پنجشنبه 2 تیر 1384

آیا همه چیز بازی رفسنجانی است؟ سيد ابراهيم نبوي


من نگرانم! بیش از حد هم نگرانم. برای ما فقط یک راه باقی مانده است، ما مجبوریم برای حفظ جامعه ایران به هاشمی رفسنجانی رای بدهیم.
بزرگترین اتهام هاشمی رفسنجانی این است که در دوران ریاست جمهوری اش وزارت اطلاعات را واگذار کرده است به بیت رهبری و در این وزارت اطلاعات فلاحیان با استفاده از کسانی مانند سعید امامی و محمود احمدی نژاد اقدام به قتل مخالفان سیاسی کرده اند. به عبارت دیگر ما به این دلیل نمی خواهیم به رفسنجانی رای بدهیم که اجازه داده است تا کسانی مانند احمدی نژاد ترور کنند و آدم بکشند. چگونه می شود به هاشمی بخاطر ارتباطش با فلاحیان رای ندهیم و برویم به خود فلاحیان رای بدهیم؟

انتخابات فردا دو نتیجه دارد: رئیس جمهور شدن احمدی نژاد یا رئیس جمهور شدن هاشمی رفسنجانی. کسانی که می خواهند انتخابات را تحریم کنند نیز خود بخود در کنار احمدی نژاد رای شان محاسبه خواهد شد، چه دوست داشته باشند، چه از شنیدن این موضوع ناراحت شوند. اما میان این دو فرق بسیار است:

1) بزرگترین اتهام هاشمی رفسنجانی این است که در دوران ریاست جمهوری اش وزارت اطلاعات را واگذار کرده است به بیت رهبری و در این وزارت اطلاعات فلاحیان با استفاده از کسانی مانند سعید امامی و محمود احمدی نژاد اقدام به قتل مخالفان سیاسی کرده اند. به عبارت دیگر ما به این دلیل نمی خواهیم به رفسنجانی رای بدهیم که اجازه داده است تا کسانی مانند احمدی نژاد ترور کنند و آدم بکشند. چگونه می شود به هاشمی بخاطر ارتباطش با فلاحیان رای ندهیم و برویم به خود فلاحیان رای بدهیم؟

2) دومین اتهام هاشمی این است که در تمام اشتباهات 27 ساله حکومت شریک بوده است و عامل همه این فلاکت هاست، در این تردیدی نیست. اما یادمان باشد که هاشمی پس از 1367 دولت را از دولتی انقلابی تبدیل به یک دولت معمولی کرد که در دوران او و دوران خاتمی دیگر فجایعی مانند قتل عام های مخالفان پیش نیامد و هرآنچه به عنوان قتل سیاسی پیش آمد همان است که در قتل های مخالفان و روشنفکران گفته شد. شانزده سال طول کشید تا مردم ایران از دل دولت هایی که تما مشان در بدترین حالت شبیه امروز احمدی نژاد بودند، دولتی مثل دولت خاتمی درآمد. حالا ما در حال انتخاب ادامه همین وضع یا بازگشت به سال 1360 هستیم. ما بیست سال طول کشید تا توانستیم حکومت را به جایی برسانیم که کسانی مثل احمدی نژاد تبدیل به خاتمی و هاشمی شوند، حالا دوباره قرار است برگردیم به همان بیست سال پیش؟

3) سومین اتهام هاشمی این است که گفته می شود او رانت خواری کرده و دچار فساد مالی بوده است. و معتقدیم کسی که بیست سال پیش ثروتی نداشته امروز براثر استفاده از قدرت ثروتمند شده است. جدا از اینکه این موضوع واقعیت داشته باشد یا نه، باید توجه کنیم که محمود احمدی نژاد در همین انتخابات با پشتوانه قراردادهای کلان سپاه با شهرداری، سوء استفاده از پول شهرداری در کمک به مساجد تهران و اصفهان و کمک های مالی مصباح یزدی از رانت واردات شکر و کمک های مالی مستقیم از دفتر رهبری اقدام به خرید رای کرده است. این چه منطقی است که ما کسی را که تازه چند سال است رانت خواری را شروع کرده و در اولین قدم میلیاردها پول رانتی شورای نگهبان و دفتر رهبری و روحانیت را برای خریدن رای استفاده کرده است، به کسی که گفته می شود میلیاردر است ترجیح می دهیم؟ استفاده از شعار طرفداری از محرومین توسط احمدی نژاد یک بازی عوامفریبانه است. بازی دفاع از حق مردم ایران در مورد نفت و چپاول نفت توسط یک خانواده توسط احمدی نژاد یک بازی تبلیغاتی است. او شعبان بی مخی است که دارد ادای مصدق را در می آورد. اگر مجموعه آرای احمدی نژاد را بچلانیم حداقل دویست میلیارد تومان پول خریدن رای از طریق مساجد و بسیج صرف شده است. کسی که با این پول و با پشتوانه برنامه های تلویزیونی جمهوری اسلامی می خواهد به قدرت برسد چگونه خواهد توانست با چپاولگران بیت المال مبارزه کند. اگر بیست سال پیش هاشمی رفسنجانی و کسانی مانند او جزو چپاولگران بیت المال بودند امروز بخش اعظم چپاول بیت المال توسط سرداران سپاه که تاجران بزرگ کشور هستند انجام می گیرد. کسانی که می خواهند احمدی نژاد را بر صندلی ریاست جمهوری بنشانند تا خود را تثبیت کنند.

4) چهارمین اتهام هاشمی این است که جزو همین حکومت است و فرقی با بقیه حکومت ندارد. بنا براین هیچ فرقی نمی کند که هاشمی سرکار باشد یا احمدی نژاد، این یک اشتباه بزرگ است. هاشمی قطعا دارای اختلاف نظر جدی با رهبری است و به بسیاری از دیدگاههای دموکراتیک و توسعه سیاسی و اقتصادی اعتقاد دارد. در حالی که احمدی نژاد در موقعیت قدرت کاملا در کنار رهبری قرار می گیرد و امکان تنفس و فعالیت سیاسی را از هر نوع مخالف می گیرد. ما در حکومت هاشمی ممکن است با فشار مواجه باشیم، اما در حکومت احمدی نژاد با ترور مواجه خواهیم بود. هاشمی تفاوت جدی با خامنه ای دارد و به اتکاء همین تفاوت جدی است که می توان او را در جبهه اصلاحات بشمارآورد، اگر چه هاشمی نیازمند نقد جدی است و باید برنامه هایش را با جنبش دموکراسی در ایران تطبیق دهد.

5) هاشمی اگر روی کار بیاید این حکومت به راهش ادامه می دهد، اما اگر احمدی نژاد روی کار بیاید همه حکومت دست آخوندها می افتد و تکلیف مردم روشن می شود و خودشان تکلیف را یکسره می کنند یا با استفاده از تهاجم نظامی آمریکا حکومت ایران سقوط می کند. واقعیت این است که مهم ترین دلیل ترجیح ندادن رفسنجانی بر احمدی نژاد همین می تواند باشد، بسیاری از نیروهای اپوزیسیون و طرفداران تحریم دوست دارند که احمدی نژاد انتخاب شود و فکر می کنند که اگر او انتخاب شود مردم انقلاب می کنند یا آمریکا به ایران حمله می کند. این تصوری است که در ذهن تحریمی ها وجود دارد و آنرا پشت حمله به رفسنجانی پنهان می کنند. این تصویر وحشتناکی است و متاسفانه درست است، آمدن احمدی نژاد باعث خواهد شد جامعه ایران نخست مایوس شده و سپس بشدت تحت فشار فاشیستی و دینی قرار بگیرد و رادیکالیزم در آن رشد کند و شرایطی فراهم می شود تا امکان حمله آمریکا بوجود بیاید. این انقلاب و حمله آمریکا به منزله نابودی بخش وسیعی از سرمایه های ملی و مردم ایران است.

یک فرضیه: می توان فرض کرد که همه اینها بازی رفسنجانی است، رفسنجانی با نوع رفتارش در مرحله اول احمدی نژاد را بالا کشید تا بعد رودرروی او بایستد و بیشترین رای را بیاورد. این فرضیه مهمی است. اما چند دلیل برای نقض آن وجود دارد، اول اینکه چون ذهن ما ایرانیان عادت به توطئه دارد، احتمال اینکه این هم یکی از توهمات ذهنی ما باشد می رود، بنابراین نباید به آن اعتناء کرد. اما از نظر من مکانیسم تولید این فرضیه اهمیت ویژه ای دارد. به نظر من جامعه ایران دچار تردیدهای عاطفی ای در مقابل رفسنجانی است که علیرغم یقین عقلی مانع رفتار عقلانی او می شود و باعث می گردد که ذهن ما دنبال بهانه ای بگردد تا کاری را که دلش می خواهد انجام دهد، نه کاری که یقین دارد به نفع اوست و عقلش گواهی می دهد. با توجه به اینکه مردم ما دوست دارند که به هاشمی رای ندهند، اما از احمدی نژاد هم بدشان می اید به نظر من راهی را یافته اند تا خود را از عذاب وجدان شریک نشدن در روی کار آمدن دولت فاشیستی احمدی نژاد راحت کنند.
واقعیت این است که تمام اهل خرد و هنر و فکر و سیاست این کشور اعم از اندیشمندان و هنرمندان و روزنامه نگاران و سینماگران و سیاستمداران و فلاسفه و اقتصاددانان و مبارزین همه و همه به این نتیجه رسیده اند که باید به رفسنجانی رای داد، همین کافی است که یقین کنیم که این نمی تواند بازی باشد. بازی ای که عزت الله سحابی و ابراهیم یزدی تشخیص نمی دهند مطمئن باشید ضیاء آتابای و لس آنجلسی ها نمی توانند تشخیص دهند.

من نگرانم! بیش از حد هم نگرانم. برای ما فقط یک راه باقی مانده است، ما مجبوریم برای حفظ جامعه ایران به هاشمی رفسنجانی رای بدهیم.

دنبالک: http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/25081

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'آیا همه چیز بازی رفسنجانی است؟ سيد ابراهيم نبوي' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2008