یکشنبه 13 شهریور 1384

تغییر شکل خاورمیانه، هاینز هولتس، به فارسي از حمید بهشتي، ميزان نيوز

http://www.jungewelt.de/2005/08-24/003.php
روزنامه آلمانی يونگه ولت، 24 اوت در مقاله‌اي نوشت:کشورهاي جهان اسلام در حال ایجاد محور قدرت تازه اي بوده و نقشه های آمریکا را براي حاکمیت بر منطقه بر هم مي زنند. ترکیه در اين ميان نقش کليدي را ايفا مي کند.

به قلم هاینز هولتس، به فارسي از حمید بهشتي

نقشه سياسي گيتي تغییر مي کند. مرزهاي قدرت نمائی جا به جا مي شوند. نفوذ سیاسي و اقتصادي آمريکا به گونه قابل توجهي در حال افول است. اين به ويژه در کشورهاي اطراف ، يعنی در آمريکاي لاتين براي ايالات متحده آمريکا دردناک است. همچنین دردناک براي مقامات اين کشور از دست دادن نفوذشان در منطقه نفت خيز خاورميانه است که نسبت به منابع انرژي آن بسيار حساسیت دارند.
اکنون دولت بوش در دومين دوره ریاست جمهوري وي راهکارش را تغيير داده است. تازيانه صاف کولين پاول که معمولا در پس حبه قندي مخفي بود، ديگر اثر خود را باخته است. به جاي او اکنون کوندوليزا رايس در نقش مربي سخت گيري وارد ميدان شده و همه جا در ظاهر با ادعاي دموکراسي طلبي خواهان انقياد ملت ها به سلطه آمريکاست.
اين خانم در سفر رسمي که به آمريکاي جنوبي داشت با آغوش باز پذيرفته نشد و موفق نگشت سازمان کشورهاي آمريکائي OAS را نسبت به علائق آمريکا پذيرا سازد. آنگاه دومين مأموريتش در خاورميانه بود. پس از دخالت تحريک آميزي که او در سياست داخلي عربستان سعودي نمود، مجبور شد تذکر وزير خارجه اين کشور، سعود الفيصل راکه طي مصاحبه اي مطبوعاتي به وي داد و دخالت او را بي مورد خواند، تحمل کند.
عدم موفقيت قواي نظامي آمريکا در رو در روئي با مقاومت عراقيها چيزي نبود که موجب استحکام موقعیت آمريکا در شرق باشد. در تعادلي که بین علائق قبيلوي، تضادهاي مذهبي، رقابت در وابستگي هاي اقتصادي و نفوذ خارجي وجود دارد، آمريکائيان بسیار ناشيانه عمل کرده اند. اينکه خانم رايس پيش از اينکه به ملاقات جلال طالباني، رئيس جمهور تازه عراق برود،از رقيب وي، مسعود بارزاني، خان کردان ديدار کرد، بر خلاف نزاکت معمول ديپلماتيک بود و بر حسب آداب منطقه به سادگي قابل گذشت نيست. اگر هم که آمريکائي ها بخواهند به خاطر منافع نفتي شان بر فئودالهاي کرد تکيه کنند، با توافق کامل ترکان مواجه نخواهند شد که علي رغم تمايلشان به از بين بردن راه فرار PKK ، به هيچ وجه حاضر به تقويت آمال استقلال طلبانه کردان نيستند.
بدين سان مساعي خانم رايس در جهت نزديک نمودن مجدد ترکيه به آمريکا در حد تبادل يک رشته تعارفات مؤدبانه با نخست وزير اين کشور، رجب اردگان، خلاصه شد، علی رغم اينکه اتحاديه اروپا در قانون اساسي اش نسبت به قرارهائي که با ترکها براي پيوستن به اتحاديه اروپا گذاشته بودند، وضع آنرا در ناروشني رها ساخت.
پروژه خاورميانه بزرگ
تنزّل منزلت ايالات متحده آمريکا در خاورميانه راهکاري را که تحت عنوان پروژه خاورميانه بزرگ GMP در جهت کنترل منابع نفت و راههاي تردد در خاورميانه دنبال مي کنند، نقض مي کند. نقشه هاي مربوط به اين پروژه حاوي مناطق ذيل مي باشند:

 ابتداي آن شاهراه جبل الطارق بوده، از کشورهاي شمال آفريقا، سواحل مراکش در درياي مديترانه گذشته و به مصر مي رسد،
 خاور ميانه عربي به انضمام اسرائيل و ترکيه،
 قفقاز و جمهوري هاي آسیاي ميانه در شوروي سابق و
 ايران و افغانستان تا به مرزهاي هندوستان و چين.

نگاهي به نقشه جغرافيا نشان مي دهد که اين منطقه درست شامل کليه کشورهاي اسلامي يا آن کشورهائي است که اکثرا اهاليشان مسلمان مي باشند. اگر تبليغات ايالات متحده آمريکا تروريسم اسلامي را به منزله تجسم شيطان معرفي مي کند و تشکيلات نامشخصي را به نام القاعده در تمامي اين کشورها به زير ذرّه بين مي گذارد، بدين سان چارچوب ايدئولوژيک مربوطه نمايان مي گردد: هر گونه مقاومتي را در مقابل امپرياليسم آمريکا که قصد دارد حاکميت خود را بر منابع انرژي جهان تثبيت نمايد، به جنايت تعبير مي کنند، تا آمريکا بتواند دستاويزي براي تهاجم به دست آورد.
راهکار جغرافيائي مديترانه اي
پاره اي از دستاوردهاي تاريخي اينجا با هم ترکيب يافته اند. منطقه مديترانه واقعا به لحاظ راهکار جغرافيائي مرکزيست که از آنجا اروپا، خاورميانه و آفريقا با وسائل جنگي مدرن در دسترس مي باشند. ايالات متحده آمريکا و ژنرالهاي ناتو ترکيه را به عنوان پايگاه هوائي غير قابل غرق شدن نام نهاده اند، پايگاهي که از آنجا کليه اهداف نظامي قابل تصور از آتلانتيک گرفته تا درياي بايکال و از درياي شمال گرفته تا اقيانوس هند، در دسترس مي باشند. در سال 1962 نيز جان اف کندي مجبور گشت در عوض تخليه کوبا از موشک هاي دوربرد شوروي ترکيه را از پايگاههاي موشک هاي آمريکائي تخليه نمايد.
اين ممکن است تصادفي تاريخي باشد که از قزاقستان تا ليبي منابع نفتي در منطقه اي جغرافيائي واقع گشته اند که از قرن هفتم ميلادي در تسلط مسلمانان قرار گرفته است. به هر تقدير اين امروزه واقعيتي است که اهميت اقتصادي منابع انرژي براي کشورهاي صنعتي با ناسيوناليسم اسلامي تلاقي دارد.
ناسيوناليسم اسلامي
ناسيوناليسم اسلامي چيست؟ اين پديده از ديدگاه اروپائي يا آمريکائي به سادگي قابل درک نيست. زيرا به مفهوم ناسيوني که در سنت غربي مي باشد، ارتباطي ندارد. بلکه به کشورداري هاي متفاوت مربوط ميشود. سياست کشورهاي اسلامي به هيچ وجه آميخته به استراتژي ايدئولوژپک پان اسلاميستي نيست. زيرا علائق متضاد آنها همواره آنها را به جدائي و تجزيه مي کشاند. ساخت هاي سياسي سلطنتي- فئودالي (مانند عربستان سعودي يا مراکش) در مقابل ساخت هاي سياسي جمهوري- شهروندي (مانند ترکيه و تونس) قرار داشته و ساخت هاي مدرن لائيک در مقابل ساخت هاي مذهبي سنتي مي باشند. با اينحال در کليه اين کشورها از جهت مبناي فرهنگي تفاهمي وجود دارد که آنها آنرا نسبت به نوع اروپائي و آمريکائي اش متفاوت يافته و حاضر نيستند ويژگي هاي خويش را در پروسه جهاني شدن و در راستاي نحوه زندگي آمريکائي از دست بدهند.

بدين قرار ميان علائق ويژه اين کشورهاي متفاوت اسلامي و همبستگي آنها بافتي آغشته به تضاد در روابط ملي و بين المللي آنها وجود دارد. ايالات متحده آمريکا مي کوشد از اين تضادها بهره برداري نموده و پروژه خاورميانه بزرگ خود GMP را جا بياندازد. در يک موضعگيري حزب کار ترکيه (EMPE) در اين باره چنين آمده است:
"ايالات متحده آمريکا خواهان تسلط کامل بر منطقه بوده، مي کوشد اين ملل را کنترل نمايد، مسائل و دشمني هايي ميان آنها ايجاد يا در گيريهاي موجود را دامن زند. اين قصد اعلام شده آمريکاست که حاکميت خود را به عنوان تنها ابرقدرت موجود در جهان تثبيت نموده، گسترش دهد."

پروژه خاورميانه بزرگ بخشي از سياستي است که بر اساس آن مي بايست ساير قدرتهاي امپرياليستي نيز به آمريکا وابسته گردند. باز به نقل از همان موضعگيري (EMEP) :
"دورنماي مطلوب در اين پروژه کاملا روشن و منسجم است. قدرتي که منابع نفتي و انرژي و راه هاي حمل و نقل را کنترل مي کند، توان غير قابل مقاومتي در قبال قدرت هاي ديگر بدست آورده و در موقعيتي قرار مي گيرد که سايرين را به نظم وادار سازد و در صورت لزوم بر آنها تسلط يابد. تقسيم امپریاليستي جهان مبتني بر اين نکات صورت گرفته و بر اين اساس اقدامات مؤثر دراز مدتي انجام مي گيرند."

کشورهاي اسلامي که در مجموعه جامعه جهاني هر کدام به صورت عضوي در آمده و به خاطر ثروت نفتشان غير قابل چشم پوشي گشته اند، ديگر بيش از اين حاضر نيستند عامل قدرت هاي جهاني بوده، همچون مهره اي در دست آنها در رقابت هاي ميان آنها به بازي گرفته شوند. آنها " چنانکه ديگر به خوبي قابل رؤيت است داراي اين استعداد مي باشند که در آينده به مراکز جنبش هاي مردمي ضد آمريکائي تبديل گردند." (باز به نقل از همان موضعگيري تحليلي EMEP) و امروزه نيز به خوبي ديده مي شود که از امکانات خويش بهره برداري کرده، "قدرت هاي خارجي را در مقابل يکديگر قرار ميدهند و در خلاف جهت منافعشان آنها را به درگيري هاي منطقه مي کشانند." به نقل از فولکر پرتس، رئيس گروه تحقيقاتي خاورميانه و خاور نزديک در بنياد علم و سياست در برلين.

اسرائيل عامل اختلال
در راه تحقق پروژه خاورميانه بزرگ بيش از پيش خشونت اسرائيل مانع است. در راهکار جنگ سرد، اسرائيل براي آمريکا نقش پايگاه مقدم در خاور ميانه را داشت. از آنجائيکه کشورهاي مصر، سوريه و عراق از تضادهاي موجود ميان دو بلوک شرق و غرب استفاده ميکردند، اسرائيل براي آمريکا غير قابل چشم پوشي بود. در مقابل آن نيز اسرائيل به سهم خود از نقشي که ايفا مي کرد استفاده کرده و سياست توسعه خود را با زير پا نهادن کليه مقررات سازمان ملل به پيش برده، به حاکميت نظامي خویش تثبيت مي بخشيد.

معهذا در هم آميختگي علائق آمريکا و اسرائيل موجب ميشد که آمريکا در نظر همپيمانان عرب خويش هر چه بيشتر غير قابل اعتماد گردد. در "شکستن تميز – clean break" که از جانب طراحان اسرائيلي در حزب ليکود با همکاري دوستان اسرائيل در پنتاگون مطرح گشت، ايده راهنما، تحت عنوان "صلح در عوض صلح" بدين قرار بود که آمريا در رابطه با متحد استراتژيکش اسرائيل، بينش اسرائيلي را کاملا پذيرفته، اشغال کلان اراضي را که در رابطه با سياست گسترش صهيونيستي صورت مي گرفت، تأييد نمايد و بدين صورت نقش کشوري بيطرف را که به حقوق ملل پايبند و خواهان اعتدال باشد را در فرايند صلح رها نمايد. زيرا که اعراب مجبور بودند در مقررات صلح، انتظار حفظ دو امتياز را براي اسرائيل داشته باشند. "چشم پوشي از داشتن بمب اتمي و باز پس دادن اراضي اشغالي"

"شارون تحرک مؤثري را در تحقق خواستهاي خويش بدست آورده است. او بدين قرار تحول مورد نظرش را به موازات تداوم پروسه اوسلو به پيش برد. زيرا که اين پروسه براي اسرائيل به جاي اينکه رعايت قيود پذيرفته شده را به همراه بياورد، فاز جديدي از گسترش اشغال را به ارمغان داشت. تعداد اشغالگران يهود در نوار غربي اردن درطول اين مدت تا شکست پروسه مزبور دو برابر شد. فزوني بر آن بر اثر تحريکات شخص شارون، بنيانگذاري بيش ار 100 پايکاهها و يا مناطق اشغالي جديد که از نظر قوانين اسرائيل نیز غير قانوني بود، بوجود آمدند. پس از آن شارون فکر عقب نشيني يکجانبه از نوار غزه را مطرح نمود تا از يک سو در قبال آمريکا خود را آماده پذیرفتن شرايط و دادن امتياز نشان دهد و از سوي ديگر هر گونه معامله اي را بر سر ميزان پس دادن اراضي اشغالي بتواند دور بزند. هزاران مورد از مناطق اشغالي جديد در نوار غربي اردن بوجود ميآيند اما يک دوجين از زمين هاي اشغال شده غير قانوني بر چيده ميگردند." بدين صورت آمريکا در يک کلاهبرداري بزرگ همکاري مي کند و البته اين امر از چشم کشورهاي عربي مخفي نمي ماند. (به نقل از گزارشگر روزنامه سويسي NZZ مورخ 22 ژوتن 2005)

حاکميت بي ثبات
حتّا کشورهایی نيز که براي حاکمينشان پشتيباني آمريکا از آنها بسيار مهم است، نمي توانند نسبت به پشتيباني واشنگتن از تجاوزات اسرائيل بي اعتنا بمانند. یگبار ديگر به نقل از ارزيابي روزنامه سويسي NZZ : "از ديدگاه اعراب عدم توازن موجود که با دخالت قدرت هاي رهبري کننده غرب بر نظم جهاني حاکم است، به شدت غيرعادلانه و غير قابل تحمل مي باشد. اين در حاليست که دخالت قدرت هاي غرب تحت عناوين دفاع از آزادي و حقوق بشر و دموکراسي صورت مي گيرد."

آمريکائيان، خود در کلافهائي که به خاطر تحقق علائق برتري طلبانه خويش بافته اند گرفتارند. آنها با غرور ناشي از قدرتشان تصور مي کنند که برتري نظامي و اقتصادي به آنها اجازه مي دهد بدون رعايت حقوق ملل ديگر هر کاري که دلشان مي خواهد بکنند. البته امراي فئودال عرب از ايجاد کشوري فلسطیني که قوي باشد، وحشت دارند. اما با اينحال وحدتي معنوي در ميان مسلمانان موجود است و احساس انزجار مشترکي نسبت به نحوه زندگاني غربي. آمريکائيان از اين خصوصيات که ريشه در تاريخ مشترک ملل اسلامي دارد غافل مي باشند و اميدشان را به نفود سطحي امکانات مادي خويش در بين اين ملل بسته اند.

اما اوضاع ديگر تغيير کرده است. وابستگي مراکز صنعتي به واردات نفت موجب تقويت وزنه کشورهاي داراي منابع انرژي گشته و اين به هيچ وجه به قدرت نظامي آنها بستگي ندارد. لوله هاي آسيب پذیر نفت را با هيچ ارتشي نتوان حفاظت نمود و جنگ ها نیز در ميدانهاي کشت و کشتار به پيروزي نمي رسند. شاهد اين مدعا تداوم جنگ هائي است که در عراق و افغانستان صورت گرفت. البته اين درس را ميشد از نبرد آزاديبخش مردم ويتنام نيز گرفت!

جا بجائي محورهاي قدرت
کشورهاي جهان اسلام خود را با جابجائي محورهاي قدرت همساز کرده اند. و اروپائيان نيز دريافته اند که بايد خود را از راهکار سلطه آمريکا جدا کنند. اتحاديه اروپا با قذافي به توافق رسيد و حتّا توني بلير نيز از اين کار پيروي نمود. شرودر مؤکداً از منافع اقتصادي آلمان در ترکيه حمايت کرده و رقيب آمريکائي را به پس رانده است. معاون اسبق دولت آلمان در وزارت دفاع، لوتار روهل بر همکاريهاي استراتژيک اروپا با ترکيه تأکيد نموده و صراحتاً درخواست مي کند که "براي اوضاع داخلي ترکيه تفاهم بيشتري بايد نشان داد و هر اقدام پليسي آنکارا را نبايد با زير پا گذاشتن حقوق بشر معادل دانست و يا مداخله نظاميان را در سياست دولت ترکيه دليل بر نقض دموکراسي خواند." در اينجا نقطه نظرهاي امپرياليستي آلمان و اروپا به صراحت بيان مي شوند: "در موقعيت بينابيني ميان بالکان و قفقاز و به مثابه کشوري که داراي وسيعترين سواحل درياي سياه مي باشد، بين اين ساحل و ساحل درياي مديترانه و ميان کشورهاي سوريه، اسرائيل و مصر و منطقه خليج با ايران و عراق، ترکيه داراي موضع کليدي است."

ترکيه که براي خود از زمان امپراتوري عثماني نقش رهبري را در خاورميانه قائل است، در جا بجائي اين محورهاي قدرت بي تأثير نيست. به طوري که يک جامعه شناس اهل فرانکفورت، کارل اتو هوندريس به زبان ديپلماتيک بيان کرده است : "آمريکا مي کوشد توسط جنگ، نظم به وجود آورد. اما اروپا و ترکيه را خيلي چيزها به هم ربط مي دهند. آنها مشترکاً با آمريکا دوست مي باشنند، اما در مواظبت و عدم تمايلشان نسبت به آمريکا نيز اشتراک دارند. آنها در عضويت در قدرت متحدي که ناتو باشد اشتراک دارند، اما در مقابل زور لخت رهبر، نيز از آن فاصله مي گيرند، جنانکه در عراق شد."

ترکيه به پيشرو بودنش در ايجاد يک محور قدرت اسلامي در خاورميانه آگاهي دارد. او به ارتباط خويش با ايران توجه داشته، مدت زماني است که در برقراري همکاريهاي فرهنگي با جمهوري هاي آسياي مرکزي شوروي سابق و با سوريه و مصر مي کوشد. آين فعاليت ها در جهت هدف روشني دنبال مي شوند که تنوع اسلامي موجود را به زمينه مشترکي براي فعاليت هاي سياسي تبديل نمايد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 

البته تضادهاي موجود ميان کشورهاي اسلامي کلان بوده، گاه به گاه بروز مي کنند. اما در عين حال احساس سرنوشت مشترکي نيز وجود دارد که آنها را به مقاومت در مقابل استثمار و فشار توسط امپرياليسم غرب به هم ربط مي دهد. آيت الله العظمي علي سيستاني در آغاز امسال جهان عرب و اسلام را به خاطر آزادي فلسطين اشغالي به وحدت فراخواند. اما منظور او عراق نيز بود که اشغال آنرا شيعيان نيز نمي پذيرند. حتّا دست نشانده آمريکا در بغداد در مقام نخست وزيري، ابراهيم الجعفري ، برخلاف تمايل آمريکا و به خاطر برقراري همکاريهاي اقتصادي و نظامي نزديکتر به ايران رفت.

پروژه آمريکائي خاورميانه بزرگ شکست خورده است. آمريکا که انتظار داشت، بتواند منطقه اسلامي را تحت سلطه خویش در آورد، حساب خودآگاهي ملت ها و هويت اسلاميشان را نکرده بود. راهکار "تفرقه بيانداز و حکومت کن" ديگر جواب نميدهد. کوشش هاي مذبوحانه کوندوليزا رايس هم در نتيجه کار تغييري نخواهد داد.

دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'تغییر شکل خاورمیانه، هاینز هولتس، به فارسي از حمید بهشتي، ميزان نيوز' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016