بر اساس تعريف موجود در ترموديناميک؛ بی نظمی و کهولت (آنتروپی) بیانگر حالتی است که همه ی عناصر سیستم در حداکثر بی نظمی قرار دارند و سیستم رو به از هم گسیختگی و نابودی پیش می رود.شايد سياست نيز فارغ از تاثيرات آنتروپی نيست و ميتوان شاخص های آنتروپی جريانات سياسی را صورتبندی کرد .
بسياری معتقدند روند آنتروپی در جريان موسوم به دوم خرداد شدت گرفته است وشاخصه هايي چون موضع گيری حاد بخشی ازجريان دانشجويي در قبال خاتمی؛حجاريان و چهره های شاخص ديگر و ارايه طرح های متضاد با منافع اين جريان از سوی جريانات همسو ونيز گروههای موتلف؛ ناتوانی در رسيدن به نقطه مشترک انتخاباتی و... همگی دال بر شدت گرفتن و بارز شدن اين افول است.
همانگونه که نگارنده بارها بر آن تاکيد کرده بود اين آنتروپی به فروپاشی قهری تشکيلاتی اين سامانه سياسی خواهد انجاميد ؛ ولی پرسش اصلی برای ما آنست که موضع استراتژيک جناح منتقد دولت در قبال اين روند بايد چه باشد؟ مواضع محتمل چنين است:
1. تشديد فرآيند سقوط تا فروپاشی تشکيلاتی: در اين حالت اين خطر وجود دارد که فروپاشی مطلق دوم خرداد(ونه تجزيه دموکراتيک آن به اجزا) باعث ايجاد فضای مناسب در دل ياس پديد آمده برای بعضی جريانات پارازيت گونه سياسی گردد که از ياس هواداران خاتمی تغذيه کرده وبذرهای انحراف تئوريک در بخشهايي از اين جريان را بارور ساخته وبه جريان غالب راديکالی در عرصه عمل تبديل نمايند که موجد تنش های قهرآميز هرچند کم توانی در آينده گردد.اين وضعيت اولين ضربه خود را به نهال کم توان مردمسالاری دينی در ايران زده و دور فاسد گريز از افراط به سوی افراطی ديگر را دامن زند. بر اين باورم در اين حالت عليرغم پيدايش فرصتی برای حذف رقيب و به ظاهريکپارچه سازی سيستم در عرصه عمل و نظر در آينده نه چندان دور بذر شکافهای درونی داخل جناح منتقد بارور می شود زيرا در حالت مذکور ما بجای حل تضادها آن را بلعيده ايم و بحران را به درون خود منتقل خواهيم کرد ثانيا نظام نيز مواجه با بحرانهای امنيتی خواهد شد که عليرغم غير برانداز بودن اين بحرانها ؛ هزينه ساز خواهند بود.
2. تشديد تجزيه ولی بقای تشکل های اتميزه شده / تضعيف شده: در اين حالت فرو پاشی مطلق صورت نگرفته ولی جريانات موجود دوم خردادی هر کدام ضمن داشتن نماينده تشکيلاتی درون بازی حسابشده رقيب به باتلاق اختلافات درونی فرو رفته و دائما در سيکل (اتحاد- مبارزه - انشعاب ) گرفتار شده و از فرايند تاثير گذاری جدی سياسی خارج خواهند شد. اشکال عمده اين وضعيت آنست که تاريخ ما نشان داده است که وجود رقيب قوی متحد همواره نوعی اتحاد ناشی از ترس را در ميان رقبا پديد می آورد لذا عملا عمر اين اختلافات طولانی نخواهد بود از اينرو نتيجتا بطور طبيعی" اتحاد دوران مبارزه " ميان رقبای تضعيف شده ما پديد خواهد آمد ولی هم اينان پس از رسيدن به قدرت به "انشعاب حين اجرا" خواهند رسيد و ضربه اصلی به فرآيند توسعه و رشد کشور وارد خواهد آمد.
3. مديريت تجزيه و نيز تعريف رقيب : شکی نيست که در صورت درايت جناح منتقد دولت روند آنتروپی دوم خرداد ادامه خواهد يافت و اين امر نتايجی چون بحران تشکيلاتی و حتی هويت را برای اين سامانه سياسی پديد خواهد آورد ولی در همان حال برای کاستن از تبعات امنيتی و نيز سياسی و حتی اجتماعی اين سقوط بايد برنامه ريزی مناسبی داشت. در اين راستا برخورد پيچيده با موقعيت بغرنج آينده توصيه می شود.پاسخ ساده به سئوالات چند وجهی قادر است ما را در گرداب خود فريبی و ذهن گرايي فروبرد.شکی نيست که جبهه دوم خرداد سامانه ای لايه بندی شده است و مجموعه منسجمی بشمار نمی رودواولين گام برای مديريت سقوط اين سامانه آنست که نقشه واقعگرايانه ای از اين اردوگاه و گرايش های غالب برآن تهيه گردد . در گام دوم با شاخصی چون ميزان وفاداری به پايه های منطقی و تشکيلاتی سيستم کلان کشور ميزان تقرب و تباعد اين لايه ها از هم و نسبت به کل سيستم تعريف شود. سومين گام بايد ما را بسوی گزينش رويکرد منشوری و چند پارچه با اين مجموعه متکثر راهنما گردد. در اين حالت بايد با گروههای اپوزيسيون درونی غير براندازولی معارض اصولی؛ بر اساس فرمول حضور تضعيف شده آنان مواجه شد وجريانات و گروههای نزديک به مرکزو معتقد به چالش پارلمانتاريستی را درون يک رديف درجه بندی شده بصورت رقيب تعريف شده مشروعيت بخشيد.در نتيجه توانسته ايم رقابت دموکراتيک را بدور از ريسک های بنياد ستيز نهادينه نماييم وسقوط رابدرون دامن سيستم و بر سرآن مديريت کنيم.