پنجشنبه 5 آذر 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

ساده زيستن در پيچيدگي جهان، نقش زنان در جامعه سوئد، اعتماد

کشور سوئد در اوايل قرن بيستم در زمره فقيرترين کشورهاي اروپايي بوده است. اکنون بر اساس آمار بين المللي و ارزيابي سازمان هاي بي طرف، يکي از پيشرفته ترين کشورهاي صنعتي جهان بوده و مردم آن از بالاترين سطح رفاه زندگي برخوردارند. اين دگرگوني نتيجه مبارزات درازمدت جنبش کارگري و سنديکايي و نيز سياستگذاري سوسيال دموکراسي در اين کشور است. اين نيروها توانسته اند آزادي، برابري و عدالت اجتماعي را در اين کشور نهادينه کرده و راه رشد و پيشرفت جامعه را هموار کنند.

هدف از اين نوشته نگاهي دروني به روابط و مناسبات جاري در سوئد و شناخت عواملي است که آن جامعه را به سوي پيشرفت سوق داده است.
گروه انديشه برخود فرض مي داند که به علت بي نظمي در انتشار مجموعه مقالات نويسنده محترم اين مقاله، از ايشان و مخاطبان فهيم ضميمه اعتماد پوزش بطلبد.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




محسن نجات حسيني - سوئد / contactmnh@yahoo.com

حضور زنان در همه سطوح جامعه سوئد و وجود آزادي هاي اجتماعي بسيار گسترده، موقعيت تازه يي به زنان در جامعه داده است. استفاده ابزاري از زنان براي عشرت و خوشگذراني مردان تا حد زيادي از ميان رفته است. در شرايط کنوني جامعه سوئد، مرد يا زن، دوست يا شريک زندگي خود را آزادانه و با اراده خود انتخاب مي کند. در اين گزينش هيچ يک بر ديگري برتري ندارد. حضور آزادانه زنان در بازار کار نيز زنان را از وابستگي معيشتي به مردان رها کرده است و استقلال شخصي به آنها بخشيده است. نتيجه چنين موقعيتي اين است که زنان براي جلب رضايت مردان نيازي به آرايش هاي آنچناني و پوشش هاي عجيب و غريب ندارند. دوست يابي يا پيدا کردن شريک زندگي مسير طبيعي خود را در راستاي زندگي روزمره طي مي کند. در محافل شغلي، از جمله در مراکز آموزشي، بهداشتي و درماني، پوشش و آرايش زنان بسيار ساده و يکنواخت است به گونه يي که آنها را از مردان حاضر در آن محيط چندان متمايز نمي کند. در محيط بيمارستان ها زنان غالباً شلوار و پيراهن هاي بلند و هم شکل به تن دارند. ساده زيستي زنان در محيط شغلي از يک سو و فارغ بودن مردان از عقده ها و کمبودهاي جنسي از سوي ديگر، همزيستي و همکاري زنان را در سطح جامعه و به ويژه در محيط کار، خالي از هرگونه تشنج روحي يا اذيت و آزار جنسي مي کند.

ساده زيستي در زندگي روزمره همه سوئدي ها ديده مي شود. بعضي از روزنامه هاي سوئد در ستون «گزارش هايي از سطح جامعه»، گفت وگو با عابران در خيابان را منعکس مي کنند. روزنامه نگار از عابر مي خواهد چگونگي دستيابي به لباسي را که پوشيده است بيان کند. جالب ترين سوژه ها براي چنين گفت وگويي دختران و پسراني هستند که ظاهراً شيک پوشيده اند. وقتي به پاسخ ها نگاه مي کنيد، حداقل نيمي از لباس و حتي زينت آلات خانم ها يا از مغازه هاي دست دوم فروشي خريداري شده يا از اين و آن قرض گرفته شده است. سوئدي ها که به راستگويي عادت دارند، بي پروا از اينکه لباس دست دوم مي پوشند سخن مي گويند.

سوئدي ها ساده زيستي را از سنين کودکي مي آموزند. در محله ما در طول سال، بارها آگهي تعويض لباس و وسايل ورزشي به چشم مي خورد. روزي معين همه خانواده ها لباس هاي کودکان خود را که به علت رشد سريع آنها قابل استفاده نيست در يکي از مدارس به معرض فروش مي گذارند. آنها در همان بازار مکاره لباس ها يا وسايل ورزشي مورد نياز فرزندان خود را از ساير خانواده ها خريداري مي کنند.

در فاصله نه چندان دور از خانه ما در يک منطقه گردشي در دامن طبيعت، محوطه وسيعي است که در آن وسايل سرگرمي کودکان و نوجوانان، از جمله زمين هاي بازي گلف و اسب سواري وجود دارد. هرساله در طول چهار ماه از بهار تا تابستان، هر يکشنبه بازاري در آنجا داير مي شود. خانواده ها وسايلي را که برايشان قابل استفاده نيست در صندوق عقب ماشين شان گذاشته و در اين بازار در معرض فروش مي گذارند. غالباً همه افراد خانواده در اين بازار فعاليت مي کنند. گاه چهره هاي معروف و شناخته شده يي را در اين بازار مي بينيد که فروشنده يا خريدارند. در سوئد هر کاري که براي ديگران مزاحمت ايجاد نکند و به کسي آسيب نرساند، مجاز، محترم و قابل تحمل است. چنين مراکزي در سطح سوئد بسيار است. مردم هم به گردش و تفريح و هم به خريد و فروش مي پردازند.

شيک پوشي و لباس مرتب فقط هنگام شرکت در يک ميهماني، از قبيل جشن تولد، مراسم تدفين يا شرکت در يک همايش مورد استفاده است. شرکت کنندگان در اين گونه مراسم، به خاطر احترام به ميزبانان يا احترام به جمعي که در آنجا حضور دارد، لباس مرتب مي پوشند. در چنين مواردي است که آقايان از کراوات و خانم ها از لباس هاي رسمي خود استفاده مي کنند. از جمله مهم ترين جشن ها در سطح جهان جشن جايزه نوبل است که هرساله در سوئد برگزار مي شود. پس از تقسيم جوايز که توسط شاه در خانه کنسرت استکهلم صورت مي گيرد، ميهمانان را با اتومبيل و اتوبوس به سالن بزرگ شهرداري استکهلم که به «خانه شهر» معروف است، مي برند. در آنجا از همه ميهمانان با شامي تشريفاتي پذيرايي شده و در پي آن، جشني بزرگ و مجلل برگزار مي شود. در اين جشن هرساله از دو هزار ميهمان پذيرايي مي شود. اين يکي از مجلل ترين و باشکوه ترين جشن هاي بزرگ در سطح جهان است که در آن بسياري از دانشمندان و پژوهشگران و خانواده هاي آنها و نيز افراد معروف و سرشناس جامعه سوئد شرکت مي کنند. در اين مراسم آقايان به طور عموم کت و شلوار مشکي و پيراهن سفيد مي پوشند و خانم ها لباس خود را آن طور که دوست داشته باشند انتخاب مي کنند. تلويزيون سوئد اين مراسم را مستقيماً پخش مي کند و طي آن با برندگان جايزه نوبل، خانواده هاي آنها و نيز افراد موثر در اين مراسم به گفت وگو مي پردازد. سال پيش از يک خانم طراح لباس نيز دعوت کرده بودند تا به عنوان سرگرمي درباره لباس خانم هاي شرکت کننده اظهارنظر کند. اين خانم طراح گشتي در ميان ميهمانان زد و چهار خانم را که لباس آنها متنوع و استثنايي به نظر مي آمد جلو دوربين تلويزيون آورد و با آنها گفت و شنودي داشت. از جمله مي پرسيد آنها لباس خود را از کجا تهيه کرده اند. يکي از دو خانم سوئدي که لباس شان خيلي جلب توجه مي کرد، با افتخار توضيح داد براي تهيه لباس به يک مغازه دست دوم فروشي رفته و با جست وجو در بين لباس هاي گوناگون آن پيراهن را پيدا کرده و خريده بود. خانم سوئدي ديگري که يک نويسنده سرشناسي بود توضيح داد پيراهنش را از يک موسسه تئاتر قرض گرفته است. او مي گفت روزگاري اين پيراهن را بازيگري در نقش ملکه در نمايش هملت پوشيده است. او نقل مي کرد کسي فکر نمي کرد آن لباس به تن او زيبنده باشد. وقتي پوشيده بود همه گفته بودند او 30 سال مسن تر از آن است که آن پيراهن را بپوشد ولي وي بدون توجه به نظر ديگران آنچه را که خود دوست داشت پوشيده و به جشن آمده بود.

کودکان در جامعه سوئد

سازمان نجات کودکان امريکا هرساله رفاه مادران و کودکان را در کشورهاي مختلف جهان مورد بررسي قرار مي دهد. در اين پژوهش، بهداشت، سلامتي، ميزان تحصيلات، ميزان فعاليت هاي اجتماعي و نرخ مرگ و مير کودکان مورد مطالعه قرار مي گيرد. نتيجه اين بررسي که به نام «بيلان مادران» (مادرز ايندکس رنکينگ) منتشر مي شود نشان مي دهد کدام کشورها بهترين شرايط را براي رفاه مادران و کودکان فراهم کرده اند. در بين بيش از صد کشور که هرساله مورد مطالعه قرار مي گيرند، سوئد جايگاه خود را به عنوان بالاترين مقام از نظر شرايط رفاهي کودکان و مادران همواره حفظ مي کند. اين بررسي ها نشان مي دهد تندرستي و رفاه کودکان رابطه تنگاتنگي با تندرستي و رفاه مادران دارد. اين پژوهش همچنين حاکي از آن است که ميزان مرگ و مير کودکان در کشورهايي که داراي ميزان سواد بالاتري بوده و استفاده از وسايل ضدبارداري در آنها رايج است، به شدت کاهش مي يابد.

در بيلان رفاهي کودکان و مادران همواره کشورهاي شمال اروپا در صدر جدول بوده و کشورهاي فقير آفريقايي و آسيايي که داراي شرايط غم انگيزي براي کودکان و مادران هستند، در پايين ترين رده قرار دارند.

کودکان آينده سازان کشورشان خواهند بود. در حالي که اتحاديه اروپا به سوي يکپارچگي مي رود و دير يا زود جامعه بشري به سوي يگانگي گام خواهد برداشت، بايد گفت کودکان آينده سازان جهان هستند. ما بايد آنها را چنان پرورش دهيم که تجربيات تلخ گذشته تکرار نشود و آنها بتوانند در جهاني از صلح و دوستي زندگي کنند. اين آينده سازان بايد از سلامت جسمي و روحي برخوردار باشند تا زندگي انسان هاي آينده بر پايه خوشبختي ادامه يابد.

در سوئد، کودک از دوران جنيني تا زماني که به يک عنصر مفيد جامعه تبديل شود و براي جامعه بازدهي داشته باشد، مورد حمايت نهادهاي دولتي قرار مي گيرد. مرکز بهداشت منطقه محل سکونت مادر وظيفه دارد شرايط رشد جنين، تولد نوزاد و شرايط رشد و پرورش کودک را به گونه يي فراهم کند که تضمين کننده سلامتي و رشد صحيح اين عضو آينده جامعه باشد. وقتي خانمي باردار مي شود، اداره بهداشت محل مسووليت مراقبت از جنين را برعهده مي گيرد. براساس برنامه يي که در اختيار والدين قرار مي گيرد، مادر و جنين در فواصل معين زماني مورد معاينه قرار مي گيرند.

آقاي «لارش» که معتاد به سيگار است چندين بار به اداره بهداشت محل فرا خوانده شده است. مسوولان بهداشت زيان هاي دود سيگار را براي جنيني که در رحم همسرش در حال رشد است، به او يادآور مي شوند و از او مي خواهند مانند ساير معتادان، سيگار خود را در فضاي آزاد بيرون خانه دود کند.

علي يعقوب پدر عرب تباري که راهنمايي هاي اداره بهداشت را رعايت نکرده بود و به يادآوري هاي مداوم آنها بي اعتنا بود و همچنان دود غليظ سيگارش را در فضاي بسته خانه رها مي کرد، از حضور در خانه يي که در آن جنيني در حال رشد بود منع شد تا جنين از عوارض دود سيگار در امان باشد. علي تا زماني که نتواند از سيگار کشيدن در خانه خودداري کند، حق ورود به آنجا را نخواهد داشت.

پدر و مادر آينده بايد همراه با هم در کلاس هايي که اداره بهداشت براي آنها ترتيب مي دهد شرکت کنند. در اين کلاس ها مسائل ضروري بهداشتي در دوران بارداري آموزش داده مي شود. مرد و زن ورزش ها و تمرينات بدني ويژه يي را فرا مي گيرند تا با همکاري آنها، مادر به ورزش و حرکات مفيد براي رشد جنين بپردازد. با نزديک شدن موعد زايمان، آموزش ها پيرامون چگونگي زايمان ادامه پيدا مي کند. در دوران نزديک به زايمان و نيز در جريان زايمان بايد مرد در کنار همسرش حضور داشته باشد و با انجام کمک هايي به همسرش، جريان زايمان را براي همسرش راحت تر کند.

مراقبت هاي بهداشتي و درماني در دوران جنيني به طور رايگان در اختيار خانواده ها قرار مي گيرد. به اين ترتيب يک زن حامله از تغذيه لازم و کافي برخوردار است، خانه و محل زندگي او شرايط مناسب براي يک مادر باردار را دارد، جنين در جايگاه خود به رشد طبيعي اش ادامه مي دهد و با سوخت و سازي تند به فزون بخشي سلول هايش مي پردازد و بزرگ مي شود.

وقتي مادر و جنين او در پوشش مراقبت هاي بهداشتي و توجه اداره اجتماعي هستند، پدر نيز با خيالي آسوده به تلاش براي تامين هرچه بهتر زندگي آينده شان خواهد کوشيد و در هر شغل و حرفه يي که باشد به تلاش براي پيشبرد وظيفه شغلي اش ادامه خواهد داد.

قبل از به دنيا آمدن کودک، ماموران بهداشت منطقه از خانه يي که بناست کودک در آن نگهداري شود ديدن مي کنند تا مطمئن شوند امکانات اوليه و ضروري بهداشتي و رفاهي کودک وجود دارد. در صورتي که خانواده يي فاقد چنين امکاناتي باشد، اداره اجتماعي محل موظف است وسايل لازم را در اختيار آن خانواده قرار دهد. داشتن فضاي کافي مسکوني، داشتن آب سرد و گرم در منزل، داشتن حمام، يخچال، فريزر و وسايل بهداشتي و وسايل خواب از ضروريات به شمار مي آيد.

در همين بازرسي، موقعيت پدر و مادر در خانواده نيز ارزيابي مي شود. اگر نارسايي هاي رفتاري يا رواني يا مشکلات اجتماعي مشاهده شود، اداره اجتماعي موظف است کودک را از آن خانواده گرفته و به خانواده يي که شرايط رشد و پرورش کودک را داشته باشد منتقل کند. قوانين رفاهي در سوئد به خانم هاي شاغل و باردار اجازه مي دهد از 60 روز قبل از زايمان مرخصي شغلي گرفته و حقوق خود را از صندوق بيمه هاي اجتماعي دريافت کنند. اين حقوق که «پول والدين» ناميده مي شود پس از تولد نوزاد نيز براي 480 روز به پدر و مادر تعلق مي گيرد. آنها مي توانند تا سن هشت سالگي کودک هرگاه نياز باشد از کار خود مرخصي گرفته و با استفاده از پول والدين در خانه بمانند و از کودک خود نگهداري کنند. علاوه بر اين پدر و مادري که کار مي کنند، مي توانند به مدت 18ماه پس از تولد کودک به طور انفرادي در خانه مانده و از کودک خود نگهداري کنند. هر يک از والدين که در خانه بماند، 80 درصد حقوق خود را دريافت مي کند. زماني که صرف نگهداري کودک در خانه مي شود، به عنوان سابقه شغلي آنها به شمار مي آيد و همه مزاياي شغلي مانند کساني که در آن مدت کار کرده اند به آنها نيز تعلق مي گيرد. به اين ترتيب حضور زنان در فعاليت هاي جامعه به معناي از ميان رفتن نقش آنها به عنوان مادر نيست. براي آنکه همه بار مراقبت از کودکان به دوش يکي از والدين نباشد، هر کدام از آنها موظف هستند حداقل سه ماه از مجموعه 18 ماه را به مراقبت از کودک خود بپردازند. بنابراين وقتي مي شنويم يک وزير يا مديرکل مرد براي نگهداري از کودکش به مدت سه ماه از کار کناره گيري مي کند، امري عادي به شمار مي رود زيرا وي بر اساس وظيفه قانوني خود بايد حداقل سه ماه از 18 ماه را در خانه بماند و از کودک مراقبت کند. علاوه بر اين تا زماني که کودک زير هشت سالگي باشد، پدر يا مادر مي توانند تا 25 درصد از زمان کار خود بکاهند.

در سوئد هر گاه خانواده يي در پاسخگويي به نيازهاي کودک ناتوان باشد کودک را از آن خانواده مي گيرند و با نظارت اداره اجتماعي او را به خانواده يي که شايستگي تربيت کودک را داشته باشد، مي سپارند.

پدر و مادر معتاد، بيمار، بدخو و کساني که داراي مشکلات رواني باشند نمي توانند کودکي را به بهانه اينکه فرزند آنهاست در گرو خود بگيرند و مطابق ميل خود با او رفتار کنند.

کودکان متعلق به جامعه هستند

در نگاه رسمي جامعه سوئد، هر کودکي متعلق به جامعه است. خانواده و پدر و مادر، داوطلباني هستند که مسووليت نگهداري امانت جامعه را برعهده گرفته اند. از اين رو هرگاه خانواده يي نتواند از اين امانت به خوبي نگهداري کند، کودک را از آن خانواده مي گيرند و به خانواده يي که شايستگي نگهداري و پرورش کودک را داشته باشد، مي سپارند.

بسياري از هزينه هاي رشد و مراقبت کودک از مرحله جنيني تا پايان دبيرستان برعهده دولت است. خانواده يي که از کودکي نگهداري مي کند، بايد با رعايت حقوق کودک، وسايل رشد و تربيت او را فراهم کند. اگر در شيوه رفتاري و تربيتي خانواده نارسايي هاي جدي وجود داشته باشد، آن خانواده حق داشتن فرزند را از خود سلب کرده است. نمونه يي از اين رويداد را در داستان زير مي خوانيد. بعدازظهر شنبه بود که زنگ در آپارتمان به صدا درآمد. احمد از چشمک پشت در نگاه کرد. دو خانم پشت در بودند. موي بور آنها نشان مي داد غريبه هستند. در حالي که از مزاحمت بي وقت آنها زير لب گلايه مي کرد به خود گفت او را با غريبه ها کاري نيست. به اتاق پذيرايي برگشت. بار ديگر که زنگ در به صدا در آمد، از همسرش مريم خواست ببيند غريبه ها چه مي خواهند. مريم داشت موهايش را با دست صاف مي کرد که مشتي بر در کوبيده شد. او در را کمي گشود و از شکاف در با ديدن پليس زن و خانم همراهش يکه خورد.

مريم 15 سال در سوئد زندگي کرده بود و به حکم زن بودن فقط در خانه مانده بود و خانه داري کرده بود. احمد هم در ميدان تره بار سال هاي سال، صبح را به شب رسانده بود بدون اينکه زبان سوئدي را ياد بگيرد. او هر وقت کاري اداري يا درماني داشته است از حق داشتن مترجم براي خارجيان استفاده کرده و هزينه آن را دولت پرداخته بود. مراد پسر 11 ساله خانواده که براساس قوانين سوئد اجباراً به مدرسه رفته بود سوئدي مي دانست. او تنها پل ارتباطي بين پدر و مادرش با جامعه سوئد بود.

ماموران شهرداري و پليس وارد آپارتمان شدند. بوي غليظ غذاهاي آسيايي شامه سوئدي ها را که کمتر در خانه پخت و پز مي کنند، مي آزرد. در يک آپارتمان دواتاقه 70 متري سر و کله شش نفر پيدا شد. حضور اين همه آدم در آپارتماني کوچک با استاندارد سوئد بيگانه است. خارجي هايي که براي پول جمع کردن به سوئد مي آيند، اين امکان رفاهي را بر خود حرام مي کنند و در هر اتاق به جاي يک يا دو نفر، يک خانواده زندگي مي کند. طبق قانون همه کساني که در سوئد اجازه کار و اقامت دارند بايد از امکانات رفاهي مشابه سوئدي ها برخوردار باشند. يکي از آن امکانات، داشتن مسکني است که بتوان در آن راحت زندگي کرد. برخي از خارجي ها که فقط براي پول پس انداز کردن به سوئد آمده اند و به جاي يک شيفت کار دو شيفت يا بيشتر کار مي کنند، آپارتمان هاي خود را دست دوم اجاره مي دهند و خود به طور شريکي در يک آپارتمان ديگر به سر مي برند.

مددکار اجتماعي و مامور پليس اين بار کاري به تنگ زيستن آنها نداشتند. اين بار صحبت درباره لکه هاي کبودي است که زير چشم مراد ديده شده است. مراد را از دو هفته پيش به بهانه مريضي در خانه نگه داشته بودند. ديروز وقتي پس از اين غيبت طولاني در مدرسه حاضر شده بود، معلم وضع او را غيرعادي تشخيص داده و به روانشناس مدرسه گزارش داده بود. روانشناس مراد را احضار کرده بود و پس از گفت وگو با مراد، با پليس و اداره اجتماعي تماس گرفته بود.

پدر و مادر مراد در برابر ماموران، خود را به کر و لالي زده بودند. مامور اداره اجتماعي مجبور شد از اداره مترجمين کمک بخواهد. گفت وگو و ترجمه از راه تلفن انجام مي شد. احمد با پرخاش از ماموران خواست از حريم خانه اش دور شوند. او از گستاخي ماموران شگفت زده بود که بي پروا در مسائل شخصي او دخالت کرده بودند. او حضور ماموران را تجاوز به حق مطلق خود مي دانست. احمد مانند پدر و پدربزرگش و همه مردهاي روستايي در کشورش، حاکم مطلق و فرمانده بي چون و چراي خانواده بود. احمد از اينکه ماموران اعتراضات او را نا ديده گرفته بودند عصيان زده با زباني که سوئدي ها آن را نمي فهميدند حرف هايش را تکرار مي کرد. ماموران معني حرف هاي احمد را نمي فهميدند. مترجم نيز از راه تلفن آنها را درست نمي شنيد. اما بلندي صدا، حرکت دست ها، چين هاي عميق روي پيشاني و لب هاي به هم فشرده احمد، محيط خانه را نا امن کرده بود. ماموران پشت به در اصلي آپارتمان که همچنان باز مانده بود ايستاده بودند تا در صورت نياز راه گريزي داشته باشند. مامور پليس با تلفني که در دستش مي فشرد، گزارش داد در برابر افرادي خشن و نامطمئن قرار گرفته است. از مرکز پليس کمک خواست. مقاومت و خشونت احمد بيشتر از آن بود که پليس پيش بيني کرده بود. دقايقي بعد دو پليس مرد دست هاي فرمانده مطلق خانه را به هم قفل زدند و بازوهاي زمخت او را از دو سو مهار کردند تا از حرکات تهديد آميز او جلوگيري کرده باشند. اين لحظه نقطه شکستي در درازاي عمر احمد بود. او از عرش مردسالاري و فرمانروايي به حصار تنگ بين دو پليس سقوط کرده بود و دستان نيرومند او عاجزانه در قفل و زنجير بي حرکت مانده بود.

با خروج احمد از خانه، جو آرام شد. مددکار اجتماعي به اتاق مراد رفت و با او به گفت وگو نشست. قبلاً اين مامور در حضور روانشناس، چندين بار با مراد ديدار کرده بود. مراد که در يادگيري درس هاي مدرسه ناموفق بود بارها مورد سوال و جواب معلم و روانشناس مدرسه قرار گرفته بود و مدرسه نيز اداره اجتماعي را در جريان گذاشته بود. آنها که از وضع نامساعد مراد در خانواده اش اطلاع داشتند، به او قول داده بودند او را از خانه يي که براي او شکنجه گاه بود رها کنند. آنها به مراد گفته بودند پدر و مادري برايش پيدا خواهند کرد که او را دوست داشته باشند و به او و خواست هاي او احترام بگذارند.

وقتي مراد در ميان مددکار اجتماعي و مامور پليس زن از خانه بيرون برده مي شد، شيون مادرش او را متاثر کرد. چند بار کلمه «مادر» را به زبان آورد و آخرين صدايي که به گوش مادرش رسيد اين بود که «ماما دوستت دارم».

اما مادر او نمي توانست محيط تربيتي لازم را براي مراد فراهم کند. او زني بي سواد بود که کلمه يي سوئدي نمي دانست و به فرمانبرداري از شوهر خو گرفته بود و حکومت مطلقه او را حق مرد بودن اش مي دانست. اگر اين فضاي تربيتي براي مراد ادامه پيدا مي کرد، از مراد يک احمد ديگر ساخته مي شد.اداره اجتماعي از طريق رسانه هاي خبري اعلام مي کند براي نگهداري يک کودک، نياز به يک خانواده واجد شرايط تربيتي و نگهداري از کودک دارد. متقاضيان مشخصات خود را به اين اداره مي فرستند. پس از بررسي وضع خانواده ها، آن که بهترين امکانات را براي رشد و پرورش کودک دارد، انتخاب مي شود. با انتقال کودک به آن خانواده و تغيير نام کودک، تماس او براي هميشه با خانواده اولش قطع مي شود.

انتقال کودکي از يک خانواده به خانواده يي ديگر در سوئد پشتوانه قانوني دارد.

در سال 2008، حق نگهداري کودک از 176 خانواده در سوئد سلب شده است و کودک آنها به خانواده هاي صاحب صلاحيت منتقل شده است. سلب حق نگهداري کودک، براي هميشه صورت مي گيرد. بنابراين کودک منتقل شده هرگز به خانواده اصلي خود برنخواهد گشت. علاوه بر آن در همين سال، 22700 کودک و نوجوان زير 20 سال که دچار عوارض نادرست رفتاري بوده اند، توسط اداره اجتماعي به مراکز تربيتي کودکان يا خانواده هايي غير از خانواده خود منتقل شده اند. به عبارت ديگر کمي بيش از يک درصد از کل کودکان و نوجوانان زير 20 سال تحت مراقبت ويژه اداره اجتماعي يا خانواده يي جديد قرار گرفته اند. 75 درصد اين جابه جايي ها، با تمايل خانواده يا خود کودک انجام شده و 25 درصد بقيه با اجبار بوده است.

سوئد اولين کشور جهان است که از سال 1979 تنبيه کودکان را ممنوع کرده است. در حال حاضر چنين قانوني تنها در 23 کشور جهان به تصويب رسيده است. هنوز در کشورهاي آنگلوساکسون مانند امريکا، انگلستان، کانادا و نيوزيلند، مقاومت شديدي در برابر چنين قانوني وجود دارد.

اخيراً پژوهش هاي علمي نشان داده است تنبيه کودکان، درجه هوشمندي آنها را کاهش مي دهد. هر چه کودکي بيشتر مورد ضرب و شتم اطرافيان خود قرار گيرد، هوش و استعداد او بيشتر افت پيدا خواهد کرد. بيشترين کاهش هوشمندي نزد کودکاني ديده شده است که در سنين نوجواني مورد تنبيه قرار گرفته باشند. علت تاثيرگذاري تنبيه بر هوشمندي اين است که کودک تنبيه شده به عارضه استرس مزمن دچار مي شود. پژوهش هاي ژنتيکي نيز حاکي از آن است که تنبيه بدني در دوران کودکي، باعث تغييرات ژنتيکي در مغز کودک مي شود. نتيجه همين تغييرات است که فعاليت ذهني کودک را کند کرده و درجه هوشمندي او را کاهش مي دهد.

در اين ارتباط، پژوهشي به منظور مطالعه رابطه هوشمندي با تنبيه بدني انجام شده است که 17 هزار نوجوان از 32 کشور را دربرمي گيرد. بيلان نهايي اين پژوهش نشان مي دهد ميانگين درجه هوشمندي نوجوانان در سوئد، بلژيک و هلند، بالاترين مقام را بين 32 کشور داشته است. در اين ميان جنوب آفريقا و تانزانيا در رديف آخر قرار مي گيرند.

آموزش و پرورش کودکان

کمون ها (شهرداري ها) وظيفه دارند براي هر کودک متقاضي بالاي يک سال ظرف چهارماه جايي در مهدکودک آماده کنند. اين قانون از سال 1995 در سوئد به اجرا گذاشته شده است. خانواده هايي مي توانند از اين قانون استفاده کنند که والدين هر دو به کار مشغول باشند. بچه هايي که والدين آنها بيکارند يا دوران مرخصي 18ماهه بعد از تولد را مي گذرانند، حق دارند 15 ساعت در هفته را در مهدکودک بگذرانند.

بخش ناچيزي از هزينه مهدکودک را بايد خانواده کودک به طور ماهيانه بپردازد. اين هزينه نبايد بيش از 3 درصد مجموع درآمد ماهيانه خانواده باشد. مهد کودک بچه ها را در روزهاي کاري از ساعت 6 صبح تا حداکثر شش بعدازظهر نگهداري مي کند. بچه ها در زماني که در مهد کودک هستند همه وعده هاي غذايي و تنقلات بين آنها را رايگان دريافت مي کنند. کودکان واجد شرايط مي توانند همه روزهاي کاري را تا سن شش سالگي در مهد کودک بگذرانند. همه کارکنان مهد کودک بايد از آموزش هاي لازم برخوردار باشند. مربيان مهد کودک بايد شرايطي را براي بچه ها فراهم کنند که تمايزي براي پسر يا دختر بودن ديده نشود. مثلاً در تقسيم وسايل بازي که از ماشين آلات استفاده مي شود، قبل از اينکه پسرها همه ماشين هاي اسباب بازي را تصاحب کنند، به دخترها شانس اولين انتخاب ها را مي دهند. براي متعادل کردن جنس مربيان که بيشتر زن هستند، اکنون مردها براي اشتغال در مهدکودک امتياز دارند. بچه ها بايد در مهدکودک بياموزند بين حقوق آنها و جنس مخالف شان تفاوتي نيست بلکه همه داراي حقي يکسان و احترامي مساوي هستند.

مربيان مهد کودک در آخر هر هفته يک گزارش کتبي براي خانواده کودک مي فرستند. با اين گزارش آنچه را در طول هفته انجام داده اند به اطلاع والدين کودک مي رسانند. اگر کودکي خارج از معيارهاي معمول رفتار کند بايد با والدين کودک پيرامون مشکلات او صحبت کنند و براي اقدامي مناسب بينديشند. هر ترم يک بار خانواده کودک به يک ديدار 45دقيقه يي دعوت مي شود تا پيرامون مسائل مربوط به هر کودک با مربيان گفت وگو کنند. يک بار در هر ترم نيز ملاقات دسته جمعي بين کارکنان مهد کودک و والدين کودکان صورت مي گيرد تا مسائل عمومي مورد بحث قرار گيرد و والدين نيز پيشنهادهاي خود را مطرح کنند.

هزينه درمان و دارو و همچنين هزينه دندانپزشکي کودکان و نوجوانان تا 18سالگي برعهده دولت است. خانواده ها از بدو تولد کودک تا 16سالگي هر ماه کمک هزينه دريافت مي کنند. کمترين کمک هزينه ها به اولين بچه خانواده تعلق مي گيرد. از بچه دوم به بعد به نسبت بالا رفتن تعداد بچه ها کمک هزينه هر بچه افزايش پيدا مي کند. ادامه دارد...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016