از اين ستون تا تو
dona@shahrvand.com
drobati@yahoo.com
سلام
هفته پيش دكتر رامين جهانبگلو در فرودگاه بين المللي ايران دستگير شد و ما اينور آبي ها خبر را از كانال هاي رسمي غيرايراني دريافت كرديم.
خانواده محترم رامين از خبرگزاري ها درخواست كرده اند كه نام وي را فاش نكنند، اما به هر صورت نام او آشكار شد. اينكه خانواده رامين به هر دليلي و با زبان بي زباني خواسته اند كه مسئله دستگيري رامين هيچ واكنش و يا بعد خبري آنچنان كه درخور رامين است پيدا نكند، مسئله اي است قابل احترام و رعايت.
و ما هم كه كماكان رامين را از نزديك مي شناسيم و تمايل و علاقه او را نسبت به خانواده اش از وي شنيده ايم در كنار او و خانواده اش ايستاده ايم به اين اميد كه هر چه زودتر رامين آزاد شود و خانواده و دوستان و دوستدارانش از نگراني به درآيند.
اما همگام با خانواده محترم رامين يك مسئله را هم بايد در نظر گرفت كه محقق و پژوهشگري مثل رامين كه روابط عمومي در حد ايده آل دارد و بده بستاني تا سقف عدالت و خردورزي، الزاما نه به همان اندازه كه تعلق به خانواده اش دارد، اما تا اندازه اي كه خواب در چشم تر دوستانش بشكند هم تعلق به افراد يا اجتماع غيرخانواده اش دارد.
اين بار كه خبر دستگيري رامين را شنيدم، يادآوري دردناك تاريخي دوباره در ذهنم اعلام موجوديت كرد: فرودگاه، دستگيري . . . فرج سركوهي . . .
ــ نه زبانت را گاز بگير! طالع نحس. قضيه سركوهي به جهانبگلو چه ربطي دارد!
ــ اما فرودگاه همان فرودگاه است، مامور همان مامور و جمهوري همان جمهوري!
ــ نه قضيه فرق دارد! هشت سال اصلاحات را پشت سر داريم، مگر شهر هرت است!
ــ اما گنجي و باطبي و . . .
ــ تو هميشه نصفه خالي ليوان . . .
ــ باشه سكوت مي كنم.
با خود واگويه مي كنم نكند تا به خود آييم رامين نارامين شده اي را در تلويزيون نشان دهند كه دارد اعتراف مي كند كه مثلا دونالد رامسفيلد مقداري دلار به من داد تا با آن جمهوري اسلامي را سرنگون كنم و باقي قضايا . . .
advertisement@gooya.com |
|
رامين در مدت زماني كه در كانادا زندگي مي كرد و در گردهمايي هايي كه تحت عنوان "اگورا" تشكيل مي داد ــ كه هنوز هم بعد از او ادامه دارد ــ طي نشست هاي اين گردهمايي ها موضوع هاي نظري و اجتماعي بسياري را مورد بحث گذاشت. به باور من اگورا تا حدود بسيار زيادي توانست شكاف بين مهاجران دو دهه قبل و مهاجران كمتر از ده سال اخير را با طرح موضوعات متنوع و بيشتر انسان شمول، كمتر و كمتر كند تا حدي كه آن غريبگي به وجود آمده از پس ساليان دوري تبديل به آشنايي هاي هدفمند شود.
رامين هميشه دوستان خود را تشويق به بازگشت به وطن و خدمت به ايران و ايراني مي كرد. اما از بد قضايا الان چه بايد گفت. به راستي چون مني چه بايد بگويد كه حرف دلم اين است كه رامين چمدان هايت را ببند و همراه خانواده به تورنتو برگرد! و افسوس و دريغ اين همان چيزي ست كه زندانبانش هم مي خواهد! و به قول نيما چقدر بيچاره است انسان.