آمريكا در عراق با مشكل روبه روست و حتي خوش بين ترين مقام هاي پنتاگون نيز در اين باره ترديد ندارند، اما اين مشكل در چه حجم و اندازه است و سرانجام آن چه خواهد شد؟ آيا كشته شدن حدود 130 نظامي آمريكا در دوران 6 ماهه پس از جنگ به مثابه گرفتار شدن آمريكا در «باتلاق» عراق و تكرار تجربه ويتنامي ديگر براي واشنگتن است و يا اينكه تداوم حملات ضدآمريكايي ماهيتي ايذايي وگذرا داشته و بدون هدف روشن و استراتژي شخصي صورت مي گيرد؟
مسلما كساني كه در داخل يا خارج آمريكا انتظار داشته اند كه دولت بوش بدون دادن قرباني و يا بدون بروز هر گونه بي ثباتي اجتماعي و مشكل امنيتي يك دولت حجيم و مقتدر و تمام نهادها و دستگاه هاي اداري، امنيتي و نظامي آن را به كلي متلاشي كند و بدون هرگونه دردسر، دولت تازه اي را در كشور با پيچيدگي هاي استثنايي قومي، قبيله اي و مذهبي عراق از صفر پايه ريزي كند، بدون شك انتظار معجزه و قدرتي فراتر از توانايي بشر داشته اند.
اگر قدرت آمريكا را از جنس قدرت هر كشور ديگر بدانيم آنگاه از بروز پاره اي بي نظمي و آشوب ها و درگيري هاي نظامي پراكنده در عراق حيرت زده و يا غافلگير نخواهيم شد چرا كه اين نوع نابساماني ها در ذات و طبيعت اقدام بزرگي است كه آمريكايي ها در عراق به انجام رسانده اند. بنابراين، تداوم حملات در عراق كمابيش امري عادي است گواينكه برخي از تحليلگران اصرار داشته باشند كه آمريكا آن را پيش بيني نكرده و در محاسبات خود نگنجانده بود.اين سخن بدان معني است كه تجربه ويتنام در عراق تكرار نمي شود، زيرا نه سطح و حجم درگيري ها و تلفات نظاميان آمريكا قابل قياس با جنگ خانمان سوز ويتنام است و نه شرايط جهاني و منطقه اي چنين امكاني را فراهم مي كند.
در ويتنام، آمريكا نه فقط با ويت كنگ هاي مورد حمايت مردم بلكه در واقع با اتحاد شوروي و تمام نهضت هاي آزاديبخش همسو با آن مي جنگيد. بدين ترتيب جنگ ويتنام صحنه نبرد غيرمستقيم دو ابرقدرت در شرايطي بود كه امكان رويارويي مستقيم آنها وجود نداشت. روس ها و متحدانشان از راه هاي گوناگون به چريك هاي ويتنام سلاح هاي پيشرفته ارسال مي كردند و در مجامع بين المللي نيز در كنار انبوه روشنفكران چپ اروپايي و آمريكايي با قاطعيت به حمايت از آنها مي پرداختند. اين بود كه آمريكا در طول حدود ده سال جنگ ويتنام، افزون بر تحمل فشارهاي سنگين افكار عمومي بين المللي، 50 هزار قرباني داد، قربانياني كه مردم آمريكا تاب آن را نياوردند و با نهضت ضدجنگ خود، پايان مناقشه را رقم زدند.
اين در حالي است كه عمليات مسلحانه ضدآمريكايي در عراق، ضمن آنكه از جانب جوامع شيعه و كرد عراقي حمايت نمي شود، از هر گونه پشتوانه بين المللي هم محروم است و قدرت هاي جهاني و يا منطقه اي نيز مايل و يا قادر به حمايت از آن نيستند. بدين ترتيب، عمليات مسلحانه در عراق محدود به برخي گروه ها و دسته هاي داخلي و خارجي است كه از انبارهاي مخفي تسليحاتي به جامانده از ارتش عراق تغذيه مي كنند و روزي كه موجودي اين انبارهاي مخفي به پايان رسد، يافت جايگزيني براي آنها آسان نخواهد بود.
در عين حال، ميزان تلفات آمريكايي ها در عراق كه روزانه به يك نفر هم نمي رسد، قابل قياس با تلفات ارتش آنها در ويتنام نيست. اگر اوضاع به روال 6 ماه گذشته در عراق پيش رود، 200 سال طول مي كشد تا شمار قربانيان جنگ در عراق به سطح قربانيان آمريكا در جنگ ويتنام برسد! با اين همه، آمريكائيان با همين ميزان از تلفات هم مسئله دار شده اند و تلاش مي كنند تا از طريق سازماندهي و آموزش نيروهاي تازه ارتش، پليس و دفاع غيرنظامي، مسئوليت حفظ امنيت را در عراق به عهده عراقي ها بگذارند و نظاميان خود را از كوچه و خيابان به پادگان ها ببرند و يا به كل از عراق خارج كنند.
خلاصه آنكه در تحليل شرايط منطقه اي، مي توان مشكلات آمريكا را در عراق درنظر داشت اما تاكيد بر روي اينكه آمريكا در «باتلاق» عراق گرفتار شده به طور جدي مورد ترديد خواهد بود.
advertisement@gooya.com |
|