جوان، رودريگز زاپاترو، كه بر سر تصاحب كاخ نخست وزيري مادريد به ميدان آمده بود، همانا مخالفت او و حزبش با جنگ و حضور سربازان اسپانيايي در عراق بود.
در حالي كه احزاب چپ در اسپانيا و آلمان به دليل سياستهايشان در رابطه با جنگ عراق لگام قدرت را در دست گرفته و يا بر اريكه آن سوار ماندند، حزب كارگر انگليس به همين دليل در انتخابات شهرداري ها با شكستي تاريخي مواجه شد. حزب توني بلر حتي در سنتي ترين مناطق نفوذ خود با شكستي مرگبار روبرو شد. فراموش نكنيم كه موضوع انتخابات، شهرداري بوده و اصولا ربطي به سياستهاي كشوري بالاخص سياست خارجي نداشت.
Liam Fox، از رهبران حزب محافظه كار، از يك «فاجعه» براي نخست وزير بلر سخن ميراند. او ميگويد:«اساسا اين اولين بار است كه حزب حاكم در چنين انتخاباتي به نيروي سوم تنزل مي يابد.»
البته يك مورد دل خوشي براي حزب كارگر باقي مانده:
Ken Livingston شهردار لندن با 53 درصد در مقابل 47 درصد آراي رقيب در پست خود تاييد شد. گرچه او از اين پس با شوراي شهري سر و كار خواهد داشت كه محافظه كاران حرف آخر را در آن ميزنند.
وزير فرهنگ توني بلر، خانم Tessa Jowell رفقاي خود را چنين تسلي ميدهد: چهار سال پيش نيز آراي حزب در انتخابات شهرداري ها چنان بالا نبود، اما يك سال بعد حزب توانست اكثريت كرسي هاي وست مينستر را از آن خود كند.
خانم وزير در اين مقايسه فراموش ميكند كه انتخابات اخير به لحاظ درصد شركت كنندگان (40٪) با انتخابات دوره قبل قابل مقايسه نيست. يعني راي دهندگان شركت كردند تا به هر كس بجز حزب جنگجوي توني بلر راي بدهند.
advertisement@gooya.com |
|
مخالفت ها در حزب با توني بلر به كيفيت جديدي رسيده است. رفقاي او كم و بيش در اعتقاد به «سفر ابدي» او همدل هستند و تنها نكته چگونگي اين سفر است. شيوه آن بايد كمترين خسران را به حزب وارد سازد.
سناريوي مطلوب: اوضاع عراق تثبيت شده، و در ژانويه 2005 انتخابات دمكراتيك صورت ميگيرد. پس از آن بلر ميتواند از سكويي مناسب بر درشكه استعفا سوار شود! او به جنگي وارد شده بود كه به درستي آن اعتقاد داشت و با وجود مخالفت عامه بر تصميم خود پاي فشرده بود و اكنون نيز به نوعي پيروزي دست يافته است. در اين حالت اگر چه اين جنگ به هدف اصلي خود، يعني مقابله با تروريسم و محدود كردن آن نرسيده و حتي باعث گسترش آن نيز شده است، اما خوب ديكتاتوري سرنگون شده و سرزميني آزاد شده است. در اين حالت توني بلر با سري افراشته كناره گرفته و جاي خود را پيش از آغاز مبارزات انتخاباتي به "گُردْن براون" با محبوبيت فزاينده اش ميسپارد!
يكي از نمايندگان حزب كارگر ميگويد: تحقق اين سناريو مطلوب و دلپذير خواهد بود. در غير اين صورت راه باقي مانده «سرنگوني» است.
وي ادامه ميدهد:«چقدر خوب ميشد اگر شق دوم قابل پيشگيري ميشد.»
رفتن «پدر»، درِ رحمت را به روي جرج بوش گشاده است. رسوايي ابوغريب، بركناري جرج تنت رئيس CIA، رسوايي چلبي، جنگ و خشونتهاي بي پايان در عراق و... دست كم براي روزهايي در سايه قرار گرفته اند.
در روزهايي كه روند كاهش محبوبيت رئيس جمهوري همواره با سرعتي بيشتر ادامه دارد، ظاهر شدن جرج بوش بر صفحه تلويزيون بدون ارتباط با رسوايي هاي جاري، در حال فشردن دست رهبران جهان كه تسليت ميگويند و يا سخنراني هايي در توصيف عظمت و وطن پرستي رونالد ريگان و... يقينا رحمت الهي هستند، اگر چه در پوشش مرگ آمده اند.
راي دهندگان در كشورهاي مختلف «باز»ها را از اريكه قدرت به زير ميكشند. در امريكا نيز مادلين آلبرايت ميگويد:«اگر اتفاق خاصي نيافتد جرج بوش دوباره انتخاب نخواهد شد.»
يعني با وجود شكستهاي پي در پي سياستهاي آقاي پرزيدنت در تمام آن عرصه هايي كه وي مدعي بوده است، يك اتفاق ميتواند ساده لوحان امريكايي را به انتخاب مجدد وي ترغيب كند. در اين صورت مرگ «فرزند»، سوگِ بزرگ بوش بدون تشريفات ويژه خواهد بود. او كه تا همينجا نيز در تحقق دمكراسي a La Bush در خاورميانه ايزوله شده است، جشن پيروزي احتمالي اش با از دست دادن توني بلر اين فرزند سر به راه و حرف شنو، عزا خواهد شد.