آيت الله محمود هاشمی شاهرودی رئيس قوه قضائيه جمهوری اسلامی طی سخنانی در همايش دادستانهای سراسر اين کشور، عملکرد دادسراها و ضابطان آنها به ويژه نيروی انتظامی را به شدت مورد انتقاد قرار داده و آنها را به پرونده سازی، حرمت شکنی، اقرار گرفتن از طريق اعمال فشار و در نهايت "ظلم محض" متهم کرده است.
اين نخستين بار نيست که آقای هاشمی شاهرودی با اين لحن صريح، دستگاه تحت مديريت خود و ضابطان قضايی را به باد انتقاد میگيرد. وی يکبار در همان ابتدای انتصاب خود به سمت رياست قوه قضاييه، از وضع دادگاههای ايران و بدرفتاری با متهمان به سختی انتقاد کرد و دستگاه قضايی جمهوری اسلامی را به "ويرانه" تشبيه نمود.
در آن هنگام، بيان اين نوع سخنان، باعث خوشبينی بسياری از حقوق دانان و فعالان سياسی نسبت به بروز تغييرات مثبت در دستگاه قضايی تحت رياست آقای شاهرودی شد. اما اين خوشبينی دوامی نداشت، چرا که دادگاههای ايران نه فقط رويه سابق خود در برخورد با متهمان بويژه متهمان عقيدتی و مطبوعاتی را ادامه دادند، بلکه بر دامنه برخوردهای تند و خشن افزودند. حتی تکرار سخنان آقای هاشمی شاهرودی درباره وضعيت قوه قضاييه توسط روزنامه نگاران و نيروهای سياسی، خود به صورت اتهامی برای برخی از آنها در دادگاهها درآمد.
اين وضعيت باعث شد که بسياری از تحليلگران به اين نتيجه برسند که آقای شاهرودی يا صرفا به منظور معرفی خود به عنوان چهرهای متفاوت از سلف خود حجتالاسلام محمد يزدی، به انتقاد از دستگاه قضايی پرداخته و ارادهای برای اصلاح نداشته است و يا اينکه وی برغم اراده خود برای انجام "اصلاحات قضايی" با موانعی در درون دستگاه تحت مديريتش روبرو شده که امکان هرگونه تغيير و تحول را در قوه قضاييه از وی سلب کرده است.
با اين همه، در ماههای اخير آقای شاهرودی علائم روشنی از نارضايتی خود از عملکرد دادسراها بروز داده که مهمترين آنها دستور پيگيری بدرفتاری با شماری از روزنامهنگاران و وبلاگ نويسان و سخنان روز چهارشنبه وی در همايش دادستانهای سراسر کشور است.
انتقاد پس از سالها سکوت
در واقع اينکه چرا هاشمی شاهرودی پس از سالها تاييد ضمنی و يا سکوت در برابر نحوه برخورد دستگاه قضايی با مراجعان و متهمان، بار ديگر به انتقاد علنی از عملکرد اين دستگاه برخاسته است، برای بسياری از ناظران معمايی است که پاسخ قاطع و روشنی برای آن نمی توان يافت، اما در اين باره گمانههای مختلفی قابل تصور است که می توان به پارهای از آنها اشاره کرد:
1- شايد در آستانه برگزاری انتخابات رياست جمهوری، آقای شاهرودی به قصد ترغيب مردم به ستوه آمده از برخوردهای قضايی و امنيتی برای شرکت در انتخابات و کاهش فشارهای بينالمللی بر سر پرونده حقوق بشر ايران، اقدام به طرح انتقاد علنی از دادسراها و نيروی انتظامی کرده است.
۲- شايد آقای شاهرودی از کارشکنیهای مستمر بخشی از دستگاه قضايی بر سر راه برنامههای خود به تنگ آمده و شرايط کنونی را برای علنی کردن "جنگ قدرت" پنهان در قوه قضاييه مناسب ديده است.
3- شايد آقای هاشمی شاهرودی به عنوان يک "محافظهکار سنتی" از به دست گرفتن مقام رياست جمهوری توسط نظاميان نگران شده و در حرکتی هماهنگ با ساير همفکرانش، به افشاگری عليه نيروی انتظامی پرداخته است تا بدينوسيله، ادعاهای محمدباقر قاليباف فرمانده مستعفی نيروی انتظامی را مبنی بر اجرای اصلاحات گسترده در نيروی انتظامی نقش بر آب کند و او را در تبليغات رياست جمهوری به موضع ضعف بکشاند.
4- شايد هم آقای شاهرودی متاثر از تحولات سياسی عراق، به اين نتيجه رسيده است که رياست بر قوه قضاييه ايران با مجموعه محدوديتهايش، ثمری برای وی نداشته است. اينک همرديفان و حتی شاگردان آقای هاشمی شاهرودی در عراق، برمبنای اعتبار اجتماعی خود به موقعيتهای سياسی و يا مذهبی عالی رتبهای دست يافتهاند، در حالی که آقای شاهرودی با قبول پست رياست قوه قضاييه ايران، هم از تلاش برای دستيابی به مقام "مرجعيت" که روزی داعيه آن را داشت، باز مانده و هم مسئوليت تمام مشکلات و نابسامانیهای دستگاه قضايی ايران به دوش وی افتاده است.
در نتيجه، شايد وی با انتقاد صريح از اين دستگاه سعی میکند تا از "فساد" رايج در قوه قضاييه فاصله بگيرد و در عين حال، از اين طريق اعتبار فقهی خود را اعاده کند، زيرا آنچه در دستگاه قضايی ايران جريان دارد، به گواهی اکثر حقوقدانان و بسياری از فقيهان، فقط زير پا گذاشتن قانون نيست، بلکه ناديده گرفتن "مسلمات فقه شيعه" نيز هست.