برگزيده از برنامه ارتباط مستقيم «سيماي آزادي» با شركت دكتر منوچهر هزارخاني
آنچه در زير ميخوانيد، گزيدهيي است از پرسش و پاسخهاي مطرحشده در برنامه ارتباط مستقيم سيماي آزادي ـ تلويزيون ملي ايران، كه روز چهارشنبه 12بهمن84 برگزار گرديد
* سينهزدن براي منافع فرضي ملي براياينكه اين رژيم ادامه پيدا كندٍ، هيچ معنايي جز عوامفريبي ندارد
چرا مقاومت ايران همواره دنبال ارجاع پرونده اتمي رژيم به شوراي امنيت بوده و اين موضوع چه مسألهيي را حل ميكرد
اهميت ارجاع پرونده اتمي رژيم به شوراي امنيت سازمان ملل ناشي از اهميت موضوع سلاح اتمي است. سلاح اتمي بهدليل اهميتش به سلاح مطلق معروف شده است. وقتي سلاح مطلق در دست كسي باشد ديگر به آساني نميتوانند هر كاري كه ميخواهند با او انجام بدهند بهخصوص اگر در دست ديوانههايي مثل آخوندها باشد.
علمي هم كه آخوندها دنبال آن هستند علتي ندارد جز براي مجهز شدن به سلاح اتمي، براي اينكه هم يك نوع تضمين براي بقاي خودشان است و هم براي ادعاي قدرت جهاني شدن به آن نياز دارند. و از همين بابت هم خطرناك است و بسيج همه نيروهاي جهاني براي مقابله با اين خطر لازم است. اين حداقل كار است. راه قانوني آن هم اين است كه به شوراي امنيت ارجاع داده شود.
با خطر اتمي نميشود شوخي كرد. خطري است كه بشريت را تهديد خواهد كرد، آنهم نه يك نسل را، بلكه آثارش روي نسلهاي بعدي هم خواهد ماند. بنابراين خطري است كه مختصري از تصور آنرا، ژاپنيها دارند، ولي بقيه دنيا ندارند و از كنارش به آساني رد ميشوند.
بعضيها ميگويند ارجاع پرونده رژيم به شوراي امنيت با منافع ملي ايران در تعارض و تضاد است و در اين ميان اين ايران و مردم ايران هستند كه ضرر ميكنند و تأكيد روي مسأله استقلال ايران دارند. حتي راديو بي.بي.سي هم در گزارشي كه چند وقت پيش پخش كرد از فعاليتهاي اتمي رژيم تحت عنوان منافع مردم ايران دفاع ميكرد.
اين يكي از ابزارهاي عوامفريبانهيي است كه از قديم از آن استفاده كردهاند و در آينده هم خواهند كرد. ولي بايد اين افسانه را شكافت و پوچي آنرا نشان داد. آنهايي كه براي منافع ملي ايران سينه ميزنند در ابتدا بگويند اين ملي و ملت را به چي و به چه كسي ميگويند و منافع ملي را چه كسي نمايندگي ميكند؟
تمام هيأتهاي حاكمه در تمام دنيا، در هر رژيمي كه باشد، منافع خودشان را منافع ملي قلمداد ميكنند. آنهايي كه بهطور دموكراتيك سر كار آمدهاند، صورت به ظاهر موجه دارند و آنهايي كه غيردموكراتيك آمدهاند خود را قيم مردم ميدانند. نظم موجود جهاني هم روي همين بنا شده است. يعني اين كه دولتها را نماينده ملتها ميدانند؛ سازمان ملل متحد هم اينطور كار ميكند، با ملتها كاري ندارد، سازمان دولتهاي غيرمتحد هست.
موقعي كه احمدي نژاد آمد، شعارش اين بود كه ميخواهد عدالت اجتماعي را برقراركند. اين شعار يعني چي؟ يعني بيعدالتي به حد اكمل رسيده است. بيعدالتي يعني چي يعني يك عدهيي حق كسان ديگري را ميخورند. يعني يك عدهيي بقيه را براي پيشبرد منافع خودشان استثمار ميكنند و حد و حدودي را نميشناسند. اين «ملت» يك مجموعه استثماركنندگان و استثمارشوندگان را معرفي ميكند. آنچه كه در وضع كنوني جهان معرف منافع و مصالح ملي تلقي ميشود، دولت و هيأت حاكمه است. فرانسه يك كشور دموكراتيك است. دو نفري را كه در قتل دكتر كاظم رجوي دست داشتند و دولت آلمان به فرانسه تحويل داده بود و قرار بود آنها را به سوئيس بدهند، آزادشان كردند. اينكار را دولت چطور توجيه كرد؟ گفت با سنجيدن مصالح عالي ملي آنها را آزاد كرده است. منافع خود را منافع ملت قلمداد كردن يكي از نقشهاي دولت است، براي اينكه روي جدالي كه در داخل دارد پرده بكشد.
اينجا هم همينطور است. كساني كه فكر ميكنند اگر دست رژيم آخوندي سلاح اتمي باشد به نفع ملت ايران است از دو حال خارج نيست يا آدمهاي رژيم هستند يا بسيار آدمهاي ابلهي هستند. براي اينكه چطور ميشود رژيمي كه مردمش آنرا قبول ندارند منافعي داشته باشد كه خيرش به مردم برسد. اين موضع را كه حالا شما در مورد فعاليتهاي اتمي يادآوري ميكنيد، قبلاً هم در جنگ ميان ايران و عراق به صورت ديگري داشتيم. ولي استدلال همين بود با نام جنگ «ميهني».
وقتي كه ارتش آزاديبخش به نيروهاي رژيم حمله ميكرد ميگفتند مجاهدين به نيروهاي ايران حمله كردهاند و فقط هم آدمهاي بهاصطلاح ميهنپرست نميگفتند، راديوهاي فارسي زبان خارجي هم همين را تبليغ ميكردند.
وقتي زمان فروغ جاويدان ارتش آزاديبخش حركت كرد چطور شد كه همه «ميهنپرستان» گلوله شدند و پشت سر رژيم قرار گرفتند و همهشان از همه جاي دنيا پيام ميدادند كه جلو حملهكنندگان را بگيريد، چرا؟ آخر ارتش آزاديبخش كه ايراني است نميرود كه كشورش را «اشغال» كند! چرا آنرا دشمن «خارجي» نشان ميدهند؟ براي اينكه منافع متضاد دارند. آنها راحتتر پشت سر رژيم قرار ميگيرند تا آدمهايي كه واقعاً خواهان برانداختن ظلم و بيعدالتي هستند. آنها بساط ميهنپرست بازي را هر چه زودتر جمع كنند به نفع خودشان است چون آبرويشان كمتر ميريزد.
با رفتن پرونده رژيم به شوراي امنيت برخيها ابراز نگراني كه در اين شورا مجازاتهايي مثل تحريم تصويب شود در اين صورت اين مردم ايران هستند كه به دليل همين مجازاتها تحت فشار قرار ميگيرند.
اينهم در طيف همان سؤال قبلي است و مفهوم آن ايناست كه اگر رژيم به فناوري هستهيي دست پيدا كند براي مردم ايران خوب ميشود و مردم ايران در آسايش و راحتي زندگي ميكنند. در حاليكه تجربه روزانه در صحنه جهاني عكس اينرا نشان ميدهد.
كشورهايي كه فعلاً ابتكار اينكار را به دست گرفتهاند خودشان ميگويند اولين اقداماتي كه انجام ميشود جنبه لطمهزدن به جمعيت كشور را ندارد و فقط به دولت و هيأت حاكم لطمه ميزند يعني ملاقاتهاي سطح جهاني را ممنوع ميكنند. رفت وآمدها و مسافرتهاي رسمي را محدود ميكنند از اين قبيل.
بنابراين سينهزدن براي منافع فرضي ملي براياينكه اين رژيم ادامه پيدا كندٍ، هيچ معنايي جز عوامفريبي ندارد.
حرف رژيم در مورد پروژههاي اتميش، استفاده صلحآميز از انرژي هستهيي است و ميگويد دنيا قصد دارد جلو فنآوري صلحآميز و پيشرفت ايران در استفاده از انرژي هستهيي را بگيرد و بعضيها هم پشت اين موضوع ميروند و جنبه عملي و پيشرفت علمي را برجسته ميكنند و آنرا حق رژيم و به بيان آنها حق مردم ميدانند. در اين مورد چه توضيحي داريد؟
يك بچه كودكستاني را به من نشان دهيد كه اين حرف را باور كند. رژيمي كه خاك ميهن را به توبره كشيده و آدمها را به سيخ ميكشد، تظاهرات كارگران شركت واحد را با آن شدت سركوب ميكند، تظاهراتي را كه ماده اول بيانيه آن اعلام وفاداري به رژيم است نميتواند تحمل كند، شما باور ميكنيد آنها غم پيشرفت علمي داشته باشند، بخواهند براي مردم برق توليد كنند و براي همين ميخواهند فعاليت اتمي داشته باشند؟ چه كسي اينرا باور ميكند در حاليكه تمام قرائن و شواهد عكس آنرا ثابت ميكند؟ رژيم فكر ميكند اگر به سلاح اتمي دست پيدا كند، ضمانت هميشگي حكومت اسلامي را بهدست آورده است.
ميگويند مردم ايران يك حقي دارند؛ ولي بلافاصله اين حق را به دولتي ميدهند كه منتخب مردم ايران نيست. اگر حق مردم است بگذاريد وقتي مردم به حاكميت رسيدند دنبال حقشان باشند، اما اگر حق دولت است ديگر مردم را بدنام نكنيد. دولت براي پيشبرد امور خودش، كه با تروريسم پيوند بسيار نزديك دارد در سطح جهان، ميخواهد به سلاح اتمي دست پيدا كند؛ با اين موافق هستيد يا مخالفيد؟ طرح درست سؤال به اين شكل است.
من شخصاً به استفاده از نيروي اتمي رأي منفي ميدهم، ولو براي توليد برق باشد. خطرش قابلپيشبيني و قابل جلوگيري نيست. چرنوبيل نمونهاش هست و چرنوبيلهايي كه وجود داشتند ولي صداي آنرا در نميآورند.
اما راجع به حق مردم ايران، اگر اين حق باشد چطور و چرا با چه استدلالي حق مردم ايران را به حكومت آخوندي ميسپريد؟
فرق مقاومت ايران با ميهنپرستان موسمي در اين است ما با رژيم حاكم بر ايران هيچ وجه اشتراكي احساس نميكنيم و همديگر را طرد ميكنيم. به محض اينكه شما كوچكترين وجه اشتراكي پيدا كرديد، ميلغزيد به سمت رژيم و پشت او در چنين گلوگاههايي قرار ميگيريد.
ما عليه جنگ «ميهني» رژيمي بوديم كه به نام ايران با يك نيروي خارجي داشت ميجنگيد. ما نيز تا وقتي كه نيروي خارجي در خاك كشور بود عليه او بوديم، ولي از وقتي خاك كشور را ترك كرد و به اشغالش خاتمه داد ما طرفدار صلح شديم.
حالا سر نيروگاه هستهيي هم همينطور است. فناوري هستهيي را براي مجهز كردن خودشان به سلاح اتمي ميخواهند و اينرا پرده پوشي ميكنند عدهيي هم هستند كه كمكشان ميكنند ما هم اينجا هستيم كه افشايشان كنيم.
وقتي رژيمي آمده و به زور كرسيهاي حكومت را گرفته، اين يك نوع تسليم است كه منافع او را با منافع مردم قاطي كنيم؛ به اين ترتيب حربه خودمان را كند و حيثيت خودمان را لكهدار ميكنيم. به يك سازمان ميشود ايراد گرفت كه تو چرا به برنامهيي كه اعلام كردهاي عمل نكردهاي. ولي منطقاً نميشود به يك سازماني، حزبي، تشكيلاتي ايراد گرفت كه تو چرا به آنچه كه گفتي داري عمل ميكني. ما گفتهايم دشمن اصلي مردم ايران رژيم آخوندي است، هر چه كه در خدمت منافع رژيم آخوندي باشد به ضرر مردم ايران است و هر چه كه به ضرر رژيم آخوندي باشد به نفع مردم ايران است.
هيچ شائبه قاطيكردن منافع را تا به حال نداشتهايم. الان به ما چه ايرادي ميگيرند؟ ميگويند اين منافع را قاطي كنيد! نه، ما قاطي نميكنيم؛ مصالح رژيم يك چيز است و مصالح مردم ايران يك چيز ديگر. منافع مردم ايران ايجاب ميكند كه اين رژيم نه تنها به سلاح اتمي مجهز نشود بلكه سقوط كند و هر چه زودتر سقوط كند بيشتر به نفع مردم ايران است ما در اين راه پيش ميرويم.
چرا رژيم روي ادامه فعاليتهايش براي پرژوههاي اتمي اصرار ميورزد، در حاليكه عواقب آن بهخوبي براي رژيم روشن است. روي چه پارامترهايي حساب باز كرده است؟
advertisement@gooya.com |
|
اگر تصور شود كه بازيهاي رژيم بيحساب و كتاب است، اشتباه است. اينها بيانكننده يك سياست است. سياستي كه با آمدن احمدينژاد دارد اجرا ميشود. ظاهر تند و تيزي دارد ولي باطن آن از پوسيدگي و ورشكستگي خبر ميدهد.
رژيم با حساب و كتاب وارد اين ماجراجويي يا قمار سياسي شده است. البته نميدانم روي چه چيزي حساب ميكند ولي آنچيزي كه از دور پيداست و ميفهميم اين است كه رژيم حسابهايش را كرده و وارد اين ماجراجويي يا قمار سياسي شده است و در اين زمينه از سياست شل كن سفت كن كه سياست خاص آخوندي است دارد استفاده ميبرد. هيأت حاكمه كنوني بهخصوص از رقابت و اختلافنظر قدرتهاي بزرگ دنيا و شكاف ميان آنها ميتواند استفاده كند؛ از رقابتي كه ميان چين و روسيه با كشورهاي غربي وجود دارد و از اختلافاتي كه ميان آمريكا و اروپا هست بهرهاش را ميبرد؛ از برگي كه در عراق، بهدليل دخالتهايش، در دست دارد استفاده ميكند؛ ميتواند از ماهيت تروريستي خودش براي ايجاد آشوب و بلوا در كشورهاي ديگر و براي ترساندن و باج گرفتن از بقيه استفاده كند؛ ميتواند به عنوان علمدار نهضت اسلامي ـ كه الان مورد توجه سياستهاي غربي است تا منطقه را آرام كنند و به جنگ خاتمه بدهند و سروساماني به خاور ميانه بدهند ـ. آنجا را شلوغ كند و استفادهاش را ببرد. تمام اين آتوها را دارد. از اين برگهايي كه در دستش هست هم استفاده كرده و هم استفاده خواهد كرد. اينها چيزهايي است كه روي آنها حساب ميكند.
از سالها پيش مقاومت ايران خطرات سلاح اتمي و دستيابي رژيم به آن را گوشزد ميكرد ولي گوش شنوايي وجود نداشت حالا چي شده كه الان با چنين صحنهيي مواجه هستيم
دقيق نميتوانم بگويم چرا الان با آن مواجه هستيم، ولي ميتوانم بگويم قدرتهاي بزرگ دنيا، آنهايي كه عليه رژيم برگشتهاند، تا مدتها همراه رژيم حركت ميكردند. سياست آنها رژيم را تقويت ميكرد. رژيمي كه هيچ حيثيتي در ميان هموطنان در داخل كشور ندارد، اگر حمايت سياست خارجي را از پشت آن بردارند تزلزش ضريب مهمي پيدا خواهد كرد و سقوطش خيلي نزديك خواهد شد.
ظاهراً كتابي در آمريكا چاپ شده كه گزارش مختصري از آنرا در يكي از روزنامهها خواندم در مورد گافهايي كه سيا طي 20سال مرتكب شده است. در مورد ايران مينويسد آمريكاييها از سال 2000 مطلع بودند كه اينها دارند كارهايي ميكنند ولي به روي خودشان نميآوردند و يك سياست دلربايي در مقابل رژيم داشتند. سياست فعلي را جديداً در پيش گرفتهاند.
چرا حالا؟ چون احساس كردهاند كه اگر به همين ترتيب ادامه بدهند مزاحمتهاي زيادي برايشان در سطح جهان ايجاد خواهد كرد. ماكزيمم كوشش را كردند كه با اين رژيم كنار بيايند، از وارد كردن نيرو در اورسوراواز تا وارد كردن نام مجاهدين در ليست تروريستي تا هر گونه محدوديت و فشاري كه ميشد بر مقاومت وارد آورد، و ميدانيد كه مقاومت تنها نيرويي بود كه در مقابل رژيم ايستاد و يك لحظه هم مقابله را تعطيل نكرد.
الان لابد به جايي رسيدهاند كه منافع خودشان را درخطر ميبينند. من دليل ديگري نميبينم؛ به خصوص نه اين دليل را كه نيروهاي انساندوستي هستند يا به پرنسيپهاي اخلاقي متعهدند. هر چه منافع روزشان باشد همان را ميگويند و فردا زيرش ميزنند. با چنين دنيايي طرف هستيم و بايد راهمان را باز بكنيم.
به همين دليل به طور دقيق نميتوانم بگويم چرا حالا به اين فكر افتادهاند فكر ميكنم بهتر است از خودشان بپرسيد!
آيا ارجاع پرونده رژيم به شوراي امنيت كافي است و آنچه را كه مقاومت و مردم ايران ميخواستند به وسيله آن به آن ميرسند؟
اين قدم اول است كه خارج از مقاومت ايران دارند برميدارند. آنچه كه ما ميخواهيم اين نيست. ما خواهان سرنگوني رژيم هستيم. توسط مردم و مقاومت ايران. خواهان محكومكردن رژيم بهعنوان قدم آخر نيستيم. بايد قدم به قدم از اين خرس مو كند؛ ولي سرعت اين قدمها كند است چون ميخواهند با اجماع پيش بروند. بديهي است اين نهايت چيزي كه ما ميخواهيم نيست.
http://www.mojahedonline.com/newspaper/1/157/7