بنام خداوند جان و خرد
هموطنان عزیز،
از آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی، از آنجا که اداره کشور را در راستای ایجاد رفاه، پیشرفت اقتصادی، عدالت اجتماعی و پویایی فرهنگی در توان خود نمی دید، برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانیها و شکستهای خود و مشغول نگهداشتن مردم، راه بحران آفرینی در سیاست خارجی و درافتادن با قدرتهای جهانی را در پیش گرفت، بطوریکه بحران آفرینی اکنون محور استراتژی جمهوری اسلامی شده است. چنین رفتاری نه تنها تا به امروز کوچکترین دستاوردی برای منافع ملی ایران نداشته، بلکه فرصتهای پرشمار زرین و بی همتایی را نیز که در این مدت در راستای اعتلای میهن ما پیش آمده بوده از دست داده و یا تبدیل به تهدید کرده و لطمه های سنگینی بر اعتبار و موقعیت ایران وارد ساخته است.
ماجرای انرژی هسته ای وغنی سازی اورانیوم، نمونه بارزی ازاستراتژی بحران آفرین جمهوری اسلامی است که روند آن کشور ما را امروز در چنان شرایط خطرناک و هول انگیزی قرار داده که، در گستردگی و شدت، با هیچ فاجعه تاریخی معاصر کشور قابل مقایسه نیست.
حاکمیت جمهوری اسلامی، در حالی که پس از گذشت 16 سال از بازآغازی احداث نیروگاههای بوشهر، که اهم آن در پیش از انقلاب ساخته شده بود، و صرف هزینه هایی چند برابر بودجه پیش بینی شده برای راه اندازی آنها، آنهم با تکنولوژی چهار دهه پیش که اکنون قدیمی شده، هنوز راه به جایی نبرده است. از سوی دیگر، در حالیکه در صورت عملکردی شفاف و صادقانه، هیچ قدرتی در جهان نمی توانست بر حق قانونی ایران برای پژوهش، پیشرفت تکنولوژیکی و حتی غنی سازی اورانیوم اعتراضی داشته باشد، حاکمیت، با اقدام به پنهانکاری های غیرضروری و ناشیانه، چنان جوی از بی اعتمادی در افکار عمومی جهان ایجاد کرده که به قدرتهای بزرگ اجازه می دهد، برای رسیدن به هدفهای و منافع خودشان، هرگونه فشار غیرمنطقی و برخورد گزینشی و کاملا" سیاسی را بر ایران وارد آورند و ما از حقوق قانونی و مشروع خود محروم سازند.
اکنون، حاکمیت که همه در ها را بروی خود بسته می بیند، برای توجیه عملکرد غلط خود، کوشش دارد تا غنی سازی اورانیوم را بعنوان یک خواست بزرگ ملی و هم پایه جنبش ملی کردن نفت در جامعه وانمود کند. در صورتیکه، جنبش ملی کردن نفت برای بیداری و بازگشت اعتماد به نفس به ملت ایران بود، و این بازی جمهوری اسلامی بجز سلب اعتماد در انظار جهانیان برای ما ارمغانی نداشته است. ملت ایران هشیارتر از آن است که فریب تبلیغات جناحی و جهت دار را بخورد. اگر هزینه های سنگین بیهوده ای که تا کنون صرف این کارها شده در راه افزایش توان علمی و رشد صنعتی و بهبود اقتصاد کشور شده بود، ما امروز نه تنها در موقعیتی دستکم همتراز کشورهایی چون کره جنوبی و مالزی می بودیم، بلکه بسیاری از بیماریهای اجتماعی ما مانند بیکاری، فساد، اعتیاد و فرار مغز و سرمایه با این شدت رخ نمی داد. با توجه به موقعیت بسیار ممتاز جغرافیایی ایران، ما باید اکنون بخش قابل توجهی از بازارهای خاورمیانه، آسیای مرکزی، قفقاز و فراسو را در اختیار می داشتیم. سهم کنونی ما در بازرگانی جهانی حتی به چهار دهم یک درصد هم نمی رسد، و بازارمان نیز بروی همه کشورها، حتی برای ورود ابتدایی ترین فرآورده ها که کیفیت تولیدات داخلی مشابه آنها بسیار برتر هستند، گشوده است. اینها نتیجه سیاستی است که فقط با تکیه به فروش بی حساب نفت خام بعنوان درآمد ملی و تبدیل کشور به یک بازار مصرف بی در و پیکر، منجر به رشد بیکاری بیش از30% نیروی کار، تعطیلی روزانه واحدهای صنعتی و فقر سیاه شده است.
چنانچه از موضع گیریهای مقامهای آمریکایی و اروپایی استنباط می شود، قدرتهای غربی برآنند تا به هر بهایی که شده مسئله ایران را رودرروی جامعه بین الملل قرار دهند و از تحقق برنامه پژوهش در دانش و تکنولوژی هسته ای ایران جلوگیری کنند. در این راستا، همه تمهیدات لازم را برای بردن پرونده ایران به شورای امنیت واحتمالا" به اجرا گذاشتن تحریمهای سنگین اقتصادی وحتی حمله نظامی واشغال بخشهایی از کشور برنامه ریزی کرده اند. به روشنی می توان دریافت که حاصل استراتژی بحران آفرینی حاکمان جمهوری اسلامی، بویژه گروه قدرت طلب و تندروی تازه به قدرت رسیده، فقط نابودی سرمایه های ملی و کشاندن شدن کشور به آتش خواهد بود.
جبهه ملی ایران بارها در موضع گیریهای خود بر این نکته تاکید داشته است که تداوم بحران آفرینی ها و سیاست تنش آفرین حاکمیت را با توجه به اوضاع حساس منطقه ای و موقعیت حساس سیاسی و جغرافیایی ایران، نه تنها موجب کسب اعتبار و حیثیت برای ایران نمی داند، که آنرا بشدت خطرآفرین می شمارد. جبهه ملی ایران که بشدت نگران یکپارچگی کشور، استقلال راستین، همبستگی ملی و آبادانی ایران را است، کوشش برای دستیابی به یک سیاست تعامل آمیز با قدرتهای جهانی و منطقه ای، را به عنوان یک ضرورت تاریخی ارزیابی می کند و تداوم تنش شدید کنونی را با پافشاری بر روی ادامه غنی سازی، اکنون که بعلت سیاستهای غلط جمهوری اسلامی به این تگنا کشانده شده، اقدامی به دور از مصلحت و منافع ملی می داند.
ما شک نداریم که اگر حاکمان بر قدرت نشسته از سالها پیش، که ما پیشنهاد داده بودیم، به اصل استقرار حاکمیت ملی تن در داده بودند و اجازه می دادند تا ساختار کشور بر پایه گزینش آزادانه ملت سامان بگیرد و یک دولت مردمی و ملی که از تکیه گاهی گسترده در جامعه برخوردار باشد بر سر کار بیاید، هیچگاه قدرتهای جهانی بخود اجازه نمی دادند حقوق ملت ایران را نادیده انگاشته یا با آن به ستیز بپردازند.
ما در این آخرین فرصت ها، برای پایان بخشیدن به بحرانی که میتواند برای ملت ایران فاجعه آفرین باشد، پیشنهاد خود را دائر بر پذیرش داوطلبانه برنامه ای مشترک برپایه چرخش، یعنی پنج سال در خارج و پنج سال در ایران، کارساز می دانیم. با انجام این امر، هم سرنوشت خود را بدست کشورهای دیگر نسپرده ایم و هم فرصتی بدست خواهیم آورد تا در روندی مسالمت آمیز، ساختار سیاسی و اداری کشور را در مسیر استقرار دموکراسی، حقوق بشر و حاکمیت قانون تغییر شکل داده، افکار عمومی منفی جهان را نسبت به ایران، که حاصل عملکردهای نادرست حاکمیت می باشد، دستخوش دگرگونیهای بنیادی گردانیم. در چنان شرایطی، هیچ قدرتی نخواهد توانست ما را از حقوق خود محروم و میهنمان را در بن بست و انزوا و یا در معرض تهدید و تجاوز قرار دهد.
جبهه ملی ایران
10 بهمن 1384