دوشنبه 27 تیر 1384

ريشه هاي تروريسم انتحاري، الميرا مرادي

پرفسور رابرت پيپ استاد دانشگاه شيکاگو نويسنده کتاب "مردن برای پيروزی، منطق تروريسم انتحاری" در مصاحبه ای با اسکات مک دانل می گويد: "منطق تروريسم انتحاری، اشغال است نه بنيادگرايی". تروريسم انتحاری يکی از واکنش ها و جواب ها به اشغال خارجی است. اشغالی که با بکارگيری نيروی نظامی وسيع و گسترده، هدفش تغيير شکل و مسخ جامعه تحت اشغال است. "اشغال"، عامل افزايش تعداد تروريسم انتحاری است، تروريسمی که عواقبش دامن گير جامعه ما نيز می شود."

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

Elmira2211@yahoo.ca

اشتباه نکنيم: "امیرخان" قهرمان بوکس سبک وزن المپیک - 2004 و یا "شهزاد تنویر" و "حسیب میرحسین" مظنونین بمب گذاری های لندن، جملگی از کشور انگلیس اند!


هفته پیش پلیس انگلیس برخی از مظنونین به بمب گذاری انتحاری روز هفتم جولای در سیستم ترابری شهر لندن را به این ترتیب معرفی کرد:
" شهزاد تنویر، حسیب میرحسین، محمد صدیق خان ( و یک نفر دیگر) همگی ساکن انگلیس و دارای ملیت انگلیسی هستند."

بسیاری از مردم جهان ، بخصوص مردم اگاه انگلیس نقش کشور خود در اشغال عراق را انگیزه اصلی بمب گذاران انتحاری می دانند.

در جائی که آقای بلر نخست وزیر، نیز تمامی تلاش های خود را در این زمینه بکار گرفته است که نقش اشغال عراق توسط نیروهای نظامی خود را در این زمینه انکار نماید. آقای بلر در این زمینه تا آنجا پیش رفت که طی ملاقات با رهبران جامعه مسلمانان انگلیس ازشاخه های مذهبی و فکری گوناگون، تمامی مسئولیت در برخورد با این معضل را به عهده کامینوتی مسلمانان قرار داد و ذره ای به این اشاره نداشت که چگونه
مسئولیتی به این درجه از اهمیت از عهده جمعیتی که نقشی در تعیین سیاست های داخلی و خارجی این کشور ندارند، بر می آید. این بهترین شیوه ای
بود که آقای بلر با اتخاذ آن، سعی نمود تمامی مسولیت های خود را در قبال این فاجعه دردناک به دوش دیگران بیاندازد.

از سوی دیگر جهت خنثی کردن نقش نظامی انگلیس در عراق، نوشته های موذیانه و مغرضانه برخی محافل نژادپرست و روزنامه های وابسته به آنان، متهمین را بنیادگراها و خارجی هایی می نامند که به این کشور آمده از کیسه نعمات آن استفاده کرده و در نهایت به روی انها اسلحه می کشند.

در این راستا، ظرف روزهای اول، حمله به مساجد مسلمانان و خانه های برخی از مهاجرین بویژه پاکستانی ها از سوی محافل نژادپرست در انگلیس
افزایش یافت. در نوشته زیر تلاش می شود که با بر شمردن برخی نکات و با طرح بعضی سوالات به این واقعه دردناک پرداخت.

1- نکته اول : این 4-3 جوان مظنون به بمب گذاری در سیستم ترابری شهری لندن، آنطور که پلیس اعلام کرده است «انگلیسی» هستند و در مورد ملیت انگلیسی آنان نمی توان شک و شبهه روا داشت، زیرا قوانین کشور انگلیس و بسیاری از کشورهای غربی، ملیت طبیعی فرد را کشور محل تولدش ذکر می کنند و قوانین مذکور در این زمینه صراحت دارند، حتی اگر "پس زمینه" این مظنونین پاکستانی و غیره باشد. این جوانان عمدتا در انگلیس بدنیا آمده، رشد کرده، مدرسه و احتمالا دانشگاه رفته اند، بنابراین می باید نقش جامعه ای را که در رشد و تربیت آنها نقش داشته است، موثر دید.
درست سال گذشته در همین ایام در جریان المپیک آتن « امیر خان» (1) 17 ساله که یکی از همین جوانان انگلیسی می باشد، قهرمان بوکس سبک وزن جهان شد و مدال طلای این وزن را به خود اختصاص داد.

در عنوان او آورده شد که از کشور انگلیس است و هنگام دریافت مدال طلای خود در سکوی قهرمانی ، به افتخارش سرود ملی انگلیس نواخته شد و پرچم این کشور به اهتزاز درآمد. ناگفته نماند که در همان روزهای مسابقات بانویی انگلیسی ( سفید پوست) عضو تیم دو و میدانی این کشور که امید طلای این کشور هم محسوب میشد، با شکستهای پیاپی خود از دور تمامی رقابت ها خارج شد، اما طعم تلخ شکست این دونده سفید پوست انگلیسی الاصل را امیرخان با آفرینش شگفتی های خود در مسابقات بوکس و با پیروزی بر قهرمانان نامدار جهان و از آن جمله قهرمان کوبائی، برای مردم بریتانیا شیرین نمود. جملگی رسانه های انگلیس سعی داشتند که شکست آن دونده سفید پوست انگلیسی الاصل را با پیروزی امیرخان ، جوان سبزه لاغر اندام جبران نمایند.

در آن زمان من در لندن شاهد این برنامه ها بودم و نشنیدم که کسی یا کسانی امیرخان را پاکی (2)، پاکستانی و یا مسلمان بنامد، گرچه پدر و مادر و نسل اندر نسل او بقولی پاکستانی بوده اند!

لازم بیادآوری است که در این میان کشور پاکستان هم رسما هیچ نفع و افتخاری نصیبش نشد و نتوانست ادعا کند که این جوان به ما تعلق دارد، لطفا " سرود ملی ما را بنوازید و مدال طلایش را هم به جدول مدالهای ما بیافزائید."

اما از سوی دیگر به محض آنکه قتل و جنایت و یا خلافی از سوی گروههای اجتماعی و مهاجرین صورت می گیرد، بخش هایی از جامعه میزبان که اتفاقا در افکار عمومی هم بسیار تاثیر گذارند، " خلافکار" را اززاویه ملیت اصلی اجداد او تا چند نسل پیش مورد خطاب قرار می دهند و حتی صحبت از دیپورت فرد خلافکار به وطن آبا اجدادیش می نمایند . حال آنکه این گروه از جوانان که عمدتا در خارج از موطن پدر و مادر خود بدنیا آمده اند، احتمالا پا به آن مملکت هم نگذاشته اند.

در واقعه بمب گذاری لندن گرچه ملیت این افراد انگلیسی شناسائی شده است، اما بخش هایی از جامعه این کشور که ضدیت مرگبار با خارجی ها دارند، فورا دست بکار شده و به حمله به اماکن مذهبی و یا خانه های مهاجرین پرداخته اند.

2- سوالی که در این میان مطرح می شود، اینست که چگونه جوانی متولد و بزرگ شده در کشوری چون انگلیس، دست به اعمالی خشونت آمیز در چنین جامعه ای میزند ، ریشه این رفتارهای " غیر متناسب" با جامعه " متمدن" انگلیس در چیست؟

چرا جامعه میزبان، علیرغم در اختیار گذاردن برخی امکانات اولیه به مهاجران و حتی امکان تحصیل به آنان ، دچار چنین شکستی می شود و چنین بزهکارانی در آن رشد می کنند؟

آیا در جامعه ای که بشکل علنی و یا گاهی موذیانه رفتارهای نژادپرستانه ، مهاجرین و حتی نسل های دوم آنرا از خود منفک می نماید، گروههای مهاجرین را مورد تحقیر قرار داده ، تیپ سازی (استریو تایپ) را در مورد آنان رواج می دهند و در اغلب موارد با قوانین موذیانه امکان صعود به مراتب بالای شغلی را از اینان می ستانند، رفتارهای سوء را در نسل های مهاجرین ترغیب نمی نماید؟

آیا زمانیکه جامعه میزبان با کشیدن دیواری با مهاجرین، آنان را به حواشی و " گتوها" میرانند، مهاجر بدنیال تعیین هویت و گاهی هویتی بسیار خشونت بار نمی رود؟

اگر یکی از تعاریفی که از بنیادگرایی مذهبی ارائه شده را بپذیریم که می گوید" بنیادگرایی مذهبی در تشابه کامل با ناسیونالیسم افراطی قرار دارد"، " بنیاد گرائی مذهبی روی دیگر سکه ناسیونالیسم افراطی می باشد "، آیا مهاجران و حتی نسل دوم آنان خصوصیت بنیادگرایی مذهبی را در تقابل با ناسیونالیسم افراطی جامعه میزبان انتخاب نمی کنند؟

3- اما بالاتر از همه، این سوال است : در کشوری مانند انگلیس، چرا این جوانان و نسل دوم مهاجران، از زاویه عملکرد خشونت بار حرف سیاسی خود را بزبان آورده اند؟ علت رشد " بمب گذاری انتحاری" در میان برخی از گروههای سیاسی درگیر مبارزه و رهروان آنان در نقاط مختلف جهان از سری لانکا تا فلسطین و همینجا در انگلیس چیست؟

در جواب به این سوال در وهله اول به نظر پرفسور رابرت پیپ (3) استاد دانشگاه شیکاگو که اخیرا کتابی بنام " مردن برای پیروزی، منطق تروریسم انتحاری" (4) نوشته است، اشاره می کنم که در مصاحبه ای با اسکات مک دانل می گوید:" منطق تروریسم انتحاری، اشغال است نه بنیادگرایی". تروریسم انتحاری یکی از واکنش ها و جوابها به اشغال خارجی است. اشغالی که با بکارگیری نیروی نظامی وسیع و گسترده، هدفش تغییر شکل و مسخ جامعه تحت اشغال است. " اشغال"، عامل افزایش تعداد تروریسم انتحاری است، تروریسمی که عواقبش دامن گیر جامعه ما نیز می شود."

با واقعه هولناک بمب گذاری لندن ، نویسنده ای آمریکائی نیز نوشت:" یک بار دیگر زمان آن رسیده که از خودمان بپرسیم که علت اینهمه تنفر آنها از ما چیست!"

انگلیس در سالهای اخیر با حضور نظامی در افغانستان و بویژه عراق و همراهی با حکومت آمریکا ، دست به یکی از جنایت بارترین و خشونت بارترین جنگها بر علیه بشریت زده است. سوال اینجاست که آیا به این ترتیب انگلیس ، خود عامل و سمبل رواج رفتار" خشونت بار " در جامعه این کشور نبوده است؟ خشونتی که حکومت انگلیس بهمراهی آمریکا در عراق اعمال کرده : تجاوز آشکار به کشور دیگری بوده است که علیرغم مخالفت سازمان های بین المللی و بویژه سازمان ملل متحد با آن، این حمله بر خلاف عدم تمایل اکثریت مردم انگلیس بوقوع پیوسته است. اما در حالیکه مردم انگلیس مخالفت خود را با چنین حمله و خشونتی از طرف دولتهای آمریکا و انگلیس به جهانیان نشان دادند، دولت این کشور بشکلی بسیار بی شرمانه با دروغ و سند سازی بر علیه مردم عراق خود را درگیر این جنگ فجیع نمود. در دو سال گذشته مطالب بیشماری از جنایات کشورهای آمریکا و انگلیس در افغانستان و عراق انتشار یافته است، کشتار مردم بیگناه بصره در جریان تظاهرات خیابانی آنان، محاصره و کشتار وحشیانه غیر نظامیان فلوجه و شهر صدر جملگی نمونه هایی از جنایات وحشیانه اشغالگران آمریکائی و انگلیسی در عراق بوده است، که تنفر بسیاری از مردم آگاه جهان از اشغالگران را بر انگیخت. بنابراین آیا این دولت بلر نیست که در وهله اول خود خشونت بیرحمانه ای را گسترش داده است؟ بلر چگونه به شهروندان خود می آموزد که " بکارگیری خشونت" عملی بشدت ناپسند است، در حالیکه هزاران بار مهیب تر از انفجار بمب ها در لندن و صد هزار بار بیشتر از 80 –90 نفرانسان بیگناهی که در بمب گذاری های لندن کشته شدند، در دو سال اشغال عراق توسط نیروهای نظامی انگلیس و آمریکا در این کشور عراقی بیگناه کشته شده اند. زمانی که نیروهای نظامی انگلیسی، خود در نقطه ای از جهان انسانهای بیگناه و غیر نظامی را به کشتن می دهند، مانند دزد غافله بهمراهی آمریکا منابع نفتی ملت عراق را بغارت می برد، ثروت تاریخی و موزه ها و ابنیه تاریخی این کشور را تاراج می کند،چگونه صلاحیت دارد که به شهروندان خود ، به جوانان این کشور اعلام کند که کشتار نکنید، مردم بیگناه را نکشید، یا حتی: دزدی و غارت عملی غیرموجه و خلاف اخلاق و غیرقانونی است؟

در برخی از رسانه های مطبوعاتی انگلیس در جستجو جهت یافتن نظرگاههای برخی از جوانان متهم به بمب گذاری ، همین دلایل آمده بود. برای مثال شهزاد تنویر یکی از جوانان مظنون به بمب گذاری اخیر لندن که متولد برادفورد انگلیس بوده است، پس از حمله و اشغال عراق توسط نیروی نظامی کشور ش انگلیس، برای دوستان و اطرافیان خود این سوال را طرح کرده بود " که چگونه براداران و خواهران او در انگلیس، می توانند اینهمه فجایعی را که برای براداران و خواهران خود در عراق اتفاق می افتد را نادیده بگیرند؟ " بر اساس برخی گزارشات مطبوعات انگلیس عمده این جوانان از مقطع اشغال عراق به این طرف درگیر مسائل سیاسی و یا حتی مذهبی شده بودند.

4- نکته آخر: در روزهای اولیه پس از بمب گذاری، عمدتا این نظر ترویج می شد که گروه القاعده در این عملیات دست داشته است.

شاید در اینجا بد نباشد که یکبار دیگر نکته ای بسیار پر اهمیت را یادآوری نمود و از برخی عملیات سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای غربی و عمدتا آمریکا و انگلیس در ساخت و پرداخت بسیاری از گروه های تروریستی چه از نوع چپ و چه اسلامی و یهودی و مسیحی و سیک نام برد.

دیگر کسی نمی تواند انکار نماید که گروه القاعده و طالبان در سالهای دهه 1980 با سرپرستی " سیا" و عضو گیری از میان برخی مسلمانان افراطی و ضد کمونیست در کشورها نظیر مصر و عربستان و پاکستان برای مقابله با کمونیسم، شکل گرفت و با کمک آموزش های نظامی و پشتیبانی مالی آمریکا این گروهها در افغانستان پا به عرصه عمل و فعالیت گذاردند.

در کنار عملیاتی از این دست در خاورمیانه ، سازمانهای اطلاعاتی غرب ، بویژه سیا و ام آی 6 در دهه های 70 و 80 با نفوذ در رهبری برخی گروههای دست چپی موجود در اروپای غربی، برخی اشکال عملیات تروریستی این گروهها را برایشان ترسیم نمودند . این سازمانهای اطلاعاتی حتی در زمینه ساختن گروههای تروریستی و به اسم چپ فعالیت های درخشانی داشتند. به این جهت برای بیزار کردن افکار عمومی مردم در غرب از چپ ها، بد نیست از عملیاتی به نام " گلایدو "( 5) (در لینک 5 در پانویس ، اطلاعات راجع به این عملیات و همچنین اظهارات ضد و نقیض پلیس را بیابید) از سوی سازمانهای انتلیجنت غربی نام برد. عملیات " گلایدو" در اهداف خود چنین آورده بود:
"می بایستی به غیر نظامیان، مردم عادی، زنان ، کودکان ، مردم بیگناه، مردم غیر مشهور از هر دسته و گروه سیاسی حمله کرد. دلیلش هم خیلی ساده این خواهد بود که مردم را به آن سوی هل می دهیم که به حکومت مراجعه نمایند و درخواست "امنیت " بیشتری نمایند."

این یکی از دلایل عمده عملیات " گلایدو" بود، عملیاتی که دهه های طولانی ، مبارزات ضد تروریستی دولت های غربی را پوشش می داد و با فریبکاری و خدعه، خود عملیاتی تروریستی و از آن جمله بمب گذاری ها در اماکن عمومی را که توسط سازمانهای انتلیجنت غربی بر علیه مردم بیگناه کشورهای خود صورت می گرفت، هدایت می کردند. آنطور که بعدا یکی از ماموران اطلاعاتی به اسم "وینچنزو وینچی گورا" از سازمانهای جاسوسی دست اندر کار در دادگاه شهادت می دهد، هدف عملیات گلایدو یکی هم این بود که :" چهره ای شیطانی از دشمنان و مخالفین دولت های غربی در اذهان عمومی ساخته شود تا حدی که آنان را در میان مردم بکلی از اعتبار انداخته و بترسانند و به این ترتیب
بشکل مستمر و افزایش یابنده ای راه حمایت مردم از رهبران دست راستی حکومت ها و همراهان آنان باز باشد."

یکی از این عملیات (Omagh) مربوط به نفوذ جاسوس (دابل ایجنت) نیروهای امنیتی انگلیس در ارتش آزادیبخش ایرلند جنوبی بود : که طی یک عملیات بمب گذاری در یک مکان عمومی به کشته شدن 29 نفر در 15 آگوست 1998، انجامید. عملیاتی که پس از برملا شدن آن، نیروهای امنیتی انگلیس جهت جلوگیری از افتضاحی که در آن نقش داشتند، ادعا کردند که امیدوار بودند که مامور اطلاعاتی آنها در آخرین لحظات بمب را از کار بیاندازد تا کشتاری صورت نگیرد. ( لینک 6 در پانویس از روزنامه ساندی هرالد در همین ارتباط است.)

در طول دهه ها، صدها نفر انسان بیگناه در جریان عملیات " گلایدو"ی سازمانهای انتلیجنت غربی جان خود را در انفجار قطارها، سوپر مارکت ها، کافه ها و دفاتر و آفیس ها از دست دادند، و سیستم های حکومتی کشورهای غربی نیز افکار عمومی و مطبوعات را به آن سمت راندند که تمامی ملامت ها و سرزنش ها را بر سر گروههای دست چپی و یا دیگر گروههای سیاسی مخالف خالی نمایند .

در جمع بندی از مطالب فوق ، تنها به نتیجه نظر خواهی که نشریه ساندی هرالد از خوانندگان خود در رابطه با انگیزه بمب گذاران نموده است، بسنده می کنم.

در این نظر خواهی از مردم سوال شده است که آیا انگیزه بمب گذاران انتحاری را در رابطه با نقش کشور انگلیس در اشغال عراق می دانند یا خیر؟

66 درصد جواب داده اند : " بله". 33 در صد هم جواب داده اند "خیر".
به این ترتیب اکثریت جواب دهندگان به سوال روزنامه، نقش اشغال عراق توسط آمریکا و انگلیس را سبب عملیات بمب گذاری و کشتار مردم بیگناه انگلیس می دانند. یعنی 66 در صد از این خوانندگان ، تونی بلر را بدلیل نقشش در اشغال عراق عامل اصلی کشتار مردم بیگناه لندن می شمارند. (6)

---------------------------------------
زیرنویس ها:

1- اخبار قهرمانی های امیر خان را در لینک زیر از گاردین، جستجو کنید:
http://sport.guardian.co.uk/boxing/story/0,10146,1519490,00.html

2- برخی مجامع نژادپرست انگلیسی جهت تحقیر پاکستانی ها، آنان را " پاکی" می خوانند .

Prof. Robert Pape -3-

Dying to Win : : The Logic of Suicide Terrorism -4-

5- اظهارات ضد و نقیض پلیس در مورد بمب گذاری و عملیات گلاید هفتم جولای لندن و
http://www.propagandamatrix.com/articles/july2005/090705bombingexercises.htm
http://www.prisonplanet.com/articles/february2005/290205swordplay.htm

British double-agent was in Real IRA's Omagh bomb team 6-
http://www.sundayherald.com/17827


دنبالک:

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'ريشه هاي تروريسم انتحاري، الميرا مرادي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016