پایان اصلاح طلبی در درون حاکمیت
نُهمین دورهء انتخابات ریاست جمهوری در ایران را می توان در مجموع مصاف بین دو نیرو تحلیل کرد که یکی خواهان حفظ رژیم جمهوری اسلامی " در هر صورت" بود که می خواستند با شرکت خودشان در انتخابات به رژیم در انظار بین المللی مشروعیت ببخشند و از این طریق حداقل 4 سال دیگر برای رژیم منحوس و ستمگر جمهوری اسلامی وقت ماندن در قدرت بخرند تا شاید رژیم مرحمتی بکند و آنها را برای ثبات خود در حاشیه به بازی بگیرد. نیروی دیگر امّا خواهان پایان بخشیدن به مشروعیت رژیم در سطح بین المللی و همچنین آماده شدن و سازمان دادن نیروهای خواهان تحریم، جهت به زیر کشیدن رژیم جمهوری اسلامی در یک کارزار مبارزه مدنی و خرد گرا تحت عنوان نافرمانی بود. به عبارت دیگر این انتخابات را می توان مرگ تاریخی دیدگاهی ارزیابی کرد که طی 26 سال حاکمیت جمهوری اسلامی به عنوان چوب زیر بغل و " نگهدار" رژیم را بازی کرده بود و در مقابل پیروزی دیدگاه دیگری را که مرحله به مرحله خود را در تضیعف رژیم تثبیت کرده بود و در شکل دادن به تحریم انتخابات موفق بود، ارزیابی کرد. هر چند این نگاه و دیدگاه در طی دولت به اصطلاح اصلاحات رفته رفته خود را در بی اعتمادی مردم از پایوران اصلاحات نشان داد و در جریان عمل مشاهده کردند که در دوّم خرداد 1376 کلاه گشادی بر سر همگان گذاشته اند و آنان را بین دو گزینه " بد" و " بدتر" کشاندند که مشارکتشان در انتخابات بطور خالص مشروعیتی برای کل رژیم جمهوری اسلامی محسوب می شد، بدون اینکه چنین مشارکتی بهره ای نصیب آنها کند و مشکلی از مشکلات بی شمار آنها را حل کند. هشت سال دولت به اصطلاح اصلاحات خاتمی نشان داد که مأموریتی جزء مهار کردن غلیان اعتراضی مردم که خواهان گشایش در عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بودند و مشروعیت بحشیدن به جمهوری اسلامی و ولی فقیه که در پایان دوران هشت ساله دولت " سازندگی " رفسنجانی به سبب قتلهای زنجیره ای دگر اندیشان در داخل و ترور و کشتار مخالفین در خارج و محکوم شدن سران رژیم در دادگاه عالی کشور آلمان مبنی بر دست داشتن قتل و ترور رهبران کرد در رستوران یونانی میکونوس، در سطح بین الملی ایزوله شده بودند، ندارد. هر چند در به ثمر رساندن این مأموریت، مطبوعات را تا آنجا که به " خیمه و عمود" نظام ضربه نزند موقتاً در چهارچوب خودیها آزاد کردند تا از این طریق به جهانیان نشان دهند که جمهوری اسلامی ظرفیت اصلاحات دارد و همینکه خرشان از پل مشروعیت و در آمدن از ایزولاسیون گذشت، دیری نپائید که همین مطبوعات خودیها را بطور فله ای تعطیل کردند. البته از حق نباید گذشت که این فضای نسبتاً باز مطبوعاتی سبب شد که مردم بنا به فراست خود استفاده مطلوب را از آن کسب کنند که در کنارش بهای سنگین آن را هم پرداختند. امّا برآیند آن، دانش و آگاهی بود که مردم از این گذربدست آوردند که حاصلش بی اعتماد شدن به دولت به اصطلاح اصلاحات و پایوران سیاسی آنها در داخل و خارج بود. شگفته گی این آگاهی و بی اعتمادی مردم به " دولت اصلاحات " و پایوران سیاسی آنها خود را در تحریم انتخابات شورای شهر نشان داد که " اصلاح طلبان حاکمیت " بدلیل پشت کردن و بی اعتماد شدن مردم از آنها شکست سختی خوردند واین حرکت مردم در واقع ضرب شستی بود به آنانی که از اعتماد بی دریغ آنها سوء استفاده کرده بودند و پیامی بود به آنها که ادامه این بی حرمتی و سوء استفاده از اعتماد و رأیشان، عواقب وخیم تری را برای آنها تدارک دیده است. امّا "اصلاح طلبان" بدو ن درک این پیام روشن، برای گرفتن سهمی از قدرت به ازای قربانی کردن اعتماد مردم در پای مشروعیت بخشیدن به رژیم با حاکمیت ولایت فقیه به مماشات مشغول بودند. این عملکرد خیانتکارانه به اعتماد سبب شد که مردم در انتخابات مجلس هفتم با تحریم یکپارچه یکبار دیگر از آنها تبرّی بجویند و موجب شوند که در انتخابات مجلس هفتم شکست سختی را متحمّل شوند و در انظار بین المللی مفتضح گردند. اوج این حرکت تبرّی جویانه و امتناع از آنها خود را در عدم استقبال از تحصن نمایندگان مجلس ششم نشان داد که آنها می خواستند با این ترفند در قالب مظلوم نمائی از احساسات مردم به نفع خودشان استفاده کنند. و همانطور که همگی شاهد بودیم پس از رد صلاحیت شدن فله ای و عدم مقاومت در برابر ولی فقیه، بلکه با درخواست حکم حکومتی از رهبرمعظم، مبنی بر تائید صلاحیتشان کاری از پیش نبردند و مردم آنها را به حال خودشان گذاشتند تا در تنهائی و خلوتشان گریه کنند. زیرا مردم با این تصمیم می خواستند به آنها بفهمانند که عاقبت خیانت به اعتماد، یعنی رها شدن در بیابان بی کسی و تنهائی است. امّا این پایان کار نبود و می بایستی در یک سرفصل دیگر بوسیله همین مردم که آنها را بر گُرده خویش برکشیده بودند و اعتماد بیدریغ و خالص نثارشان کرده بودند در این سر فصل زمانی به تمامی جهانیان اعلام می کردند که هیچگونه اعتمادی دیگر به این فرصت طلبان چه در داخل و چه در خارج ندارند و از این جهت در نهایت بی اعتمادی به آنها و در عین حال باوربه توانائی های خود بطور یکپارچه در تحریم انتخابات ریاست جمهوری فعّالانه شرکت کردند و آنهائی را که در دوّم خرداد 1376 بر کشیده بودند در 27 خرداد 1384 با سر به زمین زدند.
نُهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را می توان با جرئت شکست قطعی به اصطلاح اصلاح طلبان حکومتی، ملی – مذهبی ها و پایوران سیاسی آنها در داخل و خارج از قماش" توده ای" و" توده ای شده ها" قلمداد کرد که 26 سال ملت با فرهنگ ایران را در چنبره نگاه عقب مانده و ویرانگر و ایران بر باد ده خود گرفتار کرده بودند و چنان در تار و پود و جسم و روح جامعه و مردم عنکبوت وار تار تنیده بودند که گوئی می بایستی 26 سال می گذشت تا مردم ایران از خواب اصحاب کهف گونه بیدار می شدند و سیلی محکم بر گونه این فریب دهندگان حرث و نسل می نواختند. در پرانتز باید بگوئیم که هیچ خرد بیداری مخالف اصلاحات نیست بلکه می گوئیم که اصلاحات در چهارچوب سیستم دینی ولی فقیه و یا هر ایدئولوژی تک صدائی بی معنا و مثل آب در هاون کوبیدن است . زیرا اصلاحات در کانون خود یک ظرفیت همه جانبه را مد نظر دارد و سیستمی که دارای این ظرفیت باشد می تواند خود را اصلاح کند و با جوامع جهانی هماهنگ شود و کهنگی و فرسودگی را از جان ودل جامعه بدرد و لباس نو برتن آن بپوشاند. امّا آیا رژیم جمهوری اسلامی دارای چنین ظرفیتی هست؟ به گواهی تاریخ مذهبیون حاکم معتقد هستند کتاب راهنمای آنها قرآن است و نسبت به همه مسایل دنیوی و اُخروی پاسخ در خور دارد، کافی است که ابتدا ایمان بیاوری و بعد توکّل به خدا کنی و گوسفندوار دنبال شبان که از جانب خدا، پیامبران و امامان که نمایندگی امّت همیشه در صحنه را به عهده دارند راه بیفتی واصلآًً نپرسی که به کجا می روی. چون پرسیدن یعنی شک کردن است و شک کردن یعنی زیر علامت سئوال بردن اعتقادات و ایمان است و این عمل یعنی کفر. بنابراین ملاحظه می کنیم که ارکان حاکمیت و نظرگاهای این قماش بر اساس ایمان بنا شده است که هیچ تغییری را بر نمی تابد و اساساً تغییر در حیطه عقل می گنجد نه ایمان.
امّا ای کاش آنها با این سیلی محکم که از طرف مردم نوش جان کردند از خواب اصحاب کهف گونه بیرون می آمدند و در مقابل آنها سر تعظیم فرود می آوردند و از عملکرد بغایت ارتجاعی و ضد مردمی خود انتقاد و عذرخواهی می کردند تا از پس این انتقاد و عذرخواهی در کنار مردم قرارمی گرفتند و به جنبش مردم که طلایه دار آن جنبش رفراندم ملی است یاری می رساندند. امّا نه اینکه نکردند بلکه وقیحانه طلبکار هم شدند که تحریمیان سبب شدند تا احمدی نژاد به قدرت برسد و این همان نسخه ای است که " توده ایها " در قبل از انتخابات پیچیدند و اعلام کرده بودند که تحریمیان چه در صورت پیروزی مصطفی معین و یا شکستش بازنده اصلی این انتخابات هستند. حال پس از انتخابات و مفتضح شدن اصلاح طلبی کذائی و عدم استقبال مردم از آنها، چنین جفنگیاتی از عناصری معلوم الحال شنیده می شود که گناه سر برکشیدن احمدی نژاد را بر گردن تحریمیان می اندازند غافل از اینکه تحریمیان نگاهشان نه به جناح خاصی در حاکمیت بلکه به کل رژیم بود که می خواستند با حرکت فعال خودشان آن را از مشروعیت بیاندازند تا این ترفند مشروعیت را که اروپا بطور ویژه روی آن حساب باز کرده بود و در صدد بقای رژیم پافشاری می کردند از آنها بگیرند.
همانطوریکه در بالا اشاره شد در مجموع دو نگاه به این انتخابات دوخته شده بود. نگاه اوّل حفظ رژیم به " هر شکل " بود که می خواستند با شرکتشان در انتخابات برای رژیم در کلیتش مشروعیت بخرند و نگاه دوّم تغییر رژیم بود که خود را با حرکت فعال تحریم انتخابات نشان داد و با این حرکت می خواستند عدم مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی را به دولتمردان و مردم دنیا اعلام کنند و در این کارزار نابرابر این مردم و تحریمیان بودند که پیروز شدند و مردم شکست سخت " اصلاح طلبی " و مسخره و مفتضح شدن آنها را به عینه نظاره کردند. بنا بر این جا داشت پس از انتخابات به بررسی از نگاه خودشان که می خواستند رژیم را در" هر شکل " حفظ کنند بپردازند نه اینکه مکافات و تقاص اتو دینامیکی و درون جوش حرکت بغایت ارتجاعی خودشان را روی سر تحریمیان خالی کنند و در دور دوّم انتخابات آنها را متهم کنند که شما سبب شدید رفسنجانی نیاید و احمدی نژاد بر کرسی ریاست جمهوری بوسه زند. مثل اینکه قرار بوده است مردم به رفسنجانی از دریچه نجات دهنده بنگرند که افکار مثلاً ضد فاشیستی دارد. و اگر قرار است کسی و یا جریانی به مردم پاسخ گو باشد، مطمئناً این شما هستید که باید توضیح دهید چرا درخیمه شب بازی انتخابات شرکت کردید و آلترناتیو شما چه بود؟ اگر آلترناتیو شما مهرهء مفلوکی بنام مصطفی معین بود و می خواستید با انتخاب شدن او به ریاست جمهوری، " اصلاحات" را درون رژیم پیگیری کنید، بایستی به مردم پاسخ دهید که طی هشت سال دولت "اصلاحات" و با در دست داشتن مجلس "اصلاحات" چه درختی کاشتید که حاصلش میوه های تلخ و پوسیده ای مثل رفسنجانی و احمدی نژاد از درخت "اصلاحات" افتاد و بعد به بهانه مبارزه با "فاشیسم" و "طالبان" از مردم خواستید به رفسنجانی رأی دهند؟ آیا غیر از این بود که می خواستید به رژیم مشروعیت دوباره ببخشید و عمر رژیم را طولانی تر و مردم را وازده و خسته کنید؟ شما به خوبی می دانستید که معین مهره ای نیست که بتواند از خواسته های مردم دفاع کند و کسی نیست که درمقابل رهبر، شورای نگهبان و شبکه مافیای قدرت، توان ایستادگی داشته باشد و این عدم ایستادگی را در همان ابتدای کار نشان داد و آن رد صلاحیتش بوسیله شورای نگهبان بود و سپس پرت کردن تکه استخوان پذیرش او با حکم حکومتی ولی فقیه جهت اذن دخول به کارزار معرکهء انتخابات. حال با این توصیف از این فرد مفلوک که در همان ابتدای بازی با یک مشت َ مافیای قدرت " ناک اوت" شده بود، چگونه می توانست برخیزد و حریف خودش را "ضربه فنی" کند؟ بنا براین ملاحظه می کنید که قصد شما از همان آغاز این بود که تحریم را بشکنید و به رژیم جمهوری اسلامی مشروعیت بدهید و بعد دّرافشانی کنید که هنوز رژیم ظرفیت اصلاحات دارد.
آیا خجالت آور نیست که دیده می شود اصلاح طلبان دروغین و اخته گان روشنفکری و سینمائی در پشت رفسنجانی به بهانه مبارزه با فاشیسم سینه می زنند و دامن چاک می دهند که مردم به جنایتکاری مثل رفسنجانی رأی بدهند؟ و راستی چه فرقی بین رفسنجانی و احمدی نژاد است که اینگونه شیون سر دادید و او را بزرگ داشتید و نجات مُلک و ملت را از او طلب کردید؟ آیا با این عمل وقیحانتان در برابر روح پر فتوح سعیدی سیرجانی، مختاری، پوینده، دکتر بختیار، داریوش فروهر، پروانه اسکندری، فریدون فرخزاد و...خجالت نکشیدید و امروز از تحریمیان طلبکار هستید؟ کجاست آن انصاف انسانی که برای یک جانی تبلیغ می کنید و او را در حدّ یک ضد فاشیست ارتقاء می دهید؟ تا کی باید سر شکسته و زبون باشید وچشم برجنایات رژیم جمهوری اسلامی ببندید و بگوئید انشاالله گربه است؟ هر چند من شاعر نیستم ولی این دوبیت را برای ثبت در تاریخ برای نشان دادن وضعیت شما و نگاه " توده ای" سروده ام. باشد که درس عبرت بگیرید و از انجماد فکری و حالت اخته گی در بیائید.
ایران سرای ماست، ولی، قدرش نمی دانی، چرا حمّال وار بر دوش کشی، بار اجانب را، چرا
از خرج ایران می خوری، قد قد برای دیگران تا کی خیانت پیشه گی، خوار و زبون زیستن، چرا
وظایف مبرم تحریمیان و نیروهای خواهان تغییر رژیم جمهوری اسلامی:
امروز پس از پشت سر گذاشتن نُهمین دوره معرکهء انتخابات ریاست جمهوری و افشاء شدن چهره ها و سیاست ها و شکست حقارت بار "اصلاح طلبی" در ایران و خوار شدن حامیان آنها در خارج، این پیام شفاف بر گوش همگان طنین انداز شد که تنها راه حل خروج از این معضل اجتماعی را بایستی در بیرون از رژیم جمهوری اسلامی جستجو کرد. به عبارت دیگر هر گونه توهّم نسبت به حاکمیت ولی فقیه و قانون اساسی اش را بایستی به گور سپرد و به میان مردم آمد و با مردم به اتحاد رسید و مردم با تحریم یکپارچه خود در انتخابات به این نتیجه رسیده اند که کل حاکمیت جمهوری اسلامی باید به زیر کشیده شود و هر گونه سازش و یا مدارا با رژیم در هر شکل محکوم است. همچنین به این نتیجه رسیده اند که برای به زیر کشیدن رژیم بایستی یک بدیل منطقی و جهان پسند داشته باشند که از طریق آن بتوانند در جهت یک مبارزه خردگرا سازماندهی شوند.
دیگر زمان منحرف کردن مردم گذشته است و بایستی واقعیت ها را به آنها گفت. بایستی گفت که اصلاح طلبان صلاحیت امر رهبری مبارزه را ندارند و حتی تا امروز کنار مردم نبودند بلکه دل در گرو حفظ رژیم برای بدست آوردن سهمی در قدرت داشتند. باید گفت که آنها در تضاد بین خواسته های مردم و رژیم و یا بین منافع ملی و منافع رژیم همواره طرف رژیم و منافع آن بودند. باید گفت که تشکیل "جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر" و "جبهه اعتدالیون" نیرنگی بیش نیست و می خواهند از این طریق مثل دوره پایانی دولت "سازندگی" جبهه دیگری از نوع دوّم خردادی تشکیل دهند و مردم را به پای مشروعیت دادن به رژیم جمهوری اسلامی قربانی کنند. امروز از اینکه پشت شعار مبارزه با " فاشیسم" سنگر گرفته اند نه برای به زیر کشیدن رژیم جمهوری اسلامی که در کلیتش فاشیستی است بلکه می خواهند جمهوری اسلامی را نجات دهند. باور نمی کنید؟ با هم قسمتی از دّرافشانی مصطفی معین را می خوانیم " خطرفاشیسم و از میان رفتن نقش مردم و خطر حذف جمهوریت را با هر نام و سازمان دیگر جدی بگیریم. من هشدار می دهم که اقدامهایی از این دست نه تنها ساخت انتخابات آزاد و عادلانه بلکه سلامت آن را از این پس زیر سؤال برده است. باور کنیم این انحراف ساختاری به مراتب زیانبارتر از خطر تخلف و تقلب و خدشه در انتخابات است. من هشدار می دهم که این دخالت سازمان یافته نظامی و نظارتی تبعاتی دارد فراتر از تضیح حق کسانی که به من و امثال من رأی داده اند. اعلام می کنم این تهدیدی است برای رأی مردم و انتخابات آزاد و بیشتر از آن تهدیدی است برای منافع ملی و اعتلای نظام جمهوری اسلامی". همانطوری که ملاحظه می کنید این جماعت می خواهند با تشکیل "جبهه دموکراسی خواهی وحقوق بشر" جمهوری اسلامی را نجات دهند و به آن اعتلا ببخشند و شعار دموکراسی و حقوق بشر ترفندی بیش نیست. زیرا 26 سال حاکمیت جمهوری اسلامی نشان داده است که با حقوق بشر و دموکراسی هیچ گونه سازگاری ندارد و اولین شرط حقوق بشر و دموکراسی آزادی فردی در همه عرصه ها و حکومت مردم بر مردم است که در یک نظام عرفی که در آن دین و مذهب از حکومت جدا باشد، تجلی پیدا می کند. در حالی که حاکمیت جمهوری اسلامی بر پایه و اصل خدشه ناپذیر ولایت فقیه بنا شده است و مذهب شیعه به اصل امامت معتقد است و هیچ گونه انتخابات آزادی در این رژیم محلی از اعراب ندارد. بنابراین جا دارد که این جماعت ابتدا موضع و تکلیف خودشان را با جمهوری اسلامی مشخص کنند و اگر معتقد به دموکراسی و حقوق بشر هستند بایستی قبل از هر چیز قانون اساسی را تغییر دهند و با ولی فقیه بطور قاطع تعین تکلیف کنند و باید بدانند که در درون رژیم این عمل غیر ممکن است و برای انجام این کار باید به مردم رجوع کنند که امروز در اکثریتشان خواهان تغییر رژیم جمهوری اسلامی هستند. یعنی راه حل تغییر را در بیرون از رژیم جمهوری اسلامی جستجو می کنند و رژیم را در تمامیتش نفی می کنند و این چیزی نیست که ازدیده پنهان باشد و مردم امروز آن را درهر کوی وبرزن فریاد می کشند. تجلی این فریادها و خواسته های مردم امروز خود را در جنبش ملی رفراندم متمرکز کرده است که بر کاکل خود تغییر رژیم، تغییر قانون اساسی و تعیین نوع نظام را مزیّن کرده است و حقوق بشر و دموکراسی از مواضع کانونی این جنبش است. بنا براین اگر ریگی در کفش این جماعت خواهان " جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر" و "جبهه اعتدالیون" نیست بایستی به جنبش ملی رفراندم بپیوندند و با یاری رساندن به جنبش و مردم اندکی عملکرد تاریک گذشته خودشان را با نور خدمت به مردم روشن گردانند. زیرا جنبش ملی رفراندم یک جنبش فراگیر است و همه مردم با هر عقیده و مرام در شرایط برابر و آزاد می توانند در جنبش رفراندم شرکت داشته باشند و هیچ فرقی بین جمهوریخواه و مشروطه خواه و یا سایر عقاید نیست. وهمانطوری که از نام جنبش پیدا است، رفراندم یعنی شرکت همگانی مردم است برای تعیین نوع نظام و انتخاب نمایندگان برای تشکیل مجلس مؤسسان که در آن جهت تدوین پیش نویس قانون اساسی کنارهم قرار می گیرند که پس از تدوین آن را تحت نظارت بین المللی در یک همه پرسی در شرایط آزاد و مساوی به رأی همگانی می گذارند و از این طریق آن را به تصویب می رسانند. و امروز وظیفه مبرم همه تحریم کنندگان و حامیان طرح رفراندم بایستی حول همه گیر کردن این شعار استراتژیک متمرکز شود و آن را در هر خانه ای به آواز در آورند و مردم را در این جنبش بزرگ سازمان دهند.
جنبش ملی رفراندم ثمره حرکت اعتراضی 18 تیر است:
سالروز 18 تیر در راه است و همزمانی این روز تاریخی با نُهمین دوره ریاست جمهوری فرصتی را فراهم کرده است که برای گرامی داشت این روز، عزم ها را جزم کنیم و برای برون رفت از این معضل اجتماعی با یکپارجگی خود یک مبارزه مدنی خرد گرا را در تمامی اشکال آن در سراسر ایران و جهان سازماندهی کنیم که آغا گر یک قیام عمومی باشد. امروز با یکدست شدن رژیم ولایت فقیه هر گونه مانع ترمز دهنده " اصلا ح طلبان" از جلوی پا برداشته شده و با قاق شدن " اصلاح طلبی" دیگر کسی نیست که قیام دانشجوئی 18 تیر را به مشتی اوباش منتسب کند و حرکت اعتراضی مردم را با درخواست آرامش ( بخوان تسلیم ) مهار کند. جنگ قدرت در بالای هَرَم رژیم بویژه پس از تحمیل یک عنصر جانی، تروریست و تیر خلاص زن بر مسند ریاست جمهوری از طرف ولی فقیه آغاز شده است و رفسنجانی ِ آمر کشتار مردم و دگر اندیشان این خفّت و خواری وارده بر خود در انتخابات را تحمّل نخواهد کرد و برای تأدیب ولی فقیه نیشش را به او خواهد زد و شکافی در هرم قدرت بوجود خواهد آورد. هرچند این رجاله های آخوندیسم برای بقای خودشان در اوج اختلاف دست یکدیگر را می فشارند و در مقابل مردم قرار می گیرند. امّا همین اختلاف و بحران در رأس هرم قدرت سبب می شود فضائی ایجاد گردد که مردم بتوانند صفوف خودشان را فشرده تر کنند و در سراسر ایران تدارک یک قیام عمومی را سازماندهی کنند. اگر تا دیروز حاکمیت دوگانه بود و " اصلاح طلبان" به دروغ خود را حامی جنبش دانشجوئی معرفی می کردند، در حالی که در صحنه واقعیت با مافیای قدرت برای گرفتن سهمی به مماشات مشغول بودند و مردم را در سرفصل های تعیین کننده به پای حفظ رژیم به قربانگاه می فرستادند، امروز امّا مردم و جنبش دانشجوئی تنها نیستند و حامی آنها آلتر ناتیوی است که از دل حرکت اعتراضی دانشجویان در 18 تیر ماه 1378 بر آمده است و می رود با متشکل کردن مردم و نیروها کل رژیم جمهوری اسلامی را از اریکه قدرت به زیر بکشد و بر ویرانه های آن رفراندم و یا همه پرسی را برای تعیین نوع نظام و تدوین قانون اساسی نوین برگزار کند. باید به مردم سراسر ایران گفته شود که حرکت اعتراضی 18 تیر و خون ریخته شده و رنج و شکنج وارده بر آنها در اینروز و برای این روز پایمال نشده است بلکه در سرزمین اهورائی ایران ریشه دوانیده و امروز درختی گشته است که ثمره اش جنبش رفراندم ملی است که در کانون خود تغییر رژیم جمهوری اسلامی را با تمامی ابزارها و زیرساختها تحت یک مبارزه نافرمانی مدنی در تمامی اشکالش متمرکز کرده است و هر گونه بدیل دیگر در تخالف با آن رنگ می بازد و یا بدلیل مراحلی پائین تر از آن در زیر مجموعه جنبش ملی رفراندم قرار می گیرد. بکوشیم در قیام عمومی 18 تیر امسال جنبش ملی رفراندم را در سراسر ایران تثبیت کنیم و به جهانیان نشان دهیم که مردم با فرهنگ ایران سزاوار چنین حکومتی نیستند که حاکمیت را در دست دارند و از آنها بخواهیم که برای به زیر کشیدن این حکومت ستمگر از جنبش ملی رفراندم حمایت کنند. و آن روز دور نیست به امید آنروز و روز رهایی ملت با فرهنگ ایران.
دکتر احمد پناهنده