سه شنبه 1 دی 1383

رفراندومیست ها و پارلمانتاریستها، سید ابراهیم نبوی


قرار بود رفراندوم اینترنتی برگزار شود تا یکی دو میلیون نفر از آن حمایت کنند، اما این اتفاق به همان دلیل سابق که همانا غلط بودن پیش بینی سیاستمداران وطن است رخ نداد، بعدا قرار شد رفراندوم تبدیل شود به گفتمانی که نظرات مختلف در آن به گفتگو بنشینند، در نتیجه طرفین موفق شدند هر اتهامی را هم که تا به حال به هم نزده بودند به هم بزنند.
از زمانی که طرح رفراندوم از سوی هفت نفر از نیروهای سیاسی کشور اعلام شد و تاکنون بیش از بیست و پنج هزار نفر در وب سایت اینترنتی 60 میلیون از آن اعلام حمایت کرده اند، در حال سیاست چانه زنی با خود هستم، گاهی این سیاست منجر به سیاست های دوستان مبنی بر فشار از چپ و راست و چانه زنی از داخل و خارج هم می شود.

در همین حال است که دارم مداوما فکر می کنم که چه باید بکنم و جای من در این بازی کجاست. ممکن است این موضوع برای شما هیچ اهمیتی نداشته باشد، ولی متاسفانه نظرات من گاهی برای خودم هنوز اهمیت دارد و علیرغم تلاش برای نادیده گرفتن خودم توسط خودم هنوز موفق به این مهم نشده ام.

اهمیت موضوع در اینجاست که در این پنج شش سال تا به حال ماجرایی سیاسی رخ نداده است که من بلافاصله یا با کمی فاصله اقدام به موضع گیری نکرده باشم و جایگاه خودم و نوشته هایم را مشخص نکرده باشم، اما واقعیت این است که تصمیم گرفتن در حال حاضر برای من کمی دشوار است، نه به این خاطر که تردیدی در فهم موضوع دارم، یا علاقه ای به اتخاذ مواضع منافقانه دارم، نه، بیشتر از این جهت که در سنجش وضعیت سیاسی و اتفاقات متصور در آینده نزدیک دچار تردید هستم.
از یک سو من همچنان به تلاش برای رسیدن به شرایط برگزاری انتخابات آزاد معتقدم و از سوی دیگر همه نشانه ها گویای این نکته است که این تلاش به سادگی به نتیجه نخواهد رسید، همچنین گمان من بر آنست که هر تلاشی که موجب شود توجه نیروهای سیاسی و جامعه ایران به سوی خارج از کشور معطوف شود، تلاشی زاویه دار از راهی است که منجر به تغییرات اساسی در ایران خواهد شد. در تمام این روزها نوشته های نویسندگان مختلف و اظهارنظر آنها را خوانده ام و شنیده ام و ناگفته نماند از اینکه در شرایط هیجانزدگی چیزی ننوشته ام بسیار خوشحالم. نکته اینکه آنچه برای من در وضعیت اخیر آزاردهنده است شیوه برخوردی است که پس از طرح رفراندوم اتفاق افتاده است.
1) بخشی از کسانی که طرفدار رفراندوم هستند اتفاقا کسانی هستند که طرفدار شیوه براندازی اند و همیشه رفراندوم را عملی ناممکن و روشی نادرست می دانستند و به همین دلیل هم معتقدند و بودند که حکومت را باید برانداخت.
2) اکثر مخالفین رفراندوم( بخصوص بچه هایی که در ایران زندگی می کنند) همانهایی هستند که در چند سال اخیر تنها راه رها شدن از انسداد سیاسی را رفراندوم برای تغییرات بنیادین می دانستند، اما در حال حاضر معتقدند راه برگزاری انتخابات آزاد کم هزینه تر و ممکن تر است. و این در حالتی است که شرایط برگزاری انتخابات از یکی دو سال گذشته بدتر شده است.
3) هم طرفداران رفراندوم می دانند که امکان برگزاری رفراندوم وجود ندارد و هم طرفداران برگزاری انتخابات آزاد می دانند که شرایط برای برگزاری انتخابات آزاد فراهم نیست، تا اینجا همه چیز برابر است، مشکل در اینجاست که این دو گروه بر سر چیزی که می دانند ناممکن است چرا به هم بدو بیراه می گویند و تهمت می زنند
4) بعد از طرح موضوع رفراندوم اکثر مدافعانی که درباره ضرورت رفراندوم نوشته اند اتفاقا کسانی هستند که دلشان می خواهد به ایران برگردند و در آنجا فعالیت کنند، ولی مجبورند از رفراندوم دفاع کنند،چون اگر به ایران برگردند آنها را زندانی می کنند و اکثر کسانی که در مورد ضرورت رفراندوم مخالفت می کنند کسانی هستند که در ایران زندگی می کنند و نمی توانند موضع حقیقی خود را بگویند، چون اگر این کار را بکنند زندان می روند. در این میان گروهی هم هستند که زندانی اند و از رفراندوم طرفداری می کنند، این افراد مطمئن هستند تا رفراندوم برگزار نشود و این حکومت عوض نشود قوه قضائیه دست از سر آنها برنمی دارد، تعدادی هم در خارج از کشور هستند که مخالف برگزاری رفراندوم و طرفدار انتخابات آزاد هستند، این افراد هم در صورتی که انتخابات آزاد برگزار شود، هر کسی که انتخاب شود به ایران نخواهند رفت.
5) بسیاری از برخوردهایی که در قالب کلمات و واژه های سیاسی و تحلیل های سیاسی( موافق و مخالف رفراندوم) گفته می شود در حقیقت ادامه دعواهای شخصی قدیمی است که قرار بود به صورت فحش خواهر و مادر گفته شود ولی درحال حاضر بصورت محترمانه بیان می شود.
6) طرح موضوع رفراندوم باعث شده است افرادی که باید درکنار هم قرار بگیرند، چون عملا موضع واحدی دارند رودرروی هم قرار گرفته اند و کسانی که از این دعوا برکنار مانده اند و مشغول تماشای دعوای رفراندومیست ها و پارلمانتاریستها هستند کسانی هستند که یا طرفدار استبداد قبلی هستند یا در تلاش برای ایجاد استبداد بعدی به سر می برند. موضوع جالب این است که موضوع فحاشی های جدید همان موضوع تحسین های قبلی است، مثلا محمد قوچانی که قبلا به عنوان نابغه جوان سیاسی شناخته می شد حالا به عنوان جوان ناپخته سیاسی شناخته می شود، یا سعید حجاریان که قبلا به عنوان کسی که شهامت این را داشت که از تئوریسین اطلاعات تبدیل به تئوریسین اصلاحات شود به عنوان کسی معرفی می شود که خودش را به عنوان تئوریسین اصلاحات معرفی کرد در حالی که قبلا تئوریسین کثیف اطلاعات بود. یا دانشجویانی که تا مدتی قبل به عنوان نیروهای رادیکالی که باید بار مبارزه را به دوش بگیرند معرفی می شدند حالا به عنوان نیروهای رادیکالی که صلاحیت به دوش گرفتن بار مبارزه را ندارند معرفی می شوند.
7) نکته جالب این است که قرار بود رفراندوم اینترنتی برگزار شود تا یکی دو میلیون نفر از آن حمایت کنند، اما این اتفاق به همان دلیل سابق که همانا غلط بودن پیش بینی سیاستمداران وطن است رخ نداد، بعدا قرار شد رفراندوم تبدیل شود به گفتمانی که نظرات مختلف در آن به گفتگو بنشینند، در نتیجه طرفین موفق شدند هر اتهامی را هم که تا به حال به هم نزده بودند به هم بزنند.
برای مواجه شدن با عمق نظرات مخالف و موافق رفراندوم به برخی از برخوردها دقت کنید.

نظریه استفراغ: طرفداری از رفراندوم مثل این است که آدم استفراغ خودش را بخورد( عیسی سحرخیز)
نظریه گوسفند: آقای سحرخیز، بی خیال! ما که گوسفند نیستیم( نیما راشدان)
نظریه فریبکار: جلائی پور چون دوستانش در راس سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی و سانسور هستند قصد فریب افکار عمومی را دارد( حمید ظریفی نیا)
نظریه مضحک: طرح رفراندوم اگر مضحک تر از طرح هخا نباشد دست کمی از آن ندارد.( سعید حجاریان)
نظریه قمه به دست: حجاریان همان قمه به دست حزب اللهی است( دنا رباطی)
نظریه بی شعور: طراحان رفراندوم ناتوان از درک شرایط موجود هستند.( داریوش سجادی)
نظریه فراری های گول زن: گول کشور رها کرده ها را نخورید( سید محمد خاتمی)
نظریه حمله نظامی: طرح رفراندوم تکرار تجربه افغانستان و عراق است( محمد قوچانی)
نظریه برو فسقلی: محمد قوچانی در عنفوان جوانی نباید برگ صلاحیت از بزرگتر ها بخواهد( مرتضی نگاهی)
نظریه بازجوی پلید: برخورد حجاریان یادگار دوران بازجویی است.( مهرانگیز کار)
نظریه براندازان پلید: رفراندوم خواهان همیشه طرفدار براندازی بودند، حالا هم هستند( صادق زیباکلام)
نظریه روان پریش: برخور حجاریان روانپریشانه و عصبی است( رضا انوری)
نظریه عجولانه: رفراندوم برخورد عجولانه است، چرا به ما نگفتند؟( محمد علی عمویی)
نظریه سیلی محکم: مهرانگیز کار در جوابی متین سیلی محکمی به گوش حجاریان این تئوریسین امنیتی رژیم ولایت فقیه زد( یک متفکر دیگر)
نظریه برو بچه دانشجوی بی صلاحیت: نیروهای دانشجویی صلاحیت طرح رفراندوم را ندارند( علیرضا رجایی)
نظریه خودت صلاحیت نداری: چطور وقتی دانشجویان برای انتخابات از شما حمایت کردند صلاحیت داشتند؟( محمد ملکی)
نظریه بی اندیشه: طرح رفراندوم بدون اندیشه مطرح شده است( عبدالفتاح سلطانی وکیل سیاسی)
نظریه قدرت طلب: ای حجاریان! شما برای نگه داشتن سهمی از قدرت همه چیز را رها کردید( ناصر زرافشان یک وکیل سیاسی دیگر)
نظریه آمریکایی: این طرح آمریکایی است( احسان نراقی)
نظریه آقای دکتر شما چرا؟ : آقای نراقی شما چرا این حرف را می زنید؟( مسعود بهنود)
نظریه یک روز بعد: من کی گفتم این نظریه آمریکایی است؟ ( احسان نراقی، یک روز بعد)
نظریه ناممکن: این رفراندوم ممکن نیست( علی کشتگر)
نظریه استقبال: از گفتمان رفراندوم استقبال می کنیم( همان علی کشتگر، چند روز بعد)
نظریه من نبودم: کی گفت من از رفراندوم حمایت کردم؟( همان علی کشتگر، چند روز بعدتر)

چند نتیجه گیری اخلاقی:
نتیجه گیری اول: علت خیلی از اختلافت بزرگ حسادت های کوچک است، چرا من این کار را نکردم؟
نتیجه گیری دوم: سیاستمداران بزرگ هم به توجه نیازمند هستند، لطفا ما را نگاه کنید.
نتیجه گیری سوم: ما نمی توانیم فرض کنیم مخالف ما هم مثل خودمان عقل دارد و نظرش با ما متفاوت است. به همین دلیل مخالفان ما یا از آمریکا پول می گیرند یا از جمهوری اسلامی.
نتیجه گیری چهارم: هروقت راه حلی برای مشکل ما پیدا می شود فورا به آن شک می کنیم.

مطالب ديگر:

دنبالک: http://mag.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/15783

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'رفراندومیست ها و پارلمانتاریستها، سید ابراهیم نبوی' لينک داده اند.

مدل شناخت "بی مرکزی" در تحليل جامعه ايران
مهمترين ويژگی جامعه و سياست امروز در ايران "بی مرکزی" است. من انديشه های خود را در اين باب در اينجا می نويسم نه بدان جهت که نگره ای کار-شده در ...
Sibestaan
December 22, 2004 07:07 AM

Copyright: gooya.com 2008