- مسائل کلان اقتصادی بايد در اتاقهای فکر تعيين شود، نه پای تريبونها
تهران- خبرگزاری کار ايران
طهماسب مظاهری، رئيس کل سابق بانک مرکزی در مراسم توديع خود ضمن تشکر از دستاندرکاران نظام بانکی و دکتر بهمنی، رئيس کل جديد بانک مرکزی به ارائه سخنرانی پرداخت.
به گزارش ايلنا، متن سخنان مظاهری که علیرغم تلاش برخی برای عدم انعکاس آن در ايلنا و جلوگيری از ورود خبرنگار ايلنا به مراسم، به دست ما رسيد -که البته بخشهايی از آن نيز در جلسه امروز قرائت نشد-، بدين شرح است:
«خدمت همه شما حاضران گرامی سلام عرض میکنم. سخنان خود را با سپاسگزاری از همه مديران و کارکنان بانک مرکزی که در مدت مسؤوليت اينجانب همکاری صميمانه داشتند، آغاز میکنم و برای همه دستاندرکاران پرتلاش و دلسوز نظام بانکی کشور و رئيس کل جديد بانک مرکزی موفقيت و سربلندی آرزو میکنم. همچنين لازم میدانم از رئيس جمهور محترم به خاطر موافقت با عظيمت اينجانب از بانک مرکزی تشکر کنم.
همچنين با تشکر از دکتر بهمنی، برای قبول مسؤوليت، آرزوی توفيق برای ايشان در بهرهگيری از اين فرصت برای ارتقای مقام در بارگاه خداوند تبارک و تعالی و انجام خدمت صادقانه و مؤثر برای مردم دارم.
اين کار افتخار است؛ برای من هم افتخاری است و مباهات میکنم که در يک دوره زمانی توانستم به مردم خوب ايران خدمت کنم. شايد انتظار اين باشد که در مورد مسؤوليت يک ساله خود در بانک مرکزی گزارش عملکردی ارائه کنم اما من از آن صرف نظر میکنم؛ نه به اين دليل که عملکرد قابل ذکری وجود ندارد، بلکه به اين دليل که عملکرد بانک حاصل زحمت همه همکاران است. ضمن اينکه جلسه مجمع عمومی هم در پيش است و در آن جلسه به صورت رسمی و کامل و دقيق گزارش عملکرد بانک مطرح خواهد شد. اما هنر مديريت اقتصادی کشور ايجاد فضای توسعه و رونق اقتصادی با برنامهريزی و اجرای دانش محور با رويکرد شايستهسالاری و بکارگيری استعدادهای سرشار داخلی و اتکا به درآمدهای مالياتی است؛ کاری که کشورهای توسعه يافته و همه کشورهای موفق در مسير توسعه به آن عمل کردند. چنين مسيری به توسعه اقتصادی پايدار میانجامد. مديريت اقتصاد جامعه بايد بر اين اساس و با چنين آرمانی صورت پذيرد. در سند چشمانداز اينگونه اهداف آرمانی تعيين و مسير کلی ترسيم شده است. توسعه اقتصادی در جهان اصول ثابت دارد و مبنای اين اصول ثابت، مدلهای متنوع توسعه اقتصادی در کشورهای گوناگون طراحی و به مرحله اجرا درآمده است. طراحی مدل توسعه اقتصادی ايران نيز بدون توجه و وفاداری به اين اصول ثابت و پذيرفته شده جهانی که جملگی با حکم عقل نيز موافق است، امکانپذير نيست. بايد اذعان نماييم که فقط اين علوم تجربی و مهندسی نيستند که دارای اصول ثابت و لازم الاتباعند، علوم انسانی نيز واجد اين خصيصه است. آموزههای دينی هم از اصول لايتغير اجتماعی به سنتهای الهی تعبير نموده و آنها را حاکم بر نظام اجتماعی دانسته و بر اهميت آنها با تعابير گوناگون بارها تاکيد نمودهاند.
محورتمام اصول، عقلانيت است. در حوزه انديشه دينی، عقلانيت از پايههای اصلی شريعت ماست. قرآن سراسر دعوت به تعقل و عقلانيت و بيان مزايای آنهاست.
در امور دنيوی، عقلانيت به بهرهبرداری از علم و انديشه در هر کار و عبرت گرفتن از تجارب ديگران اشاره میکند. عقلانيت راه کنترل هيجانات، احساسات و بیثباتی در رفتارهای اجتماعی و مديريت جامعه است.
در توسعه اقتصادی، کوچکسازی دولت (از طريق حذف تصدیهای قابل واگذاری به بخش خصوصی و تعاونی)، آزادسازی اقتصادی (که بستر حقوقی آن با ابلاغ سياستهای اصل ۴۴ قانون اساسی مهياست) و کسب فناوریهای پيشرفته (با اين رويکرد که درجهان امروز صنعت پيشرفته حامی و پشتيبان کشاورزی است و توسعه کشاورزی و مشتقات آن و حضور در بازارهای جهانی بدون اتکا به صنعت قوی و فناوریهای پيشرفته ناممکن است)، پيگيری سياستهای مدافع اقتصاد ملی، حمايت هدفمند از بخش خصوصی رقابتپذير و نوآور، کاربردی کردن نظام آموزشی و شروع هرگونه فرهنگسازی از کلاس اول دبستان، ترويج فرهنگ پرکاری و مسؤوليتپذيری اصولی هستند که بدون توجه به آنها ابعاد و اهداف اقتصادی صنعت چشمانداز دست يافتنی به نظر نمیرسد.
توسعه اقتصادی حاصل هزاران پرواز اقتصادی، توليدی، صنعتی، بازرگانی، پولی، مالی، بانکی است که تکتک آنها بايد طبق برنامه پرواز کنند و به مقصد برسند. توسعه اقتصادی هيچگاه پايان نمیپذيرد و تلاش در راه آن تمامی ندارد. جمهوری اسلامی ايران با داشتن سرزمين وسيع، غنای جغرافيايی، تنوع فوقالعاده قومی، موقعيت حساس ژئوپلتيک، تاريخ کهن و ريشههای فرهنگی اصيل و از همه بالاتر استعدادهای انسانی سرشار، شايسته وضعيتی به مراتب بهتر و بالاتر از وضعيت امروز است. همت امروز ما نيل به اهداف توسعه کشور و بهبود کيفيت زندگی مردم است. اين مهم ساز و کارها و الزاماتی دارد که به اختصار برخی از آنها را ذکر میکنم:
۱-مديريت امور اقتصادی بر مبنای علم اقتصاد و بهرهگيری از ابزارهای اقتصادی و بهرهگيری از دانش بشری و دستاوردهای مديريتی و علمی قابل اجرا است. اگر از اين اصل عدول کنيم، ناچار میشويم با ابزار فيزيکی و امنيتی به مديريت اقتصادی روی آوريم.
۲-قبول کردن اصول و مبانی علمی و قبول کردن رابطه پارامترهای اقتصادی، تورم و نقدينگی، سود بانکی و تورم، الزام اوليه است. به خود جرأت نبايد داد که اين روابط را نفی کرد. از کسانی که با جسارت و جذميت به خود جرأت میدهند روابط علّی و منطقی بين اين پديدهها را نفی کنند، بايد برحذر بود. بايد علم اقتصاد را شناخت و از آن سواری گرفت و الا اين اقتصاد است که سواری خواهد گرفت. تجربه بشری در تاريخ اين گواهی را می دهد. راهی جز قبول بديهيات و پايبندی به اصول مسلم و شناخته شده علم اقتصاد و مديريت روز علمی دنيا و کشفيات بشری وجود ندارد.
۳- اين موضوع بايد روشن شود که با تزريق تورم و تامين پول پرقدرت و چاپ پول نمیتوان اشتغال ايجاد کرد و به توسعه اقتصادی رسيد. ايجاد اشتغال از طريق تزريق پول يک سراب است. بايد به دنبال آب رفت نه دنبال سراب. سراب وعده میدهد، دعوت میکند و تشنه را خوشحال میکند. تتمه نيروی تشنه را صرف دويدن به سمت ساحل سرابی میکند. اگر تتمه آبی در ته قمقهاش داشته باشد، آن را هدر میدهد و وقتی مسافتی را طی کرد و به ساحل مفروض سراب رسيد، میبيند که هيچی نيست. فرق برکه و سراب اين است که برکه در حد رفع عطش و تامين ذخيره برای ادامه مسير قابل اتکا است اما سراب وعدههای بسيار شيرين میدهد؛ در حالی که خالی است. به همين دليل چاپ اسکناس توليد ثروت نکرده و مردم را پولدار نمیکند. اگر اين طور بود مردم زيمباوه ثروتمندترين مردم روی زمين بودند چرا که اسکناسهای ۱۰ ميليارد دلاری را برای خريد نان میدهند. همچنين پول، موتور اقتصاد نيست. چاپ پول موتور تورم است. نبايد از مسکنهايی که درد را به سرطان تبديل میکند، استفاده کرد.
۴-ثبات و آرامش يک اصل اساسی است. هميشه بخش بزرگی از مسائل و مباحث روی اين موضع متمرکز بوده و کوشش همه بايد اين باشد که آرامش و ثبات را برقرار و حفظ کند. حتی رويداد فعلی در خصوص تغيير رئيس کل بانک مرکزی هم همينطور است. نبايد بگذاريم اين رويداد منجر به بر هم خوردن ثبات و آرامش شود. رئيس کل منتخب، اين ظرفيت، ويژگی و خصلت را دارد که آرامش را برقرار کند. يک معنی استقلال بانک مرکزی و سيستم پولی نيز همين است که تصميمات دولت و تنشهای آن که طبيعت کار دولت است، به نظام پولی منتقل نشود. بانک بايد استقلال رفتار خودش را برای حفظ ثبات و آرامش به کار گيرد و نگذارد تنش تصميم دولت به بانک منتقل شود.
۵-تعادل، کلمه کليدی در مديريت اقتصادی است: تعادل ارز، تعادل ريال، تعادل اختيار و مسؤوليت، تعادل ريسک و منافع، تعادل عرضه و تقاضا، تعادل فرصتهای شغلی و تقاضای شغلی. در اين رابطه وظيفه و رسالت دولت برقراری تعادل است. تعادل اقتصادی با ابزارهای اقتصادی میتواند برقرار شود. اين تعادل میتواند با ابزارهای اداری هم برقرار شود. تعادل با ابزارهای اداری ناپايدار است. اگر ابزار اداری به عنوان امر موقت وارد ميدان شود و ابزارهای اقتصادی هم تنظيم شود، میتواند آن را بهبود ببخشد. اگر ابزار اداری تنظيمکننده باشد ولی از ابزار اقتصادی بهرهگيری نشود، با مشکلات مضاعفی مواجه میشويم. بهترين حالت اين است که تعادل با تصميمات اداری مهم برقرار شود.
۶- بين پول مردم و پول دولت بايد تفکيک قائل شد. اين تفکيک ماهيت، تفکيک روش تعامل و تصميمگيری روی آن دو پول را به همراه میآورد. پول بانکها پول دولت نيست، پول سپردهگزاران است. استفاده از پول بانک مرکزی به صورت اضافه برداشت، تزريق تورم و اخذ ماليات از جيب همه مردم است. ذخاير ارزی بانک مرکزی، پولی است که دولت فروخته و خرج کرده است و بانک مرکزی در ازای آن ريال توليد کرده و به مردم بدهکار است. دولت بايد از دست يازيدن به اين منبع خودداری کند و منع شود. مسؤولين بانک مرکزی بايد در حفاظت از منابع و منافع مردم مقاوم باشند و در مقابل اين مقاومت، حمايت قانونی شود.
۷- از کسانی که به آنها بدگمان هستيد، انتظار کار خوب نداشته باشيد. از کسانی که به آنها ظلم کردهايد، انتظار وفا نداشته باشيد. رفتارمردم با دولت انعکاس رفتار دولت با مردم است. حفظ دارايی و سرمايه مردم، ارزش پول، دست نبردن به پول آنان، مجبور نکردن وکيل آنان (مديران بانک) به مصرف ناحق دارايی آنها بايد رعايت شود. اين گفته که اگر به سپردهگذاران صفر درصد هم سود بدهيم، هيچ کاری نمیتوانند بکنند، مخالف اين اصل است و حرف درستی نيست. حتی اگر اين حرف صحيح باشد و سپردهگذاران نتوانند کاری بکنند، حداقلش اين است که احساس ظلم میکنند. نبايد اجازه داد اين احساس به وجود آيد.
۸-تزريق تورم و دميدن در تنور داغ تورم را مردم میفهمند و میدانند که اين کار، کاری است که ريشه در سياستهای اقتصادی دارد. آدرس دادنهای اشتباه نظر مردم را عوض نمیکند و مردم را به اشتباه نمیاندازد.
همه مردم میدانند که دولت میتواند کاری کند که تورم کاهش يابد. مردم تجربه اتخاذ تدابير مناسب و کاهش تورم و آرامش و طمأنينه ناشی از کاهش تورم را فراموش نمیکنند. مردم میدانند که دولت میتواند تصميماتی بگيرد که از شدت تورم بکاهد. مردم میدانند که در تنور داغ تورم، توليد شکل نمیگيرد. مردم میدانند که تورم موجود محصول سياستهای اقتصادی دولت است.
مردم ديدهاند که امروزه کشورهای ديگر هم که از تورمهای ۵۰۰ درصدی مثل برزيل و يا تورم۷۰ درصدی مثل ترکيه برخوردار بودهاند، با عزم و اراده توانستهاند نسبت به مهار تورم خود اقدام کنند و میفهمند که دولت ما هم میتواند.
مردم میفهمند هر دولتی که سياست توسعه با ابزارهای تورمی را دنبال میکند، حتماً دو الزام را پيگيری میکند: اول جبران قدرت خريد مردم در قبال تورم تزريقی برای حفظ معيشت آنها و دوم حمايت از توليد داخل و صادرات در قبال تفاوت تورم داخلی و خارجی.
مردم میفهمند که امروز با تورمی که اين ويژگی را ندارد، قدرت خريد مردم جبران نمیشود. صادرات کالا و خدمات با تزريق تورم داخلی و تثبيت نرخ ارز و طرح ايده کاهش نرخ ارز رفته رفته موضوعيت خود را از دست میدهد. دميدن به تنور تورم و کاهش نرخ ارز دعوتی عام است به توليدکنندگان خارج از کشور برای تصرف توليدکنندگان داخلی.
۹- برای دولت به لحاظ ساختاری، وظايفی در قانون اساسی تعريف شده که بسيار هزينهبر است. تامين مالی برای انجام وظايف دولت به نسبت مورد نياز ديده نشده، وظايف دولت در زمينه بهداشت، آموزش، آموزش عالی، زيرساخت ها و ارتقای بشريت پيشبينی شده اما نحوه تامين اعتبار برای آن ديده نشده است. در قبال کاهش هزينههای دولت که به معنای کاهش خدمترسانی است، هميشه مقاومت وجود دارد. افزايش درآمدهای دولت هم به طرق مختلف مورد مقاومت است. لايحه ارزش افزوده و مقاومتهايی که در قبال آن مطرح شد، آخرين نمونه آن است. بعد از انقلاب تقريباً هيچ سالی نتوانستهايم بودجه دولت را بدون مداخله بانک مرکزی و کسری بودجه آشکار و پنهان ببنديم. به اين دليل است که کسری بودجه دولت در اقتصاد ما نهادينه شده است. اختلاف نظر بين دولت و بانک مرکزی ربطی به اشخاص ندارد. درجه مدارا و تسامح و درجه پايبندی به وظايف و مسؤوليتهای پيشبينی شده برای آن شدت اختلاف نظر را تنظيم میکند. دولت همواره به دنبال خدمترسانی بوده؛ خدمترسانی نياز به هزينه دارد. اين هزينه دائمی را ماليات تلافی نمیکند. ساختار مالياتی ما ضعيف است. ما از ساز و کارهای ديگر هم مثل اوراق قرضه که میتوانست کمک کند نيز محروميم و آن را نداريم. نرخ سود پول میتوانست کمککننده باشد که ما از آن نتوانستيم بهره بگيريم. وظيفه بانک مرکزی حمايت از سپردهگذاران و انضباط پولی است. اين تقابل وظايف بعضی اوقات حل میشود. دو طرف بايد با هم توافق کنند. اگر يک طرف به نفع طرف ديگر حذف يا تثبيت شود، يکی از اهداف فدا می شود. مشکل اصلی ما PUBLIC FINANCE و فقدان ابزارهای تامينکننده منابع است.
يک مشکل کوچک هم داريم و آن تامين مالی توليد است. دولتها هم توسعهگرا هستند و بودهاند. دولت توسعهگرا در صدد رشد توليد است. تا اينجا مشکلی نيست؛ يک بد فهمی وجود دارد که با پول میشود توليد را رونق داد.
PUBLIC FINANCE همواره رابطه دولت و بانک مرکزی را تبديل به يک مساله سياسی کرده است. آنجا که دولت توسعهگرا خودش را متولی و متصدی توليد میداند و سياست توزيع منابع را بايد با ديد عدالت جويانه و با ابزار فيزيکی و اداری دنبال کند و تامين اعتبار برای واحدهای توليدی مورد نظر خود را تامين اعتبار برای خودش میداند. اين دو مشکل فاينانس توليد و PUBLIC FINANCE با هم عجين میشود. تامين منابع برای توليد در حال کار نيز فدا میشود. کاهش تعهدات دولت و انجام طرحهايی از قبيل اصل ۴۴ راه نجات است که البته برای دولت آسان نيست. راه ديگر البته اين است که مردم دولت را تامين مالی کنند. اين ترکيب باعث میشود وقتی قيمت نفت پايين است، استقراض از بانک مرکزی راه حل تامين مالی دولت شود و تورم و کسری بودجه فراهم شود. وقتی قيمت نفت بالاست افزايش دارايیهای خارجی بانک مرکزی راه حل و تورم ناشی ازآن مطرح میشود. در اين بين بانک مرکزی آخر خط ماجرا است و بايد اين معادله را ببندد. رونق توليد با اعطای تسهيلات هم معنی شده است. هر وقت هم بانک مرکزی خواسته است قوام و انتظامی به آنها بدهد،آن را چوب لای چرخ گذاشتن ناميدهاند. بانک مرکزی بايد تصميم بگيرد يا به همراه اين قافله حرکت کند و همه آثار تورمی آن را بپذيرد يا موضع خودش را حفظ کند و جدا شود.
۱۰-وقايع عموماً بر روندها سوارند. تمرکز بر تک تک وقايع مديران را از روندها غافل میکند. برای درک عميقتر تحولات و چارهيابیهای اساسیتر بايد به روندها توجه کرد. برای تبيين روندها بايد ساختارها و ساز و کارهای ايجاد روند را شناخت. برای اصلاح روندهای نامطلوب بايد ساختارها و مبانی ايجادکننده آنها را اصلاح کرد. اگر روشی را اعمال کرديم و نتيجه عکس گرفتيم، بايد فکر ديگری کنيم. روش به خودی خود مقدس نيست. روش به خاطر نتايجی که میدهد مقدس میشود. اگر استراتژی خاص خود را نداشته باشيد، بخشی از استراتژی يک فرد ديگر میشويد. نبودن استراتژی درصورتی خوب است که اهميت ندهيد به کجا میخواهيد برويد. ديدگاههای استراتژيک جلوتر از حوادث پيش میروند لذا همواره پاسخهای روشنی را به تصميمگيرندگان ارائه میکنند.
۱۱- تصميمات کلان و شاخصهای کلان بايد با ديد کلان اتخاذ شود و از تصميمگيری در خصوص شاخصهای کلان با مبانی اقتصاد خرد حزر کرد.
۱۲-از افراط و تفريط بايد پرهيز کرد. زمانی تورم ۱۱ درصد و سود بانکی ۲۴ و ۲۶ درصد و روی اين موضوع اصرار بود. يک زمان ديگر تورم بيش از ۲۰ درصد داريم و میخواهيم سود بانکی را به ۱۲ درصد برسانيم.
۱۳-بايد تفاوت بين برنامهريزی دولت و تصميم مردم وجود داشته باشد و بين اين دو تبعيض قائل شد.
۱۴-سياستهای پولی بايد در بانک مرکزی تبيين و تنظيم شود. يک نهاد تخصصی بايد برای اين وظيفه سنگين طراحی و مستقر شود. لازم است اين نهاد با شخص رئيس جمهور و از طريق ايشان با دولت تعامل داشته باشد. بانک مرکزی نبايد جزئی از دولت يا تابع دولت باشد. بانک مرکزی بايد ناظر مقتدر بازارهای مالی باشد. نظارت بانک مرکزی بر عملکرد نهادها و مؤسسات پولی و مالی نبايد تحت تاثير هيچ ملاحظهای قرار گيرد. بانک مرکزی بايد در تصميمات و اقدامات خود از مجموعه دولت مستقل و به شخص رئيس جمهور متصل باشد و با اقتدار بالا عمل کند.
۱۵-اظهار نظر و بيان مديران دولت در امور اقتصادی که با امور عامه سر و کار دارند، بايد قول سديد باشد. حرفهای بیمبنا و غيرصحيح مثل افزايش سرمايه بانکها از محل سپردههای شعب بانکها درخارج از کشور، استفاده از ما به التفاوت خريد و فروش ارز بانک مرکزی برای تامين کسری بودجه آموزش و پرورش و غيره نبايد از دهان مسؤولان دولتی خارج شود. مملکت داری حکم میکند مديرانی را انتخاب کنند که ميزشان را به اصول ترجيح ندهند.
۱۶-آنچه معوق و يغما شده از اموال بانک مرکزی است، با مديريت بانک يا به تحميل مديريت بانک از طريق بانک مرکزی از جيب همه مردم است. موضوع سه قفله کردن خزانه بانک مرکزی ارزشمند است؛ بايد محاظت گردد، بالاخص که وجوه آن امانت است. اجتناب عدم رعايت انضباط مالی و روی آوردن به سياست توسعه، هزينههای دولتی و توليد پول و توزيع پول در جامعه نشانهای از علاقه و همت و کوشش دولت در خدمت به جامعه نيست. روزی که مسؤوليت بانک مرکزی را بر عهده گرفتم گفته شد که بانک مرکزی در يکی از بهترين شرايط بعد از پيروزی انقلاب است. همان موقع هم گفتم که از جهتی سختترين شرايط خود را طی میکند و با علم و اطلاع از سختیهايش کار را تحويل گرفتم. سعی کردم سختیهايش را حل کنم. آنچه مسلم است به خاطر انتقاداتی که داشتم و برای حفظ آن اصول و مبانی، مسؤوليت خود را رها کردم و اميدوارم آن اعتقادات درست بوده باشد.
۱۷-سر نهادن و تبعيت از قانون و هماهنگی با مجلس برای اخذ پشتيبانی و حمايت مجلس و کسب قانون صحيح و مناسب و سپس گردن نهادن و اجرای آن، از اصول اوليه و ابتدايی دولت در مديريت اقتصادی است.
۱۸- در مورد سيستم بانکی بستهای ارائه شد که از حدود دو ماه قبل نيز تحت عنوان پيشنهادهای «نجات سيستم بانکی» در ۴۶ صفحه و يک خلاصه چهار صفحهای ارائه شد. بخشی از آن تائيد و اجرايی شده است و بخشی از آن نيز تائيد نشده اما به اجرا رسيده است. بخشی از آن توسط مجمع تشخيص مصلحت نظام عملی و محقق شد و بخشهايی از آن هنوز به مرحله اجرا نرسيده و پيشنهادهايی است که همچنان به قوت خود باقی است. توصيه میکنم آن مجموعه که تصوير و تحليلی از وضع فعلی سيستم بانکی به همراه مجموعهای از راه حلهاست، در اختيار گروهی خبره و کارشناس قرار گيرد تا نسبت به بررسی و اصلاح و عملياتی کردن آن تصميمگيری شود. اين مجموعه برای قضاوت کارشناسان و مسؤولان و صاحبنظران قابل ارائه به عموم نيز میباشد. به جان واحدهای توليدی نيفتيد. اصلاح سيستم اقتصادی با تيغ و درفش مقدور نيست. فضای کسب و کار و حاکم کردن ابزارهای اقتصادی راه حل است.
۱۹- رهبری مديريت اقتصادی کشور لوازم و ساز و کارهايی دارد. مسائل کلان اقتصادی بايد در اتاقهای فکر و فضاهای کارشناسی تعيين شود و نه در پای تريبونها، نمیتوانيم در کشور به اقتصاددانان و عالمان اقتصادی و کارشناسان خبره توجه لازم را نکنيم و آنان را جدی نگيريم، اما توسعه اقتصادی داشته باشيم. با شناختی که از مطالعه توسعه درکشورهای ديگر داشتهام، مسائل اقتصادی در ساختارهای پيشبينی شده در حاکميت و مجاری منطقی و قانونی مربوطه حل و فصل میشود. بنده هم همواره به اين مساله پايبند بودم و در اين مدت هم تلاش کردم در قالب همين ساختارها مسائل را حل کنم. اگرچه به دليل غير فعال بودن برخی از اين ساختارها نظير شورای پول و اعتبار با محدوديتهايی مواجه بودهام.