دیپلماسی پینگ پنگ، که با مذاکرات کسینجر به نمایندگی از نیکسون در چین انجام می شد واجد واقعیتی بود که می توانست مثمر ثمر واقع شود.
در این دیپلماسی آمریکا از طریق ورزش پینگ پنگ، رابطه ای را با افکار عمومی چین جهت برقراری مناسبات جدید تعریف می کرد، مناسباتی که از درون آن جایگاه واقعی چین و آمریکا و نظام دوقطبی روشن تر از گذشته می شد. برای این منظور در فردای چنین تصمیم گیری ای، سیا میزهای پینگ و پنگ را برای آموزش به نیروهایش برپا کرد. دیپلماسی کاخ سفید، روابط نوینی را مبتنی بر بزرگداشت رهبری کاریزماتیک مائوتسه دونگ و تهدید چوئن لای به عنوان نیروی کلیدی واقع گرا حزب کمونیست چین دنبال می کرد. از یک نگاه به نظر می رسد ایران مایل است چنین سیاستی را واشنگتن با تهران در پیش بگیرد. سخنان آصفی سخنگوی وزارت امور خارجه مبنی بر اینکه شرکت های آمریکایی نیز مجاز به حضور در مناقصه هسته ای هستند می تواند موید این امر باشد، ولی این سخنان درست زمانی اعلام می شود که شرکت نفتی اورینتال ایران و همکاری آن با شرکت هالیبرتون وابسته به دیک چنی، توسط نیروهای نومحافظه کار زیر سؤال رفته، و زمانی بحث پرونده قضایی برای مدیران این شرکت موضوع روز اخبار ایران بود. نومحافظه کاران مطرح می کردند که تیم نخست مذاکرات هسته ای به دلیل مسائل مالی در شرکت اورینتال، در مذاکرات گاه عقب نشینی کرده اند. به هرروی طرح ایران برای دعوت شرکت های آمریکایی جهت شرکت در مناقصه، هر چند می تواند تا اندازه ای دیپلماسی پینگ پنگ را به خاطر بیاورد ولی ماهیتا با آن متفاوت است. طرح اعلام شده که به طرح احمدی نژاد، رئیس جمهور معروف شده، واجد تناقضاتی در اندیشه و عمل نومحافظه کاران است. نومحافظه کاران از یک سو طرح جهانی شدن را در تضاد با ایدئولوژی خود می دانند و با آن سر جنگ دارند. از این زاویه نومحافظه کاران همواره به هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی به دلیل سیاست خارجی آنان خرده گرفته اند، تا جایی که از خلال سخنان آنان در سیاست های 16 سال گذشته بوی خیانت نیز به مشام می رسید. اما اکنون اگر آمریکایی ها در مناقصه پروژه هسته ای ایران برنده شوند، اکنون به جای اعزام مستشاران نظامی (در زمان شاه) و به جای پینگ پنگ بازان برای چین، باید آکادمی های هسته ای را در سیا، تاسیس کرده و در قالب شرکت های هسته ای به ایران بفرستد، آیا امنیت ملی ایران در این زمان نسبت به گذشته دچار مخاطرات صد چندانی نخواهد شد؟
این در حالی است که همواره نومحافظه کاران از قاعده فقهی سد سبیل سلطه کافران بر مسلمانان حمایت کردهاند، اکنون چرا به چنین راهکاری تن می دهند و نیروهای سیا را به حساس ترین مراکز خود راه می دهند؟ همین موضوع است که برخلاف دیپلماسی پینگ پنگ، آمریکا را به طرح احمدی نژاد مشکوک کرده و از آن به عنوان افسانه «آلیس در سرزمین عجایب» یاد می کنند. چه به زعم آنان همکاری نیروهای آمریکایی و ایران در پروژه هسته ای از یک سو به معنای تدوین راهبردی امنیتی است، و این به معنای آن است که فرد را به روستا راه نمی دهند ولی سراغ خانه کدخدا را می گیرد. علاوه بر این، بر فرض که چنین سیاستی پذیرفته شود، به زعم کاخ سفید این بدان معناست هرگاه ایران، چرخه سوخت را با همکاری شرکت های خارجی از جمله آمریکا، تکمیل کند و سپس بخواهد از اهداف صلح آمیز دست بکشد، و به سوی تولید بمب هسته ای برود در اولین فرصت این نیروهای غربی هستند که در معرض خطر بمباران یا اخراج قرار می گیرند، آیا درک این موضوع، مسأله ساده ای است؟ مگر آنکه ایران بخواهد در پروژه هسته ای به رفتار راهبردی و مشترک با آمریکا برسد که این به معنای استحاله نظام بوده و تناقض بزرگ طرح احمدی نژاد است.