خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس سياسي
تفكر، جهانبيني، انسانشناسي و حقوق ديني با فرهنگ و تفكر غربي متفاوت است، حال اگر كسي بخواهد فرهنگ غربي را با فرهنگ ديني جفت و جور كند، دچار تناقض ميشود.
به گزارش گروه دريافت خبر خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، آيتالله مصباح يزدي طي سخناني در جمع اساتيد دانشگاههاي اروميه در تبيين معناي واژهي آزادي با اين مقدمه كه در عصر مدرنيته، مفاهيم دستكاري شده و تحولات فكري، فلسفي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي كمك ميكند كه يك مفهوم بار مثبت و يا منفي پيدا كند، مفهوم لغوي و اصطلاحي واژهي آزادي را مورد بحث قرار داد.
اين استاد حوزه با بيان اين كه مفهوم لغوي آزادي در بند نبودن است و اين معنا بار ارزشي مثبت و يا بار منفي ندارد، گفت: اما وقتي وارد بحثهاي اخلاقي شده از ديرباز داراي يك معناي بسيار مثبت و بالايي شده است. آزادي به مفهوم اخلاقياش يعني انسانهاي وارسته از بند هوا و هوس و تقريبا به معناي وارستگي به كار ميرفت و اگر به بعضي متون قديمي فلسفهي اخلاق مراجعه كنيد، بسياري از بزرگان ميگفتند اصل همهي ارزشهاي اخلاقي، حريت است.
وي در ادامه به مفهوم اجتماعي واژهي آزادي پرداخت و گفت: در زمينهي اجتماعي از ديرباز مسالهي بردگي مطرح بوده و در مقابل مفهوم آزادي وجود داشت، يعني كسي كه برده نيست. كم كم اين بحث به مسايل سياسي كشيده شد، آن جا كه دولتها بر اثر اقتدارشان ديگر ملتها را زير بار استعمار ميكشند، اين جا هم ميگويند ملتي كه مستعمره يا آزاد است.
آيت الله مصباح يزدي ادامه داد: آزادي در دورهي مدرنيته و جوامع غربي معناي ديگري پيدا كرده كه در آن هم مفهوم قيد و بند لحاظ شده، اما نه در قيد و بند نبودن عقل يا هويت انسان بلكه در بند نبودن غرايز انسان. يعني چنين تصور شده كه انسان مثل هر موجود زندهي ديگري است كه غريزه موجب حركتش ميشود و اين غريزه هيچ محدوديتي ندارد. مثلا انسان بايد طبق اقتضاي غريزهاش غذا بخورد و غريزه نميگويد چي بخور، كجا بخور، ايستاده يا نشسته بخور. منظور اين است كه شكم سير شود. اگر ما قيد بزنيم خلاف طبيعت است. اگر بگوييم اين نوع غذا را بخور از مال ديگران نخور، غريزه اينها را نميفهمد از هرچه در دسترس دارد تناول ميكند تا رفع حاجت كند چه رسد به اين كه مفاهيم ارزشي حلال و حرام را مطرح كنيم. نياز جنسي هم همين طور است. نبايد يك ازدواج قانوني وجود داشت باشد، محرم و نامحرم ندارد.
وي افزود: يك وقت هم انسان هوس ميكند كسي را بكشد يا دو نفر ميخواهند با دختري ازدواج كنند اين جا تنازع واقع ميشود، پس اين قدر هم نميتوان آزادي قايل شد. لذا ميگويند آزادي فقط يك قيد دارد و آن اين كه مزاحم آزادي ديگران نشود. انسان بايد هرچه دلش خواست انجام دهد، مگر آن كه حق آزادي ديگران محدود شود. بنابراين اصل اين است كه انسان آنچه غرايزش اقتضا ميكند كه كم و بيش بين حيوانات مشترك است اعمال و ارضا كند و همهي قوانين بايد در همين چارچوب تعريف شود و ممنوع و مجاز يعني همين.
آيت الله مصباح يزدي اظهار داشت: بر اين اساس بسياري از مصاديق رفتارهايي كه تا نيم قرن پيش در همهي دنيا از زشتترين كارها بود، امروز نه تنها زشت نيست، بلكه افراد به آن افتخار ميكنند. دوستان ميگفتند ما در كانادا به يك لهستاني برخورد كرديم كه ميگفت حدود 40 سال پيش كه وارد كانادا شدم نزديك ظهر هوا گرم شد، كتم را درآوردم و پيراهن آستين كوتاه تنم بود. پليس اسب سوار جلوي مرا گرفت و گفت كتت را بپوش، اين خلاف عفت عمومي است. امروز در همين كشورهاي غربي من خودم يك ساختمان مخصوص با پرچم ديدم كه مخصوص همجنسبازان است. اينها الان مجله و انجمن و ادعا دارند و از دولت طلبكار هستند كه وقتي دو مرد با هم ازدواج ميكنند، چون فرزندي توليد نميشود، خرج دولت هم كمتر است!
وي ادامه داد: ادعا اين است كه اين ارزشها ملاكي ندارد، هر وقت مردم چيزي را دوست داشتند ميشود خوب، هر وقت دوست نداشتند، ميشود بد! هر كس دوست دارد براي خودش خوب است هر كس دوست ندارد براي خودش بد است. اين يك فلسفه است. يك انسانشناسي است كه يك سير تاريخي به دوران پست مدرن رسيده و كشورهاي غربي اين فلسفه را پذيرفتهاند. به هر حال اين منطق فرويدي بود و طرفداران بيشتري داشت و موج تئورياش هنوز هم كشورهاي ديگر را فرا ميگيرد از جمله كشور ما را.
اين استاد حوزه، اعلاميهي حقوق بشر را مبتني بر همين طرز تفكر و مفهوم آزادي دانست و گفت: اصل تفكر، جهانبيني، انسانشناسي و حقوق ديني با اين فرهنگ و تفكر غربي متفاوت است. حال اگر كسي بخواهد فرهنگ غربي را با فرهنگ ديني جفت و جور كند، دچار تناقض ميشود، اين كه بگويند جملهي امام حسين(ع) «ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون فكونوا احرارا في دنياكم» ميرساند كه امام حسين (ع) هم طرفدار حريت است و حريت هم يعني همين، توجيه و مغالطهاي است كه شان سياستبازان براي توجيه كارهايشان است. كساني كه از مفاهيم سوء استفاده ميكنند و ضمن اين كه ادعاي اسلاميت دارند ميخواهند فرهنگ غربي را بپذيرند. بنده صد در صد با اين كار مخالفم و اين را يك نوع تضعيف ميدانم اين كار حقهبازي و ناآزادگي است.
وي با بيان خاطراتي از موج هرزگي غرب و سقوط ارزشهاي اخلاقي و انساني در آن جا گفت: اگر كسي واقعا اين تفكر را پذيرفته، بگويد من نه به خدايي معتقدم نه به ديني. گفتن اين حرف شهامت ميخواهد ولي اينها ميخواهند موقعيتي در اجتماع داشته باشند و مردم را فريب دهند و موقع انتخابات راي بياورند. اگر بگويند ما كافريم كسي به آنها بهايي نميدهد و اين دورويي و كلك و حقهبازي است.
آيت الله مصباح يزدي توضيح داد: براي هر مسلماني روشن است كه مباني اسلام با اين طرز فكر نميسازد. ما در اسلام ميگوييم ما بنده هستيم و خدا مولاست. اما آنها روي همين حساسيت دارند و ميگويند اين مساله مربوط به دوران بردهداري است و قرآن متاثر از فرهنگ جامعه است وگرنه معني ندارد خدا مالك و انسان بنده باشد. اين چه معنا دارد كه بگوييم «اشهد ان محمدا عبده و رسوله» يا هدف از خلقت اين باشد كه «و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون» و «و لقد بعثنا في كل امه رسولا ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت» اگر بندگي خدا را از دين بردارند از دين چه ميماند؟ دين يعني حلال و حرام «الزانيه و الزاني فاجلدوا كل واحد منهما مئه جلده» همان كاري كه در غرب خيلي آزادانه انجام ميگيرد و كسي حق ندارد تعقيب كند.
وي در بخش ديگري از سخنان خود تاكيد كرد: ما همان طور كه غرايز مشتركي با حيوانات داريم خواستههايي هم در فطرتمان وجود دارد. خوشبختانه در آمريكا عدهاي پيدا شدهاند كه كمالگرا هستند و ميگويند اگر اين تفكرات را قبول كنيم، ما هم مثل يك خوك ميشويم، اما ما يك احساساتي داريم كه خوك ندارد. اما ليبرالها با وعده و وعيد سر كار ميآيند و فرزندان مردم را با بمب خوشهيي و اتمي ميكشند. اين روانشناسان كمال گرا گفتند، نميتوانيم به اين خوردنها قانع باشيم. وقتي من انسانهاي مظلوم را ميبينم دلم ميسوزد. همان طور كه شكمم گرسنه ميشود اين هم يك گرسنگي روحي است. روحيهي عدالتطلبي، ظلمستيزي چيزهايي است كه درون همهي انسانهاست. مگر اين كه مسخ بشوند. «وجعل منهم القرده و الخنازير».
وي در پايان با بيان اين كه ما ميخواهيم هم خواستههاي حيواني و هم خواستههاي متعالي انسان ارضا شود، گفت: آنها ميخواهند انسان در مرز حيوانيتش باقي بماند و اين بالاترين خيانتي است كه به بشريت شده و متاسفانه امروزه بسياري از كشورهاي اسلامي را در موج خود فرو برده و در كشور ما هم به ويژه در اين چند سال پس از رحلت حضرت امام (ره) گسترش يافته و اساتيد محترم دانشگاهها و فرهيختگان كشور بايد قدم بردارند كه جوانها و نوجوانهاي ما در دام ليبراليسم گرفتار نشوند.