advertisement@gooya.com |
|
[برگرفته از سايت واشنگتن پريزم]
دکتر خسروخاور در این کتاب، اسلام گرایان تروریست را به چهار دسته عمده تقسیم می نماید.
اولين گروه، اسلام گرایان پوچ گرا که شامل جوانان سرخورده مسلمان می باشد و در اروپا به دنیا آمده و یا بزرگ شده اند. این گروه اطلاع چندانی از اسلام ندارند و رانده شدگان هم جامعه اروپایی و هم جامعه سنتی خود هستند. نویسنده می گوید عملکرد تخریبی این گروه ها بیشتر حالت انتقامی دارد و اگر چند دهه زودتر متولد می شدند، امکان داشت جذب گروه های تروریستی چپ افراطی مانند بریگادهای سرخ شوند.
گروه دیگر جوانانی هستند که به خاطر ادامه تحصیل و یا روابط خانوادگی به اروپا می آیند. این گروه از اسلام گرایان اطلاعات نسبتاً خوبی از مذهبشان دارند و در پی وادار کردن غرب به قبول خواسته هایشان هستند. این گروه همچنین در پی ایجاد امت نو می باشند یعنی امتی که ماورای موقعیت جغرافیایی مسلمانان یک نوع قواعد و قوانینی را رعایت کنند.
دو گروه دیگر، مسلمانان بنیادگرا و مسلمانان فرد گرا هستند. به گفته نویسنده تعداد بسیار کمی از این دو گروه آخر جذب رادیکال های اسلامی می شوند. دکتر خسروخاور معتقد است برای نبرد با تروریسم دو عامل در اروپا می تواند کمک شایانی نماید.
اول این که دولت های اروپایی بی دلیل مسلمانان را به خاطر اقلیتی تروریست زیر فشار نگذارند و دوم این که گروهی روشنفکر مسلمان، مسایل اسلامی را با ديدی واقع بينانه و امروزی برای مسلمانان اروپا توضیح دهند.
اخيراً واشنگتن پريزم فرصتی را به دست آورد تا با دکتر خسروخاور گفتگویی کوتاه داشته باشد.
***
قریب به اتفاق اسلامگرایان رادیکال در غرب از اروپا برمی خیزند تا امریکا. چرا؟
در ابتدا باید بگویم که در دهه های شصت و هفتاد میلادی ایالات متحده مدتی درگیر گروه های رادیکال مسلمان سیاه پوست مانند یوزپلنگ های سیاه و غیره بود. به عبارت دیگر آمریکا همیشه دور از مساله رادیکالیسم نبوده است. مسلمانان اروپا با مسلمانان آمریکا چند تفاوت اساسی دارند. در آمریکا در کل مسلمانان متعلق به طبقه متوسط جامعه هستند و مانند دیگران در پی رویای آمریکایی. در اروپا مسلمانان در مجموع به طبقات پایین جامعه تعلق دارند و به حاشیه جامعه رانده شده اند. اقتصاد آمریکا با رشد حدود چهار در صد در سال فضای پویایی را برای همگان به وجود آورده است، در حالی که اروپا با حدود دو در صد رشد اقتصادی چندان دینامیزمی ندارد.
عامل دیگری که باعث تمایز بین مسلمانان اروپا و آمریکا است گذشته تاریخی متفاوت این دو قاره است. اکثر مسلمانان مهاجر در کشورهای اروپایی از سرزمین هایی می آیند که قبلاً مستعمره کشورهای به اصطلاح میزبان اروپایی بودند. از این جمله می توان از پاکستانی ها در انگلستان و الجزایری ها در فرانسه نام برد. این مهاجرین همچنان در این جوامع اروپایی احساس خواری می نمایند و در مواقعی با نژادپرستی اروپایی ها در قبال خود مقابل می شوند. چنین مساله تاریخی و اجتماعی در مورد مسلمانان مهاجر در آمریکا وجود ندارد.
آیا فکر می کنید پیوستن گروه های جهادگرایی مانند حماس به جریان های اصلی سیاسی و تشکیل دولت دادن آن ها تاثیری بر جهادگرایان مسلمان اروپایی بگذارد؟
به نظر من نه چندان. اسلامگرایان اروپا مساله فلسطین و اسرائیل را فقط از طریق تلویزیون می شناسند. رابطه جهادگرایان مسلمان در اروپا از فلسطین یک رابطه احساسی است تا فکری. مسلمانان در اروپا درگیر مسایلی مانند نژادپرستی هستند و مسایل مربوط به فلسطین بسیار جنبی است. من فکر نمی کنم حماس، حزب الله لبنان و غیره تاثیر چندانی بر رفتار و فعالیت جهادگرایان اروپایی داشته باشد.
آيا در مصاحبه خود با اسلامگرایان زندانی، متوجه نقش القاعده و یا قاعده الجهاد در فعالیت های آنان شدید؟
نه چون نمی توانستم درباره این موضوع با این زندانیان سخن بگویم وگرنه فکر می کردند عضو سازمان اطلاعات فرانسه و یا آمریکا هستم. صحبت ها مربوط به بیوگرافی این افراد بود و این که چگونه به مسایل نگاه می کنند و به چه طریقی چنین تفکری را برگزیدند.
در کتابتان نوشته اید که مسلمانان غرب را مسئول بدبختی های فلسطین، چچن و کوسوو می دانند. در مورد کوسوو این غرب و ناتو بودند که به کمک مسلمانان شتافتند. آیا تصویر منفی که از غرب در سر دارند قوی تر از واقعیت هاست؟
در مورد کوسوو اگر چه غرب به کمک مسلمانان شتافت اما این کمک دیر رسید و صرب ها تعداد زیادی از مسلمانان را قتل عام کرده و یا مورد تجاوز قرار داده بودند. در موارد دیگر مانند مرگ بسیاری از کودکان عراقی، قبل از حمله به عراق به دلیل محاصره اقتصادی این کشور تصویر بسیار منفی از غرب و به خصوص آمریکا در ذهن بسیاری از مسلمانان ایجاد کرده است.
در زمین لرزه کشمیر، آمریکا کمک زیادی به پاکستان نمود ولی بر سر مساله کاریکاتورهای پیامبر اسلام بسیاری از پاکستانی ها آمریکا را مسئول پشت پرده این قضیه می دانستند که واقعیت نداشت. من فکر می کنم دولت پرزیدت بوش نتواند این تصویر را بهبود بخشد.
نوشته اید سایت های اینترنتی گروه های جهادگر، عقاید کاملاً متفاوت و حتی متضادی را ارایه می دهند. برخی زندگی در غرب و سرزمین های غیراسلامی را برای مسلمانان جایز نمی دانند. برخی نیز بر عکس خواهان فتح این کشورها و تحمیل قوانین اسلامی بر آنانند. آیا می توان گفت جهادگرایان اسلامی بیشتر منطقه ای و محلی عمل می کنند تا به صورت تمرکز یافته و یکپارچه؟
بله می توان گفت که بیشتر فعالیت های این گروه های جهادگر تحت تاثیر شرایط و اوضاع محلی است تا القاعده و یا دیگر سازمان های اسلامی. من اخیراً به عنوان متخصص برای شرکت در محاکمه زکريا موسوی به واشنگتن دعوت شده بودم. موسوی با رفتن به لندن و یا بهتر بگویم "لندنستان" که مقر مسلمانان افراطی بود رادیکال شد. تا قبل از یازده سپتامبر افراطی های مسلمان به راحتی در لندن فعال بودند. بمب گذاری های لندن و مادرید نیز بیشتر به عوامل محلی ربط داشت تا نقش القاعده در این مسایل.
فرید پویا، پژوهشگر و روزنامه نگار مستقل از همکاران اين نشريه بوده و با نشرياتی ديگر از جمله انترناسیوناله و صداهای جهانی هاروارد نیز همکاری می کند.
***
کتاب دکتر فرهاد خسرو خاوند، "وقتی القاعده سخن می گوید":
Quand Al Qaida Parle, Farhad Khosrokhavar, Grasset, 2006