درباره ترور قاضي پرونده اكبرگنجي كه شهادت مظلومانه اين قاضي شجاع و پاكدامن را به دنبال داشت اگرچه تاكنون اظهارنظرهايي شده است ولي اين اظهارنظرها كه برخلاف انتظار، چندان فراوان نيز نبوده، از مرز ابراز تأسف و محكوم كردن عاملان جنايت فراتر نرفته است. انگيزه سكوت سؤال برانگيز برخي مطبوعات و احزاب مدعي حقوق بشر را كه براي چند روز ممنوعيت ملاقات فلان مجرم زنداني، يقه چاك مي كردند به فرصت ديگري مي گذاريم و در اين نوشته تنها به بيان برخي از سرنخ ها كه مي تواند براي مسئولان پيگيري پرونده قابل توجه باشد بسنده مي كنيم.
بعد از پيروزي اصولگرايان در انتخابات رياست جمهوري، سيل اتهامات به سوي رئيس جمهور منتخب مردم سرازير شد و مقامات آمريكايي و اروپايي در يك هجوم تبليغاتي گسترده و هماهنگ اصولگرايان را به ترور و نقض حقوق بشر متهم كردند كه هيچكدام پايه و اساس قابل اعتنايي نداشت. و اما، دقيقا در همين هنگام و در يك حركت سؤال برانگيز، اكبرگنجي كه فقط چند ماه تا پايان محكوميت 6ساله او باقي مانده بود دست به اعتصاب غذا زد و اين اقدام وي از سوي شيرين عبادي و يكي از بستگان نزديك اكبرگنجي با جاروجنجال به سطح كشور و محافل خارجي كشيده شد. تا آنجا كه در پي اين رخداد ساده و دم دستي، رئيس جمهور آمريكا، شخصا و رسما وارد ماجرا شد و به حمايت از اكبرگنجي پرداخت. در اين هنگام پروژه اي با عنوان مرگ اكبرگنجي بر اثر اعتصاب غذا كليد خورد و شيرين عبادي همراه با فرد نزديك به اكبرگنجي مامور اجراي اين پروژه شدند.
با انتقال گنجي به بيمارستان و نجات وي از مرگ انتظار مي رفت كه شيرين عبادي و فرد نزديك به اكبرگنجي، از بهبودي او احساس رضايت كنند ولي آنها با همراهي و هماهنگي محافل خارجي- مخصوصا مقامات آمريكايي و اروپايي- و برخي مطبوعات داخلي به جنجال خويش با محوريت نقض حقوق بشر در ايران! ادامه دادند و ماجرا به اندازه اي براي آنها مهم و حياتي بود كه شيرين عبادي با همدستي شخصي بنام سلطاني- كه چند روز بعد به جرم جاسوس هسته اي دستگير شد- كوشيدند با استفاده از شاه كليد- كه مخصوص دزدان حرفه اي است- از طريق پشت بام بيمارستان خود را به طبقه محل بستري اكبرگنجي برسانند كه اين تلاش آنها نيز ناكام ماند.
به يقين شيرين عبادي و همدست او مي دانستند با وجود مراقبت هاي شديد ماموران از اكبرگنجي، در صورت ورود به طبقه محل بستري وي، ملاقات آنها با او غيرممكن خواهد بود. بنابراين اولين سؤال اين است كه چرا دست به آن اقدام ظاهرا ناشيانه زدند؟ پاسخ آن است كه احتمالا آنها قصد داشتند خبر حضورشان به گوش اكبرگنجي برسد و با توجه به مذاكرات قبلي با او، مطمئن بودند كه اكبرگنجي پيام آنها را كه چيزي غير از تاكيد بر ادامه اعتصاب غذا نبود، درك خواهد كرد!
اين احتمال در مقياس گسترده اي وجود دارد كه ناكامي در اجراي پروژه مرگ اكبرگنجي بر اثر اعتصاب غذا و تبليغات گسترده اي كه در پي آن تدارك ديده شده بود، سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه را به اجراي پروژه ترور قاضي پرونده اكبرگنجي كشانده است.
اما، چرا قاضي پرونده اكبرگنجي براي ترور انتخاب مي شود؟ پاسخ به اين سؤال چندان پيچيده نيست، محافل بيگانه و برخي از رسانه هاي داخلي طي چند هفته گذشته، از طريق شيرين عبادي و فرد نزديك به اكبرگنجي، بيشترين تبليغات تخريبي را عليه عوامل موثر در بازداشت و محكوميت او، به راه انداخته بودند، بنابراين قاضي پرونده، نشان دارترين شخصيتي بود كه ترور او مي توانست، افكار عمومي را به سمت و سويي كه طراحان اين جنايت درنظر داشتند بكشاند. يعني انتقام از كسي كه اكبرگنجي را محاكمه و زنداني كرده است!
از نگاه آمريكا، ترور منجر به شهادت قاضي مقدس، دقيقا همان پيامي را براي مسئولان جمهوري اسلامي و مخصوصا اصولگرايان خواهد داشت كه پروژه مرگ اكبرگنجي بر اثر اعتصاب غذا. و اين پيام در يك جمله- به زعم آمريكايي ها- هشدار به اصولگرايان است كه اگر براي اداره كشور در پي بازگشت به اصول و ارزش هاي اسلام انقلابي باشيد، بايد هزينه آن را نيز كه ايجاد جو ترور و خونريزي است، بپذيريد و البته چه خيال خامي!
روز چهارشنبه 12مردادماه يعني يك روز بعد از ترور شهيد مقدس، يكي از روزنامه هاي داخلي عكسي از صحنه ترور قاضي مقدس را در صفحه اول خود جاي داد و در كنار آن اين تيتر درشت را به عنوان تيتر اول خود برگزيد؛ «پايان عصر خاتمي»!... البته شايدهم اين اقدام تصادفي بوده است ولي...
روز بعد از ترور گروهي با عنوان جعلي «چريك هاي فدايي...» مسئوليت انجام اين ترور را برعهده گرفت كه فقط خنده دار است چرا كه ترور به صورت كاملا حرفه اي صورت پذيرفته و تنها از عوامل سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه- هرچند شناسنامه ايراني داشته باشند- برمي آيد و نه فلان گروهك مفلوك كه وجود خارجي ندارد و يا حداكثر از دو يا سه آواره خارجه نشين تشكيل شده است!
پروژه مرگ اكبرگنجي و ماجراي ترور قاضي مقدس نمي توانند دو موضوع جداگانه و غيرمرتبط با يكديگر باشند، و اگر هم عوامل اجرايي پروژه اول مستقيما در ترور قاضي مقدس دست نداشته باشند، باعوامل ترور اهداف مشترك و هماهنگي داشته و دارند.
ديروز خانم شيرين عبادي طي مصاحبه اي ضمن محكوم كردن ترور قاضي مقدس اظهار داشت؛ «به عنوان يك مسلمان بار ديگر اعلام مي كنم اسلام دين ترور و خشونت نيست». در اين جمله دقت كنيد!... خانم شيرين عبادي به طور تلويحي ترور قاضي مقدس را به مسلمانان نسبت مي دهد، يعني ادامه همان توهم پراكني آمريكايي ها عليه اسلام و مسلمانان. چه كسي گفته است قاضي مقدس را مسلمانان ترور كرده اند كه خانم شيرين عبادي در پي رفع اين اتهام از مسلمانان برآمده است؟ آيا اين فرافكني هم سؤال برانگيز نيست و ...