جمعه 9 آذر 1386

صلح به نفع ِ کی؟ احمد پناهنده

جا دارد در مقدمه ی اين مقاله با صدای بلند در گوشهای ِ پنبه کرده فرياد بزنم که هيچ صلحی بين مردم ايران و جمهوری اسلامی نمی تواند پا بگيرد مگر اينکه رژيم ِ جهل و جنون ِ ولايت فقيه و يا حکومت ِ اسلامی ِ آخوندها، از اريکه قدرت به زير کشيده شود و به جای سزاوارش فرستاده شود.
اين گفته به هيچ عنوان شخصيت ها و يا افراد را مد نظر ندارد بلکه سيستم و عقيده ی حکومت گران را هدف ِ خود قرار داده است.
و مطمئن باشيم تا وقتيکه اين حکومت با چنين سيستم ِ عقيدتی در رأس قدرت نشسته است، مردم ايران هيچ وقت در آسايش بسر نخواهند برد و هر بار از بحرانی به بحران ديگر کشانيده خواهند شد که در نهايت هست ونيست آنها را ويران و نابود خواهد کرد.
به عبارت ديگر تا وقتيکه آخوندها قدرت را با اهرم ِ دين در دست دارند، جنگ همواره بالای سر ِ ايران در پرواز است و مطمئنأ اگر نيروهای مخالف چاره ای برای اتحاد نيانديشند، اين سايه فرود می آيد و آنچه که ما دوست نداريم پيش بيايد، پيش خواهد آمد.
با صراحت بايد اعلام کرد که در صورت وقوع چنين روز ِ فاجعه باری هرچند مقصر ِ اصلی جمهوری اسلامی است اما به همان ميزان نيروهای مخالف مقصر هستند و در فردای ِ ويرانی ايران بايد به مردم و تاريخ پاسخ گو باشند.
صد البته گناه ِ مضاعف از آن ِ نيروهايی خواهد بود که از هر گونه اتحادی گريزان بوده اند و به خاطر تنگ نظری و انديشيدن به منافع حقير ِ گروهی و پا فشاری بر نظام جمهوری، خود را از بخش اکثريت مردم جدا کرده و موجب ماندگاری جمهوری اسلامی می شوند تا هر چه بيشتر بکشد و ويران کند تا شايد فرجی حاصل شود و بتوانند با نابودی ايران و ديگران به آلاف و الوفی برسند.
" شتر در خواب بيند پنبه دانه "

و اما بعد از مقدمه:

هر چه حلقه ی محاصره بر جمهوری اسلامی تنگ و تنگ تر می شود، مورچگان ِ موريانه سالار، در لانه های خود نا آرامتر وهراسناکتر می شوند تو گويی اين حلقه ی محاصره، دور گردن آنها تنگ و تنگ تر می شود.
ايران ِ جان ِ جانان، ديروز و امروز، زندانی بزرگ برای همه ی ايرانيان ِ آزاديخواه و ايران باور بوده است و هم اکنون هم هست. اما به چشم ديديم و با گوش شنيديم که يکی از اين صلح خواهان ِ امروزی، که ديروز ردای ِ قضاوت را بر تن داشت و امروز به خواری از تنش دريدند، به جای پيگيری ِ احوال ِ زندانيان در ايران، سفری بی خطر به گوانتانامو و ابو قريب می کند و ناله ها از جگر بر می آورد که وا مصيبتا، اين چگونه برخوردی است که بر زندانيان روا می دارند.
در حالی که کنار گوش و چشمش، هر روزه انسانهای ِ ايرانی که گناهی جزءآزاديخواهی ندارند شکنجه می شوند و دوجين دوجين به پای چوبه دار می روند و يا بالای جراثقال.
زنان ايران به بی مروّت ترين شکلی، سرکوب و تحقير و تجاوز و اعدام می شوند اما ايشان در نقش کاتوليک تر از پاب برای مردم نسخه می پيچند که حقوق بشر با اسلام منافاتی ندارد و اين درحالی است که همه ی سران ِ جمهوری اسلامی از صدر تا ذيل، خود با زبانی گويا می گويند که حقوق بشر را قبول ندارند بلکه اسلام، خود حقوق بشر است و به همين منظور در کنوانسيون منع تبعيض عليه زنان عضو نمی شوند زيرا به نظر آنها، همين اعمال ضد انسانی عليه زنان و همه ی ايرانيان، عين ِ حقوق بشر ِ اسلامی است.
شکل و شمايل خود ِ ايشان نيز در ايران، زير ِ سايه ی حقوق بشر ِ اسلامی، گواه همه چيز هست و احتياج به هيچ گونه تحليلی در اين باره، برای آگاه کردن ايشان و مردم نيازی نيست.
آری: اسلام همين است که شما امروز مجبور به رعايت ِ حقوقش هستيد و بايستی به زور لچک بر سر بپيچانيد بدون اينکه خود بخواهيد و تازه امنيتی هم برای اين گفته های ِ بی آزار، در جمهوری اسلامی نداشته باشيد.
۲۸ سال کوچکترين حقوق انسانی را از ايرانيان و بويژه از زنان دريغ کردند اما شما به جای ِ جار زدن ِ جنايات ِ جمهوری اسلامی، چون شهامتی در خود نمی بينيد مردم را به همين شرايط ِ مرگبار فرا می خوانيد تا مثلأ گزندی بر جمهوری اسلامی وارد نگردد.
۲۸ سال هر بار مثل هميشه برای داغ کردن تنور ِ انتخابات، اطلاعيه ها صادر کرديد و می کنيد تا به انتصابيون ِ حکومت ِ اسلامی، مثلأ رأی بدهند و امروز که بحران ِ مرگبار، گلوی ِ جمهوری اسلامی را می فشارد شما به جای اينکه از نيروها و مردم بخواهيد در اين بحران، هر چه بيشتر حلقه را بر رژيم تنگ تر کنند تا از شرش خلاص شوند، از نيروها ومردم می خواهيد در انتخابات شرکت کنند البته در " انتخابات ِ آزاد " به حساب شما.
اما شما نيک می دانيد که چنين انتخاباتی را در جمهوری اسلامی، اگر سه بار دنيا بياييد و به مرز هشتاد سالگی هم برسيد، نخواهيد ديد مگر اينکه جمهوری اسلامی مردار بشود.
ولی باز هم نسخه می پيچيد که مردم، اين بار در " انتخابات آزاد " شرکت کنند.
در اين باره ديگر سخن گفتن زايد است و اين قلم در يک مقاله ای، چنين انتخابات و يا درخواست از جمهوری اسلامی را با صدای بلند رسوا کرده است.

*****

اما هنوز جوهر آن اطلاعيه ی شما و همفکران شما خشک نشده است که ديده و يا شنيده می شود شما اطلاعيه ی ديگری در کرديد و يا بيرون هوا داديد که بر آن هستيد کميته ی صلح درست کنيد.
اما چرا اين قرعه بنام شما افتاد؟
شما که کميته ی " انتخابات آزاد " را پيشنهاد داده بوديد چطور شد که يک مرتبه هوس ِ کميته صلح کرديد؟
تا آنجا که من می دانم قرار بود تشکيل اين کميته به عهده ی يک نفر ديگر از همفکران و هم شغل شما اما مذکر، که چند سالی در جمهوری اسلامی در دانشگاه اوين درس خوانده است و برای تعطيلات و رفع خستگی سری به ما غربت زدگان ِ غربت ِ غريب زده بودند و پدرانه نصيحت اندر نموده بودند که اگر می خواهيم مبارزه کنيم، اينجا، يعنی در غربت، بيخودی وقت تلف می کنيم و بهتر است که با ايشان به ايران برويم و در آنجا کميته صلح را تشکيل دهيم.
يادم می آيد چند سال پيش هنوز " اصلاح طلبان " صدای غوغای شان گوش ها را بد جوری آزار می داد و در همين اوضاع، چون مشکلات داخلی ِ ايران را حل کرده بودند فيلشان ياد هندوستان کرد وسری به فراموش شدگان در غربت زدند تا اندر حسن اصلاحات در رژيم ولايت فقيه سخن ها بسرايند و آنچنان مزه ی اصلاحات را بپراکنند که آب از دهان چه عرض کنم از لب و لوچه ما جاری شود. تازه به همين هم بسنده نکرده بودند و از ما خواستند که اگر می خواهيم کاری انجام دهيم با ايشان به ايران برويم تا همگی بتوانيم اگر طناب دار و جر اثقال نصيب گردن ما نشد، در دانشگاه اوين درس بخوانيم و اگر شد دکترا هم بگيريم.
اما همين آدم که اين رهنمود را به ما می داد وقتی که پايش به ايران رسيد، ايشان را با سلام و صلوات به دانشگاه اوين بردند و مدت پنج يا هفت سال درسش را با مشقّت به پايان برد. طوری که فشار ِ درس، آنقدر ضعيف و نحيفش کرده بود که اگر همين جلای وطن کرده ها، به دادش نمی رسيدند، ممکن بود در اوين تلف شود و بعد به مناسبت خدمتی که به اوين کرده بود ممکن بود نام اوين را هم عوض کنند و نام ايشان را بر سردرش بچسبانند.
اما از طنز ِ روزگار، ايشان وقتيکه از دانشگاه اوين فارغ التحصيل شدند، تصميم گرفتند که دوباره سری به غربت بزنند و ضمن رفع خستگی، هدايا و برگ افتخارشان را از فرنگيان به پاس فارغ التحصيلی شان در دانشگاه اوين بگيرند و هر چه سريع تر به محل خدمت خود برگردند اما الان که از سال گذشته، ايشان فراموش کردند که صحنه اصلی مبارزه در ايران است.
پس بيخود نيست که می گويند دروغگو کم حافظه است.
بگذريم که ايشان در همين ديار فرنگ به اين نتيجه رسيدند و بعد افاضه فرمودند که اسلام اين چيزی نيست که حکومت گران در ايران پياده می کنند و غربيان اين اسلام را اسلام فاشيستی می گويند بلکه اسلام دين رحمت است و صلح و آشتی. البته اگر حوصله اين مقاله اجازه بدهد توضيح خواهم داد که اسلام همين است که اين جماعت در ايران پياده می کنند و خود ِ ايشان هم، هنوز بنيان گذار اين اسلام را در ايران، با همه جنايات ِ مرتکب شده اش، تا کنون محکوم نکرده اند.
اما عجيب است که هر کس به دانشگاه اوين می رود پس از فارغ التحصيلی از ما غربتيان می خواهد که ما هم در آن دانشگاه درس بخوانيم.
همين ديروز بود که يکی از اين فارغ التحصيلين ِ اوين به خارج آمد و در مصاحبه ای ضمن بيهوده ماندن ما در اينجا از ما خواست که اگر می خواهيم واقعأ مبارزه کنيم به ايران برويم تا شايد پايمان به زندان اوين باز شود و بعد وعده داد که اگر خود به ايران برگردد کميته صلح تشکيل می دهد.
و می بينيم که الحق و الانصاف به وعده شان عمل کردند و امروز يک کميته صلح تشکيل شده است.
اما پرسيدنی است که صلح با کی؟
مگر کشور ايران با کشوری ديگر، در جنگ و يا در حال ِ جنگ است که امروز داد می زنيم که صلح می خواهيم؟
اگر هست به ما نشان بدهيد تا ما هم ببينيم.
مگر دنيای آزاد با مردم ايران دشمن هستند که بخواهند به ايران حمله کنند؟
اگر هم امروز زمزمه يک حمله خارجی به ايران گوشها را آزار می دهد بايد ديد چه کسانی، اين زمينه را فراهم کرده اند و يا می کنند و يا از جنگ استقبال می کنند و بعد بر سر آنها کوبيد؟
آمريکا و دنيای آزاد مگر ديوانه هستند که پا برهنه بر کشورهای ديگر بتازند؟
بايد ديد که چرا شرايط به امروز کشيده شد که سايه جنگ هر روز در آسمان ايران بزرگتر می شود؟
آيا مشکل است در وسط دعوای امروز مقصر را پيدا کنيم؟
چرا خودتان را به کوچه ی علی چپ می زنيد؟
آيا مشکل است دانسته شود که دشمن همه ی ايرانيان و امروز جهان آزاد همين حاکمان در ايران هستند که قصد مجد اسلام را در جهان دارند و می خواهند خلافت اسلامی ِ امويان و عباسيان را ادامه دهند.
به همين منظور برای بيمه کردن ِ خلافت ِ خودشان احتياج به بمب ِ اتمی دارند.
به همين منظور غنی سازی اورانيوم را تا پای ِ بود و نبود ِ خودشان و با لاتر از وجود ِ بی ارزششان، ايران ادامه می دهند.
به همين منظور ساختن ِ راکتور آب سنگين را پيگيرانه پی می گيرند.
به همين منظور از تمامی سازمانهای تروريستی عرب و غير عرب در دنيا حمايت می کنند و در همه ی نا آرامی های ِ منطقه و جهان دخالت می کنند، بمب می گذارند، ترور می کنند و نا امنی صادر می کنند.
حال شما يکطرفه از جهان آزاد می خواهيد که با جمهوری اسلامی ِ جنگ ِ و جنون، صلح کند.
اما فراموش می کنيد و يا عمد داريد فراموش کنيد که جمهوری اسلامی، در جنگ است که می تواند تنفس کند و مطمئنأ در همين جنگ نفسش بريده می شود و ملتی در بند را از خفگی اش می رهاند.
آيا مشکل است به اين درک رسيد که جمهوری اسلامی از همان آغاز ِ به حکومت رسيدنش، يک جنگ نا پايان را به مردم ِ ايران تحميل کرده است و هر بار برای خروج از بحران ِ داخلی، اين جنگ و بحران را به خارج از ايران صادر می کند و پای ِ بيگانه را به ايران می کشاند؟
مگر يادمان رفته است در همان فردای شورش ِ کور و کر، که هنوز سربريدن ِ پايوران ِ نظام ِ گذشته در غوغا و غريو ِ شادمانی ِ شماها که امروز ردای صلح طلبی را به تن کرده ايد، بوسيله خلخالی های حکومت اسلامی ادامه داشت، همزمان با اين عمل ننگين و جنايتبارشان سنگ هايی به خانه ی همسايه انداختند و پايش را به خاک ايران باز کردند تا از حس و عِرق ميهن پرستی ايرانيان استفاده کنند تا بيشتر خون بريزند و وطن را فزون تر ويران نمايند؟
چه کسی و يا کسانی پای صدام حسين را به خاک ايران باز کرد؟
جنگی که هشت سال طول کشيد و ميليونها کشته و زخمی و مفقود و ميلياردها دلار خرابی فقط روی دست مردم ايران گذاشت تا جمهوری اسلامی بتواند هر چه بيشتر جايش را سفت تر کند.
و البته شماها همگی در اين کارزار ِ خانمان برباد ده، همواره مددکار جمهوری اسلامی بوده ايد.
در همين هنگام که جنوب ِ ايران در اين جنگ ِ خانمانسوز می سوخت، مشتی غير متمدن از ديوار خانه ی ديگری بالا رفتند و روز روشن به ياغی گری و دزدی و وحشی گری مشغول شدند و اسمش را گذاشتند " مبارزات ِ ضد امپرياليستی ".
امپرياليستی که آن همه بی حرمتی نسبت به رژيم پادشاهی ِ گذشته روا داشته بود و زمينه ی قدرت همين آخوندها را فراهم کرده بود.
اما همگی ديديم که اين حاکمان غير متمدن برای ارعاب و سرکوب ِ اعتراضات ِ مردم ِ ايران و همراه کردن نيروهای " ضد امپرياليستی " برای يک هياهوی جنجالی البته ميان تهی، جنگی ديگر در کنار جنگ با عراق به مردم ايران تحميل کردند. جنگی که تا کنون در همه عرصه ها به منافع و منابع ملی ما، لطمه ی جبران ناپذيری وارد کرده است.
و راستی چه کسی و يا کسانی دست به اين ماجراجويی ها زدند و ملت ايران را در جهان بی آبرو و بی منزلت معرفی کردند؟
آمريکا يا جمهوری اسلامی؟
هنوز در کارزار اين ماجرجويی های ماليخوليای بسر می برند که در صلح خاور ميانه سنگ اندازی می کنند و بطور علنی از تروريستهای جانی در همه جا با تمامی امکانات بی همتا حمايت می کنند و نعره می کشند که اسرائيل بايد از جغرافيای جهان پاک گردد.
در همين ماجراجويی های ايران برباد ده، سالها بطور مخفی دور از نگاه مردم ايران و جهان ِ آزاد به فعاليت مخرب توليد سلاح کشتار جمعی اتمی پرداختند و امروز که مردم ايران و جهان آزاد فهميدند، بی پروا به اين ماجراجويی ِ جنون آميز ادامه می دهند تا از اين طريق پای جهان آزاد را برای ادب کردن و تنبيه ِ خود به ايران بکشانند.
حال به من بگوييد چه کسی و يا کسانی از جنگ استقبال می کند؟
جمهوری اسلامی يا جهان آزاد و در رأسش آمريکا؟
مطمئن باشيم که جمهوری اسلامی تا وقتيکه در قدرت است اول از همه مردم ايران را دشمن خود می داند و برای بقای قدرت خود لحظه ای از جنگ دست نمی کشد و آنجا که مردم محاصره را در همه سويش بر جمهوری اسلامی تنگ می کنند جنگ را به خارج از مرزها با سنگ پرانی و شکستن شيشه ی همسايه ها و دنيای آزاد می کشاند و پای بيگانه را به کشور باز می کند.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

۲۸ سال چنين کرده است و اگر ۲۸ سال ديگر در قدرت بماند چنين خواهد کرد.
اين در ذات اسلام نهفته است که با شمشير در ديروز و با سلاح کشتار جمعی در امروز و يا ترور و کشتار مردم بی دفاع به موجوديت خود ادامه دهند.
ديروز محمد عليه قبيله ی خود شمشير کشيد و بعد قبايل يهود را گردن زد و پس از آن برای صدور اسلام به اقصی نقاط جهان البته کشور گشايی با تيغ شمشير بوسيله جانشينانش انجام داد که تا امروز ادامه دارد.
جمهوری اسلامی ادامه همان اسلام غارت گر و خونريز است که طبق گفته خود مأموريت دارد جامعه را با کشتار و خونريزی به شرايط امام فرو رفته در چاه جمکران برساند تا ايشان از درون ِ تعفن هزار و چهارصد ساله بيرون بيايد و آنچنان خون بريزد که ديگر جنبنده ای وجود نداشته باشد. آنوقت است عدالت برقرار می شود و عدالت ِ اين چنينی هم يعنی " علی با حوضش " است.
و جای بسی شگفتی است کسانی در ايران يکطرفه از آمريکا و جهان آزاد می خواهند با جمهوری اسلامی صلح بکنند.
آيا می دانند چنين صلحی به نفع جمهوری اسلامی تمام می شود تا از اين طريق بدون مزاحمتی به اهداف خود که همانا رسيدن به سلاحهای اتمی است دست پيدا کند؟
اگر می دانيد و آگاهانه چنين قدمی برای تثبيت ِ جمهوری اسلامی بر می داريد، وای بر شما ها.
هر چند تا امروز کارنامه ای خوبی در اين باره نداريد.
شماها بايد بپذيريد جهان آزاد هم منافعی دارد و نمی خواهد منافعش مورد تهديد جمهوری اسلامی واقع شود.
ما می توانيم فقط با صدای بلند به گوش آنها برسانيم که جنگ بد است و بهتر است از تحريم هايی که شاهرگ جمهوری اسلامی را مسدود می کند، اعمال کنند و در اين شرايط ِ تنگ گرفتن جمهوری اسلامی در کنار يکديگر قرار بگيريم و با حرکت مردمی در سراسر ايران، جمهوری اسلامی را از قدرت به زير بکشيم تا از اين طريق هم جلوی ِ جنگ آينده را بگيريم و هم سبب ساز ِ برداشته شدن ِ تحريم از سر ايران گرديم و سپس ايران را وارد خانواده جهانی کنيم.
اين عمل را امروز می توان با تشکيل کميته هايی چون عليه غنی سازی اورانيوم، عليه حمايت از تروريسم، عليه خرابکاری در عراق و افغانستان، عليه مداخله و کار شکنی در صلح خاورميانه و عليه ده ها عملکرد مخرب جمهوری اسلامی تشکيل داد.
نه اينکه چون همشيه مثل نيروهای يک بار مصرف ِ " ضد امپرياليستی " پابرهنه در خيابانها سرازير شويم و عليه آمريکا شعار صلح بدهيم در حالی که جنگ افروز در خانه ما است و اوست که جنگ را به خانه ما می کشاند.
باور بفرماييد در اين باره احتياج نيست شماها کميته صلح تشکيل دهيد بلکه از ديرباز يعنی در غوغای ِ جنگ ِ سرد اين کميته بوسيله " تنها سوسياليسم موجود " و احزاب ِ برادر، عليه آمريکای ِ جهانخوار و جهان ِ آزاد تشکيل شده است و امّت رفيق برادران هم در هر جنگی، آنجا که پای آمريکا و جهان ِ آزاد در ميان باشد، خيابانها را چون مور و ملخ سياه خواهند کرد و عربده ها خواهند کشيد و کف ها از دهان بيرون خواهند داد.
اما وقتيکه روسيه در چچن خون می ريزد و تروريستهای ِ ريز و درشت، به همت ِ همين کشورهاِی ايدئولوژيک ِ باقی مانده، جان مردم ِ بی گناه را در عراق و افغانستان و لبنان و فلسطين و اسرائيل می گيرند و نا امنی را حاکم می کنند، همين به اصطلاح صلح طلبان نه اينکه تظاهرات نمی کنند و اين عمل ِ جنايتکارانه را محکوم نمی کنند بلکه در کمال شگفتی و بی خردی از آنها دلجويی می کنند و اعمال ِ جنايتکارانه ی آنها را به حساب ِ مقامت مصادره می کنند.
با اين توضيحات می توان نتيجه گرفت که اگر چنين کميته ای، يکطرفه از جهان ِ آزاد بخواهد با جمهوری اسلامی صلح کند، فقط می تواند در خدمت جمهوری اسلامی قرار بگيرد و بقايش را بيمه کند.
اين را هم بگويم که مردم ايران تا امروز ثابت کرده اند که از خشونت و کشتار و جنگ بی زار هستند و همواره مشتاق اين بودند و هستند که در کمال آرامش و صلح زندگی کنند. اما همانگونه در ۲۸ سال ِ حکومت ِ اسلامی، همگان شاهد بوديم، اين امر محال است. زيرا تا وقتی که آخوندها با حربه دين اسلام حکومت می کنند، مردم ايران، هيچ زمان رنگ و بوی صلح را نخواهند ديد و حس نخواهند کرد. زيرا اينها آمده اند تا باکشتار و نا امنی در منطقه و جهان، ناجی فرو رفته در چاه ِ جمکران را بيرون بکشند تا بکشد هر آنکه می جنبد.
راه حل:
همانگونه که در مقالات ِ قبلی و حتی در اين مقاله اشاره کردم امروز خطر جنگ و ويرانی و تجزيه کشور را فقط می توان با همکاری عاجل ِ همه نيروهايی که دل در گرو ايران دارند و حاضر هستند در اين شرايط ِ مخاطره آميز، فقط برای نجات ايران و مردم، از منافع ِ حقير ِ گروهی کوتاه بيايند، انجام داد که شاه بيت اين اتحاد، برداشتن جمهوری اسلامی باشد نه مماشات با آن.

احمد پناهنده
کلن: ۲۸.۱۱.۲۰۰۷
[email protected]
[email protected]

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'صلح به نفع ِ کی؟ احمد پناهنده' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016