توضیحی دربارهی یک مصاحبه، عطاالله مهاجراني
برگرفته از وبلاگ مکتوب
مصاحبهای با این جانب در خبرنامهی گویا منتشر شده است. از آقای قانعیفرد سپاسگزارم که پس از بیش از دو سال مصاحبه را منتشر کردهاند! ... به گمانم ایشان گفتگوی با این جانب را با ادبیات خود تنظیم کردهاند. از این رو سهو و خطا در آن کم نیست. مثل نام کتابهایم. اما دو نکته را لازم است یادآوری کنم.
اول: گمان نمیکنم گفته باشم "در این جهنم آشنا و بهشت غریبه کسی کار خلاقانه نمیکند". نویسندگان ما سالهای سال است که بر غنای ادبیات ما افزودهاند. تعبیری که در مصاحبه آمده است حتما از من نیست. شاید اگر آقای قانعیفرد پس از مدت طولانی که از مصاحبه گذشته است، با من صحبت میکردند متن اعتبار بیشتری پیدا میکرد.
دوم: داوریای که دربارهی نویسندهی گرامی، مسعود بهنود، در متن آمده است هم، داوری من نیست. بهنود از زمرهی کسانی است که به دلیل آن که در طول عمر در موقعیت دیدبانی تاریخ قرار دارند، هیچگونه تشتتآرایی نداشته است. تشتت آرا معمولا ناشی از مصلحتاندیشیهای سیاسی و حکومتی است. مثل مذاکره با امریکا که تا دیروز سخن گفتن از مذاکره، نشانهی سادهلوحی و مرعوب بودن بود. و امروز در عراق و کابل و واشنگتن، مذاکره صورت میگیرد.
دربارهی بهنود مدتی است در اندیشهی نگارش مقالهی مستقلی هستم. که در آن مقاله دربارهی مصاحبهی بیروت هم توضیح دادهام. آن مقاله بماند تا مرداد ماه که که بهنود شصت سالگی را پشت سر میگذارد.
***
پاسخ عرفان قانعی فرد:
استاد نازنین سلام و درود
1.آن عبارت مشهور ابراهیم احمد - نویسنده فقید کرد است - و نیازی ندیدم
که نام ببرم!.... و شاید بهتر بود می گفتم، اما بهر حال عبارت پرمفهومی
است.
2. به جای واژه "تشتت" ای کاش "تنوع آرا" می گذاشنم که بار معنایی درست
تری می یافت!
advertisement@gooya.com |
|
3.درباره نور چشم نازنین "بهنود" من در دو سال پیش مطلبی نوشتم به نام "بهنودی که من می شناسم"؛ و خدای قلم شاهد است و دل پر مهر گواه باد که قصدم جسارت نبوده و نیست و به یقین می دانم بهنود هم باور دارد این
ارادت قلبی را.... و حتی برای سایت نوشته های روزانه او هم صادقانه این
مساله را فرستادم!
ممنون و سپاسگزارم از مهرت و پوزش می خواهم از سهو قلمی ام
اردتمند: عرفان / بهار 1385 - واشنگتن
در اين زمينه:
[نسل جوان امروز و نوعی ناامیدی و یاس، گفتگوی عرفان قانعی قرد با عطاالله مهاجراني]