انتخاب آقای دکتر معين به عنوان يکی از دو کانديدای جبهه دوم خرداد با معضلاتی جدی روبروست؛ چنانچه شنيده شده است اين دشواريها در نشست انتخاباتی اخير حاميان وی به بحث درونی قابل اعتنايي تبديل شده بود.دشواريهای فراروی آقای معين برای مبدل شدن به يک کانديدای جدی و قابل اعتنا در جبهه دوم خرداد عبارتند از:
1.فقدان عنصربالانسر(تعادل بخش): حاکميت مجموعه ای است که حضور و کار درون آن مستلزم فهم سازوکار تصميم گيری در آن است . افرادی چون سيد محمد خاتمی؛ کروبی ؛ مير حسين موسوی و حتی بهزاد نبوی اين مفهوم را خوب درک می کنند .در اين سازوکار فرد برای حضور موثر يا خود بايد در نقش بالانسر ايفای نقش کند و يا آنکه از توانايي بالانسری به عنوان حامی بهره جويد؛ در هر حال کارآمدی رييس جمهور در روابط فيمابين عناصر حاکميتی و نه ذ ات عناصر حاضر در حاکميت نهفته است. خاتمی تا حدودی از امکان بهره گيری و اثر گذاری عناصر بالانسر(تعادل بخش) برخوردار بود و حتی کروبی هم احتمالا دارای پتانسيلی تقريبا مشابه هست. اما پرسش اين است آيا معين می تواند در نقش بالانسر(توازن بخش) وارد صحنه شود؟ در اين مرحله پاسخ با توجه به واقعيات تا حد بالايي منفی است . در بخش دوم می توان پرسيد آيا معين خواهد توانست از حمايت عناصر توازن بخش(حاميان) بهره گيرد؟ پاسخ می تواند اين باشد که احتمال آن کم است و شايد حداقل با توجه به معيار محاسباتی مشارکتی ها اي کسب حمايت چندان ارزان نخواهد بود. در مرحله سوم نيز پرسش اينست آيا حداقل معين خواهد توانست به اندازه خاتمی در حاکميت از هماهنگی سود برد؟ در اين مورد شديدا ترديد وجود دارد. پس سئوال نهايي شايد در ذهن تحليگران دوم خردادی اينست که اگر معين باندازه خاتمی نخواهد توانست اثر گذار باشد پس چه انتظاری برای کاری ويژه از او می توان داشت؟ و نهايتا آيامعين، تضعيف شده خاتمی در سطحی نازلتر نيست؟ و اگر بنا برنظری(که نگارنده موافق آن نيست) خاتمی نتوانست اهداف اصلاحات را تحقق بخشد آيا معين خواهد توانست با پتانسيلی بسيار کمتر آن را محقق کند؟
2.ظرفيت گفتمان سازی : در مقايسه ميان خاتمی و معين از لحاظ گفتمانی می توان گفت معين نخواهد توانست گفتمان نوين و پيشگامی را فارغ از پيکره گفتمانی اصلاحات که خاتمی بر آن تکيه داشت ؛ پديد آورد .زيرا او يا بايد خود را در امتداد گفتمان اصلاحات تعريف نمايد ؛ که به نظر می رسد خاتمی بخش اصلی ظرفيت اين گفتمان را به مصرف اجتماعی رسانده است؛ و يا بايد فرا اصلاحات را وجهه نظر خود قرار دهد . فرا اصلاحات هم يا بايد درون ظرفيت های قانونی باشد که بيش از خاتمی نمی توان پيش رفت و يا خارج از ظرفيت های قانونی که نه آستانه تحمل جامعه و نه حکومت آن را برنمی تابد و راديکاليسم در پيش از اين ثمره اش را در ياس از راديکاليست ها و پيروزی رقيب نشان داده است.پس معين کدامين گفتمان نو را چونان فرش سليمان خود برای اوج گيری در افکار عمومی برخواهد گزيد . براين باورم هيچ . ظرفيت انديشه سازی در دوم خرداديان محدود بود و امثال دکتر سروش که انديشه پرداز بخشی از آنان بود اکنون دغدغه هايي ديگر دارد و دکتر بشيريه نيز انديشه هايش با مزاج سوسيال دموکراسی سازگار تر است تا ليبرال دموکراسی . آقای حجاريان هم که مفصل ارزشمند پيوند دهنده تئوری و عمل در دوم خرداد بود اکنون از توانايي ها و تاثير گذاری های پيشين خود فاصله گرفته است و امثال عليرضا علوی تبار هم هر چند سخت در باب موضوعات می انديشد ؛ در جهت گيری ها با مشارکتی ها فاصله يافته و نتوانسته است از نفوذ حجاريان برخوردار باشد. از اينرو اگر کسی از هواداران دوم خرداد خود را از قيد تعصبات برهاند و از سران مشارکت بپرسد ؛ اگر خاتمی با 100 % محبوبيت و پشتوانه دستاوردی زير پنجاه درصد داشت .معين با وضعيتی زير سی درصد در مقايسه با خاتمی دستاوردی تا چه اندازه مقبول خواهد داشت؟ و چرا بايد گمان نماييم که معين کاری ويژه( حداقل قابل قبول) ارايه خواهد نمود؟
3.تيم همکاران و برنامه:بدليل آنکه خاتمی دردانه جنبش اصلاحات و فرصتی شگرف در اين عرصه بود ؛ اصلاحات همه مردان تواناي خود را (با توجه به شرايط عينی)در خدمت آن قرار داد تا دولت خاتمی ؛ ستاره پيشانی همه دولت های پيشين باشد . حاصل آن با هر نگاهی(مثبت انديش يا منفی نگرانه) همين است که هست.برنامه ها هم با حمايت همه جانبه مجلس ششم نتيجه ای داشته که در پيش ماست . کدامين استدلال می تواند دوم خرداديان را قانع سازد که معين قادر است نيروهايي کشف ناشده را از پس پرده به صحنه مديريت کشور بخواند با توجه به آنکه شرايط و اقتضائات اگر سخت تر نشده باشد ؛ ساده تر نيست. در باب برنامه نيز حاصل تمامی انديشه های مرکز مطالعات رياست جمهوری سابق و تجربه های مديريتی همکاران آقای هاشمی رفسنجانی (که در موفق ترين حالات نهايتا ادامه برنامه دولت سازندگی بود) کارنامه فعلی را برای دولت خاتمی رقم زده است ؛ براستی آيا با جدا شدن تيم مديران کارگزارانی و مديران هوادار کروبی از مجموعه ؛ از تيم و برنامه باقيمانده انتظار جهشی کمی يا کيفی معقول است؟
نگارنده برآنست که حضور دکتر معين در صحنه انتخابات بس مفيد خواهد بود و بايد از حضور ايشان استقبال نمود زيرا امکان توزين ظرفيت های گفتمانی؛ مديريتی و برنامه ای جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب در فقدان عناصر مهمی چون هواداران کروبی و کارگزاران در عرصه عينی فراهم می شود ولی نمی توان پرسش های فوق را که در ذهن دوم خرداديان موج می زند ؛ ناديده انگاشته و بی پاسخ رها نمود.
چرا دکتر مصطفی معین؟
سلام. چند روزیه که وبلاگهای مختلف رو که نگاه می کنم حس می کنم که عدم شناخت عمومی جامعه نسبت یه دکتر معین در سطح وب که به صورت بالقوه از سطح در...
Paknevis پاکنویس
January 11, 2005 09:22 PM