رفع اتهام از حسين موسويان، عضو سابق هيات مذاکره کننده هسته ای ايران، در دو مورد جاسوسی و در اختيار داشتن اسناد محرمانه از سوی بازپرس پرونده وی و نقض اين تصميم از طرف سعيد مرتضوی، دادستان تهران، چنان سر و صدايی در هيات حاکمه ايران به پا کرده است که بسياری از مقام های متنفذ در نظام جمهوری اسلامی خود را ناچار به موضع گيری در اين باره می بينند.
تاکنون اغلب چهره های موثر نظام اسلامی که در اين باره اظهار نظر کرده اند، بيشتر جانب تصميم بازپرس مبنی بر رفع دو مورد اتهام از آقای موسويان را گرفته اند، تا جانب محمود احمدی نژاد رئيس جمهور ايران که عملا خود را در طرف مقابل تصميم قضايی قرار داده است.
افرادی مانند علی اکبر ناطق نوری، مشاور رهبر ايران، غلامعلی حداد عادل، رئيس مجلس شورای اسلامی، محمد نبی حبيبی، رئيس حزب هيات های موتلفه اسلامی، و نيز شماری از نمايندگان برجسته مجلس که درباره تصميم بازپرس پرونده آقای موسويان به اظهار نظر پرداخته اند، به صراحت يا به طور ضمنی از رفع اتهام از وی ابراز خشنودی کرده اند، هر چند که موضع گيری آنها نسبت به نقض تصميم بازپرس از سوی دادستان تهران مشخص نيست.
نکته مهم در اين ميان تعلقات سياسی افراد فوق است که هيچ کدام در طيف اصلاح طلبان قرار ندارند و عموما به عنوان محافظه کار و يا آن طور که خودشان خود را می نامند اصول گرايان، شناخته می شوند. يعنی طيفی که متحد آقای احمدی نژاد هستند.
در واقع چنين به نظر می رسد که آقای احمدی نژاد با موضع گيری علنی خود نسبت به پرونده آقای موسويان و تاکيد بر وارد بودن اتهام های وی، خود را حتی در بين طيف اصول گرا نيز منزوی کرده است.
آيا اين انزوا، از فاصله گرفتن متحدان محافظه کار آقای احمدی نژاد از وی و نزديکی آنها به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئيس مجلس خبرگان که مهمترين حامی آقای موسويان محسوب می شود، نشانه ای با خود دارد؟
هر چند که بر تعداد علامت هايی که حاکی از نارضايتی طيف محافظه کار بخصوص بخش سنتی تر آن از دولت آقای احمدی نژاد است، روز به روز افزوده میشود، اما داوری در مورد اين که مناقشه بر سر پرونده آقای موسويان سبب فاصله گرفتن رهبران طيف محافظه کار از رئيس جمهور ايران شده است، کار دشواری است.
اگر آن گونه که اصلاح طلبان ايرانی می گويند هدف از ايراد اتهام عليه آقای موسويان و موضع گيری علنی آقای احمدی نژاد عليه وی، ضربه زدن به موقعيت سياسی آقای رفسنجانی بوده باشد، بايد اذعان کرد که حاميان آقای احمدی نژاد با انگشت گذاشتن بر آقای موسويان هدف سهلی را انتخاب نکرده اند.
بر خلاف چهره ای مانند غلامحسين کرباسچی، شهردار سابق تهران، که به رغم اتحادش با آقای رفسنجانی به چند سال زندان و محروميت از مشاغل دولتی محکوم شد، آقای موسويان همواره پيوندهای محکمی با جريان محافظه کار سنتی در ايران داشته است و احتمالا همين پيوندها در شرايط کنونی به کمک او آمده است.
به عبارت ديگر، حمايت نسبی رهبران جناح محافظه کار جمهوری اسلامی از آقای موسويان ممکن است بيش از آن که اقدامی در جهت مخالفت با آقای احمدی نژاد باشد، حرکتی در جهت حمايت از يکی از متحدان پيشين خود باشد.
با اين حال، همين که افرادی مانند آقای ناطق نوری و محمد نبی حبيبی حمايت از يک نيروی کم و بيش نزديک به خود را به بهای رد علنی اظهارات آقای احمدی نژاد پذيرفته اند، نشان دهنده آن است که مخالفت علنی با رفتار رئيس جمهور ديگر خط قرمز بسياری از محافظه کارانی که تاکنون از نقد علنی او خودداری می کردند، محسوب نمی شود.
بدين ترتيب آقای احمدی نژاد برای پيشگيری از گسترش دامنه انتقادها و ايجاد نارضايتی بيشتر در بين متحدان خود، می توانست شکست بر سر مناقشه پرونده آقای موسويان را بپذيرد و از اصرار خود بر انتشار عمومی اطلاعات درون پرونده دست بردارد.
تجربه گذشته اما نشان میدهد که آقای احمدی نژاد فرد سرسختی است و نقض تصميم بازپرس پرونده از طرف دادستان تهران ممکن است به اين سرسختی بی ربط نباشد.
به هر حال دادستان تهران تصميمی گرفته است که نتيجه نهايی آن روشن نيست و همچنان احتمال دارد که پرونده آقای موسويان در هر يک از دو مسير تبرئه يا محکوميت حرکت کند.
اين مساله نشان می دهد که توازن قوا در درون هيات حاکمه ايران هنوز به زيان آقای احمدی نژاد به هم نخورده است، اما خصلت زيکزاکی سياست در ايران را نيز نمايان می کند.
ظاهرا سرنوشت آقای موسويان به توازن نيروی بين جناح های مختلف سياسی در ايران گره خورده است، اما احتمالا تصميم گيران اصلی در نظام جمهوری اسلامی پرونده او را در مسيری خواهند انداخت که هيچ کدام از دو طرف مناقشه نتواند اعلام پيروزی قطعی کند.