روشنفكري ديني يعني نقد توام سنت و مدرنيته
تهران- خبرگزاري كار ايران
عليرضا علويتبار، گفت: روشنفكري ديني تنها نقد سنت نيست، بلكه نقد توام سنت و مدرنيته است و تنها راه درونزا شدن مدرنيته در ايران، نقد همزمان روشنفكري ديني است.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، عليرضا علويتبار كه در خصوص شناخت شناسي و خط مشي گذاري عمومي در سمينار نقد و باز انديشي گفتمان ديني، سخن ميگفت، با اشاره به طبقهبندي سرمشقهاي مختلف شناختشناسي اظهار داشت: سرمشق اثباتگرايي، سرمشق عقلگرايي انتقادي، نظريه انتقادي، سازهگرايي را از نظر نوع نگاه به واقعيت، درك واقعيت و روشهاي پيشنهادي براي شناخت واقعيت ميتوان با يكديگر مقايسه كرد.
وي تصريح كرد: الگوي اثباتگرا الگويي تفضيلي است، الگوي انتقادي، الگوهاي تبيين اجتماعي هستند كه تنازلي بين اينها و سرمشقهاي شناختشناسي وجود ندارد اما هر يك از سرمشقها از يكي از الگوهاي تبيين اجتماعي حمايت كرده و به عنوان توجيه كننده آن عمل ميكند.
علويتبار خاطرنشان كرد: شناختشناسي بازرگان كم و بيش از نوع شناختشناسي اثباتگراست، در نتيجه الگوي تبيين اجتماعي او بيش از هر چيز به الگوي اثباتگرا شباهت دارد.
وي با بيان اينكه بازرگان به عينت گرايي و واقعيت دنياي خارج اعتقاد دارد، گفت: بازرگان معتقد است اگر ذهنمان را پاك كرده و از روش صحيحي استفاده كنيم، شناخت حاصل خواهد شد كه اين يك نگاه آيينهاي است.
علويتبار افزود: تلاش براي دستيابي به زبان بيطرف در كشف واقعيات اعتقاد به وحدت روش شناسانه در علوم در تبيين اجتماعي بازرگان ديده ميشود.
وي با بيان اينكه ارائه تفسير مدرن از دين بسته به اين كه روشنفكر ديني ما مهمترين شاخصه دنياي مدرن را چه ميدانسته، با عنوان تفسيرها مواجه است، گفت: در زمان بازرگان مهمترين شاخص دنياي مدرن علم تجربي است لذا روشنفكر ديني به تفسير علم تجربيگرايانه مفاهيم ديني توجه دارد اما در دوران شريعتي مهمترين شاخصه دنياي مدرن ايدئولوژيك است، به همين دليل تفسير ايدئولوژيك از دين به عنوان تفسير ديني تجلي مييابد.
علويتبار افزود: از سال 68 به بعد مهمترين شاخصه انديشه مدرن معرفت درجه دوم است كه در اين دوران روشنكفري ديني تحت تاثير معرفت درجه دوم به بازشناسي خود اقدام ميكند.
علوي تبار افزود: در دوران بازرگان ما شاهد نقد صورت تحقق يافته مدرنيته هستيم و در دوران شريعتي كه متاثر از متفكران پستمدرن است، بنيان مدرنيته و جوهر مدرنيته ديده نميشود اما آنچه در دوران ما تحت تاثير جهان بيروني اوج گرفته است، نقد عميقتر مدرنيته ميباشد.
وي در پايان اظهار داشت: ما با ايستادن بر دوش بزرگاني چون بازرگان بسياري از حقايق را امروز ميبينيم كه اگر اينها را از ما بگيرند، قادر به ديدن يك صدم از آنچه كه آن بزرگان در دوران خود ميديدند، نخواهيم بود، لذا وظيفه ماست كه تداوم بخش راه آنها باشيم.