حقوق و حوزهي عملكرد سنديكاهاي كارگري
يك سنديكاي كارگري، در ابتداي فعاليت، عليالخصوص در شرايطي كه نخستين تجربه بهشمار ميآيد يا آگاهي كافي از حقوق خود در بين كارگران وجود ندارد، وظيفه دارد اين آگاهي را از دلايل پيدايش و كاركردهاي سنديكا براي اعضاي خود تشريح كند.
اين حقوق به شكلي خلاصه، بر طبق منشور حقوق سنديكايي، مصوب شوراي عمومي فدراسيون سنديكاي جهاني (1954) عبارتند از:
1. حقوق كارگران: كارگران حق دارند، اتحاديه كارگري (سنديكا) تشكيل دهند و يا به اتحاديههاي موجود بپيوندند. و در هر فعاليت آن شركت كنند، بدون اينكه اجازه با كنترل مقامات دولتي يا كارفرما الزامي باشد. و...
2. حدود فعاليت سنديكاها: اعضاي اتحاديهها بايد آزادانه قوانين مربوط به اتحاديههاي خود را بنويسند. سازمانهاي اتحاديهي كارگري حق دارند بدون كسب اجازه از هر مقام دولتي، جلسه يا كنگره تشكيل دهند. آنها حق دارند تظاهرات داشته باشند كه شامل تظاهرات در خيابان نيز ميشود. كارگراني كه در اتحاديههاي كارگري سازمان يافتهاند، حق عضويت خود را بر طبق قوانين اتحاديهي خود پرداخت خواهند كرد. پرداخت حق عضويت اختياري است. تحت هيچ شرايطي صندوق اتحاديههاي كارگري، كه ميبايست فقط در اختيار خود آنها باشد، و يا دارائيهاي ديگر آنها توقيف شدني نيست. اتحاديههاي كارگري ميتوانند از مقامات دولتي، مكان ثابتي، متناسب با فعاليتهايشان دريافت كنند. آنها به تنهايي حق ادارهي محل خودشان و يا محلي كه بهآنان واگذار شده را دارا هستند، مصونيت اين اماكن بايد رعايت شود. سازمانهاي اتحاديههاي كارگري حق دارند براي كارگران هر نوع آموزش يا فعاليتهاي فرهنگي، هنري، ورزشي را ترتيب دهند.
3. حق اتحاديه براي نمايندگي كارگران: اتحاديههاي كارگري، ازجمله كارگراني كه در خدمات عمومي كار ميكنند، حق دارند با كارفرما و مقامات دولتي مباحثه كرده و قرداد دستهجمعي منعقد كنند. هيچ تبعيضي نبايد بين اتحاديههاي كارگري، توسط مقامات دولتي در رابطه با نمايندگيشان قائل شود.
4. حق اعتصاب: حق اعتصاب يك حق اساسي كارگران است. سازماندهي اعتصاب و شركت در اعتصاب و يا تظاهرات همبستگي، نبايد تحت هيچ شرايطي باعث تنبيه، جريمه و يا هر نوع عمل توبيخي ديگر چه در اثنا و چه بعد از اعتصاب گردد.
در پايان منشور حقوق سنديكايي تاكيد شده است كه « تمامي كارگران ميبايست از حقوق مندرج در اين منشور استفاده كنند.» و اين نخستين گام براي آگاهي اعضاي يك سنديكا يا اتحاديهي كارگري از حقوق خود است كه بر عهدهي دبيران و هيات رئيسهي سنديكا ميباشد كه كارگران را به اين آگاهيها ارتقاء دهند.
شرايط كنوني
همانطور كه پيشتر اشاره شد، پس از فروپاشي بلوك شرق و با تغيير رويكرد نظام سرمايهداري انحصار طلب، بحرانهاي آن به اشكال گوناگون متوجهي كشورهايي شد كه كشورهاي درحال توسعه و يا جهان سوم خوانده ميشوند.
سلطهي سياسي و اقتصادي اقليتهاي ممتاز، اليگارشي مالي و شركتهاي فرامليتي در كشورهاي سرمايهداري، قدرت را متمركز كرده و بازار را گسترش ميدهد. انحصار طلبي و امپرياليسم تا حدودي از شكل انحصار در توليد خارج شده و انحصار بازار را هدف قرار داده است. با اين روش، ارزش افزوده، بحران كمتري ميسازد، چرا كه كارگر در سرزميني ديگر براي مالكان بيگانه و بهظاهر اما، تحت لواي صنايع ملي كار ميكند، در حاليكه سود سرشاري بهجيب ديگران ! سرازير ميشود.
در مقاوله نامهي 87 سازمان بينالمللي كار ( ILO ) به صراحت عنوان شده است: كارگران حق ايجاد تشكل (سنديكا) هاي خود را بدون نياز به كسب مجوز دولتي دارند. و كارگران حق دارند در اين تشكلها آزادانه عضو شده و دولت نيز موظف به حفظ امنيت و آزادي عمل آنان است.
اگرچه نظام جمهوري اسلامي با قبول مقاوله نامههاي 87 و 98 (ILO ) عليالظاهر به قوانين آن پايبند است، اما عملاً با تعطيلي سنديكاها پس از سال 1362 تنها مجوزهاي دولتي براي برخي تشكلهاي كارگري، تحت لواي انجمنهاي صنفي صادر ميكند.
از نظر قانوني مجوز سنديكاها لغو نشده است و حتا برخي قراردادهاي دستهجمعي از همان دو دههي پيش ـ به عنوان مثال در رابطه با سنديكاي كارگران شركت واحد تهران و حومه ـ هنوز برقرار است. بنابراين تاسيس، عضويت و فعاليت سنديكايي، طبق قانون جاري جمهوري اسلامي، جرم تلقي نميشود؛ اما تفاسير و تعابير همواره يكسان نيستند...
سنديكا در ايران امروز
نخستين نشانههاي فعاليت سنديكاها، پس از دو دهه ركود در ايران، با بيانيهي فعالين و احياء كنندگان سنديكاهاي كارگري هويدا شد كه در تاريخ يكشنبه 28 ارديبهشت 1382 در صفحهي 20 روزنامه همشهري منتشر شده است.
امروز پس از گذشت دودهه از ممنوع ساختن سليقهاي و غير قانوني فعاليت سنديكاهاي كارگري در ايران، طرح مجدد ضرورت برپائي سنديكاهاي مستقل كارگري، برخلاف برخي اظهار نظرهاي يكبعدي كه تلاش ميكنند قضيهي طرح سنديكاها را سياسي و حاصل تباني احزاب خاص و... قلمداد كنند، ايجاد تشكيلات سنديكائي و فعاليت اتحاديهاي از مهمترين خواستهاي صنفي و حقوقي كارگران ايران است.
سنديكا و سياست
سنديكاهاي كارگري نبايد و نميتوانند نقش احزاب سياسي يا بازوان نمادين آنها، در كارخانهها را داشته باشند. و ژستي براي چپروي يا راستين بودن ماهيت كارگري گروهي شود، هر حركتي در جهت وابسطه و سياسي كردن در جهت حزب و يا سازماني سياسي، به فعاليت سنديكايي و كارگري ضربه ميزند.
سنديكاها در نهايت با گسترش و رشد نهادهاي منطقهاي، استاني و ملي، نظير اتحاديهها و فدراسيونهاي سنديكايي، همچنان اصول دمكراتيك را رعايت ميكنند و در پيشبرد وظايف خود مستقلانه عمل خواهند كرد.
همانطور كه پيشتر نيز به آن اشاره شد اما، صنفي بودن فعاليت سنديكايي و اتحاديههاي كارگري مطلق نيست. سنديكاها و اتحاديههاي كارگري ميتوانند در تمامي فعاليتهاي اجتماعي كه در بهبود شرايط زندگي كارگران موثر باشد، در شكل كلان شركت جويند.
طبق آمار وزارت صنايع هماكنون در ايران، كارفرمايان در رشتههاي مختلف، جهت كسب سود بيشتر داراي بيشاز 160 تشكل صنفي فعال ( اتحاديه، سنديكا، انجمن صنفي و تعاوني ) هستند. درحاليكه تشكلهاي متقل كارگري هنوز و كاملاً اجازهي فعاليت نداشته و ندارند.
همانطور كه اشاره شد انجمنهاي صنفي كارگري كه در قانون جمهوري اسلامي پيشبيني شدهاند، شباهتهايي صوري به سنديكا دارند. اما فاقد شفافيت در عملكرد و داراي عدم صراحت در تعاريف و كاركردهاي قانوني ميباشند. كه استقلال عمل را از آنان ميگيرد و گرفته است. به عنوان مثال شوراهاي اسلامي كار نيز در ايران فعالاند كه با گزينش ايدئولوژيك و توسط نمايندگان حكومت و خانهي موسوم به كارگر ! باز هم دو اصل استقلال عمل و عمل دمكراتيك سنديكاها و اتحاديههاي مستقل كارگري را نداشته و نهادهايي وابسطه، بروكراتيك و غالباً ناكارآمد به حساب ميآيند. بر خلاف آنها كارگران به اعتبار حرفهايشان و نه به اعتبار مليت و ايدئولوژي، نژاد و جنسيت و ... در سنديكاها و اتحاديههاي كارگري متشكل ميشوند و ميبايست حق عضويت و فعاليت آزاد داشته باشند.
تجربهي تاريخي
سنديكاها و تشكلهاي كارگري در ايران پس از انقلاب 1357 گرايش سياسي و روبنايي يافته و فعالين سياسي نيز با جذب كارگران صنعتي، فني و آگاه و دخالت آنها در سياست، در فضاي مشوش آنسالها، خطايي ديگر كردند؛ امروزه و پس از اتفاقات بسياري كه در نيم دههي نخست پس از انقلاب رخ داد، با پراكندگي و نابودي بسياري از جريانات سياسي، غالب آن كارگران صنعتي آگاه از كشور خارج شده و در غربت، در رستورانها و بخشهاي خدماتي ديگر به نفع ارتجاء به انزوا كشانده شدهاند. شايد يكي از دلايلي كه سنديكاهاي كارگري در همان دوران به سرعت منحل و يا تحت كنترل در آمدند همين موضوع بود...
فعالين سياسي به اسم كارگر، و حزب سياسي حامي كارگران نبايد براي كسب اعتبار و وجهي سياسي ـ اجتماعي، ايدئولوژي خود را به كارگران حقيقي تحميل كنند. سنديكاهاي كارگري نبايد محلي براي يارگيري و جذب نيروي سياسي باشند. كارگران خود آگاهتريناند به منافع خود كه منافع اكثريت نيز، همان است هستند. و تئوريهاي نخنماي تاريخ مصرف گذشتهاي كه خود را حامي كارگران و حزب كارگران و امثالهم ميداند، با توجه به وضع موجود، و تجربهي تاريخي، جز انحراف و در نهايت نابودي كارگرها و سنديكاها و تشكلهاي كارگري كاري از پيش نميبرند!
كاربرد خلاقانهي دمكراسي سنديكايي يكي از نيازهاي زمان ما است. آنچه كه غالب احزاب و گروههاي سياسي از آن بيبهره بوده و هستند.
تاريخ جنبشهاي كارگري در دهههاي اخير، تاريخي پر افتخار بوده است. كه با عمل زحمتكشان ـ در هر كجاي جهان ـ نوشته شده است. اينك اما، مبارزه شديدتر شده. رويارويي با سرمايهداري انحصاري، جهاني سازي، استبداد و ارتجاء شدت بيشتري گرفته است. طبقات تازهاي از مردم شكل گرفته و تضادها به اوج خود رسيدهاند. مبارزات اقشاري كه تازه پا به ميدان نهادهاند، خصلت دمراتيكتر و مردميتر و شفافيت بارزتري دارد كه ناشي از آگاهي در طبع رشدتكنولوژي در جهان معاصر است. جنبش زنان، فعاليت NGOها، دانشجويان و مهمتر از همه، تشديد فعاليت سنديكاهاي كارگري، نمودهاي چنين وضعيتي هستند.
حال بر نيروهاي مترقي كه مرجعيت مردمي نيز دارند، مانند روشنفكرها و دانشجويان است كه اهمين اين مساله را دريافته، آگاهانه و فارغ از خطاهاي پيشين، دست به عمل بزنند تا خصلت تودهاي چنين پديدههايي بيشتر شود.
افقها
جنبش سنديكايي در راه جهاني بهتر مبارزه ميكند و نه ايدئولوژياي خاص براي كسب قدرت سياسي. جهاني كه در آن زندگي براي جوانان فرح بخش باشد، جهاني كه در آن بيكاري نيست، آزاد است و تهي از نابرابريها؛ جهاني كه صلح و دوستي در آن حكمفرما باشد.
در ديگر سو اما، نيروهاي كلان سرمايهداري، امپرياليسم و ديگر نيروهاي ارتجاعي قرار دارند. يعني همهي آنها كه با سياست تجاوزكارانه و سلطهجويانه در روابط بينالمللي به پشتيباني از نظام كهنه ادامه ميدهند، كساني كه در حفظ ستمگري خود اصرار ميورزند و مانع از تكامل جامعه ميشوند.
مبارزه براي دستيابي به هدفهاي بزرگ، قبل از هر چيز در هر كشوري با توجه به تمام شرايط مشخص آن كشور انجام ميگيرد.
مبارزه عليه توسعه نيافتگي و پيامدهاي آن، براي عدالت و آزادي، براي صلح و خلع سلاح، عليه بحران سرمايه داري و اثرات آن، عليه فاشيسم ! استعمار و نژاد پرستي، بدون استثنا امري همگاني است و نيازمند همبستگي همگان، نه صرفاً سياستمداران !
از واجبات و ويژگيهاي كنوني همبستگي در ميان كارگران، وجود سازمانهاي سنديكايي در يك كشور و پيوندهاي فرامليتي آنان است.
استقلال عمل و عمل دمكراتيك دو گزينه و سلاح بي رقيب و هميشگي كارگران در فعاليت سنديكايي براي دستيابي به اهدافشان بوده و هست، و البته خواهد بود.
مواجهه با مشكلات بزرگ و فراگير كه ميبايست شركت فعال و گستردهي كارگران را بهدنبال داشته باشد، مستلزم به دستآوردن يا گسترش دادن حقوق و آگاهيهاي سنديكايي است.
سر آخر
در تركيب مزدبگيران، برخي گروههاي اجتماعي بينابيني هم هستند (كارمندان و روشنفكرها) كه به دليل برخي مشخصات جداگانه به طبقهي كارگر بسيار نزديكاند، اما هنوز بخشي از آن نيستند و همين است كه ثبات اقتصادي و سياسي در ميان اين اقشار، به سختي حاكم شده يا نميشود. و به طبقهاي منفعل و درخود، مبدل شده و نقش خود را در روند حركت جامعه به سوي آينده نشناخته و آنرا به درستي ايفا نميكنند.
ايجاد سنديكاها و تشكلها و اتحاديههاي مستقل كارگري و مانند آنها راه را به سوي آگاهي و تاثير گذاري طبقهي كارگر هموار ميسازد.
در شرايط كنوني كه حركات تند، كوركورانه، بدون شناخت و مقطعي نادرست بوده و تاثير گذار نيست، و رفرميسم هم جازده و عقبنشيني و شكست را پذيرفتهاست، بازسازي زيربناها و بنيادهاي دمكراتيك و مردمي مانند سنديكاهاي كارگري از مهمترين كارهاييست كه كارگران مشغول انجام آن هستند.
منابع:
. دهمين كنگرهي سنديكائي جهاني، ابوريحان، 1361
. اسناد جنبش جهاني سنديكائي، اكثريت، 1360
. تاريخ تكامل و پيدايش سنديكاها، بوريا، 1324
. جنبش كارگري و سنديكائي در كشورهاي سرمايه داري، ماريا الكساندروا، ابوريحان، 1360
. وب سايت سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوس راني تهران و حومه: www.syndicavahed.org
. نشريهي آواي كار، شمارههاي: 1، 6 و 7
. دو سند اساسي جنبش سنديكايي، انتشارات ابوريحان