سه شنبه 29 اسفند 1385

گل افشانی ِ نوروز ِ نوآور و نور باور، گلاب افشان باد! احمد پناهنده لنگرودی

بهاران! لاله زاران! بر شما ياران! مبارک
نسيم ِ جويباران! سبزه زاران! برشما ياران! مبارک

صدای ِ آبشار، رود ِ خروشان، باغ ِ ميوه
درود ِ کوهساران! بر شما ياران! مبارک

پيام ِ چايکاران! جنگل ِ سبز! باغ ِ نارنج
هوای ِ شاليزاران! بر شما ياران! مبارک

سلام ِ برزگر در شاليزار! عطر ِ گل ِ ياس
فضای دل نشين ِ شهر جانان! بر شما ياران! مبارک

پيام ِ کوه ِ ليلا! عطر ِ چای! خون ِ شقايق
درود ِ آب ِ دريا! دشت ِ زيبا! بر شما ياران! مبارک

پيام سرخ ِ ياران ِ سفر کرده تو دلها
سلام ِ آتش ِ چهار شنبه سوری! بر شما ياران! مبارک

نگاه ِ شاد ِ دختر بچگان! با رخت ِ تازه
درود ِ عيدی ِ نوروز ِ باستان! بر شما ياران! مبارک


مقدمه:

بی گمان فرهنگ گوهر آفرين و سنن ِ سالار ِ ملی ِ ملت ِ ايران، سرشار است از جشن و سرور و شادمانی و شاد خواری و شاد گويی و شاد رقصی. و فرهنگ عزا و ماتم و مصيبت و گريه و سينه زنی و قمه زنی را در آن، جايگاهی نبوده و نيست.
زيرا ايرانيان در هرماه، يک روز را به مناسبت هم نام شدن با ماه، جشن می گرفتند و شادی و شادمانی می کردند.
نام اين جشن ها، در تاريخ ايرانيان فروردين گان، ارديبهشت گان، خردادگان، تيرگان، امردادگان، شهريورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان، ديگان، بهمن گان و اسفندگان ثبت شده است. بنابراين با برگزاری ِ اين جشن های ماهانه و در کنارشان جشن های با شکوه و دلفروز ِ نوروز و سده و يلدا و مهرگان و چهار شنبه سوری و و و ديگر جايی برای ناله و ماتم ِ فرهنگ بيابان گردان نبود که امروز در جای جای ِ جان ِ جامعه، بوسيله مشتی مرتجع و عقب گرا جار زده می شود تا تمامی سال را زانوی غم و ماتم، بغل بگيرند و بر نادانی و بدبختی خود گريه و زاری کنند.
وقتيکه نور و روشنايی و آتش، مظهر و نماد ِ عشق ِ شورانگيز ِ شادمانی در شب ِ شراب ِ ارغوانی در باور های فرهنگ ِ گوهرآفرين نياکانمان در کهن ديار ِ جانان نقش بسته بود، بر تاريکی وتيرگی و سياهی و ظلمت بوده است که دريده شوند و از جای جای ِ جان ِ جامعه ِ جاندار ِ جانان، گور خود را گم کنند.
و بر خورشيد روشنايی گستر بود که سفره نور و گرما را در دلها، طبق طبق عشق و شادابی و شادمانی پهن کند.

***

در کنار اين جشن های ماهانه – اما - روز تولد زرتشت، پيامبر ِ خرد، در روز ِ خرداد فروردين ماه يعنی روز ششم فروردين برگزار می شد و ابوريحان بيرونی از آن به عنوان نوروز بزرگ نام می برد و نياکان زرتشتی ما و امروز زرتشتيان، اين روز را با شکوه هر چه تمامتر جشن می گرفتند و می گيرند.
اما در ميان سی و يک جشن ساليانه، جشن های ملی و فرا ملی نوروز، سده، مهرگان، چهارشنبه سوری و يلدا، جايگاه ويژه ای در فرهنگ ِ گوهر آفرين ِ ايرانيان دارد و ايرانيان در هر نقطه از گيتی اين اعياد را در اوج شکوهمندی ِ خيره کننده، در مداری بالا بلند و با غروری بی همتا برگزار می کنند.

در بين اين جشن های باشکوه و دلفروز که جان می بخشند و دلها را از شادمانی، شاداب و چهره ها را از شراب ارغوانی بی تاب می کنند، اگر جشن های نوروز و تيرگان و مهرگان و ديگان که به مناسبت تغييرات طبيعی گردش زمين به دور خورشيد صورت می پذيرد و با طبيعت همساز و خوش تر است.
اما جشن های سده، آذرگان، ارديبهشت گان و چهارشنبه سوری را با آتش دمسازتر است زيرا اين جشن ها به پاس و احترام آتش برگزار می شدند و می شوند.
بی گمان آتش در نگاه و باور نياکانمان همواره مظهر ِ پاکی، روشنايی، انرژی، صداقت، راستی و در رأس آنها دريدن تاريکی و تيره گی و تيره روزی بوده است. به همين منظور اين عنصر اهورايی را که نمادی از چيرگی بر تيره گی در زندگانی بشر خود را تثبيت کرده است، گرامی می داشتند و آن را نگهبانی و نگهداری می کردند. زيرا با کشف آتش، ارابه تکامل ِ اجتماعی در عرصه های مختلف زندگانی ِ بشر، شتابی در خور فهم انسان و زمان پيدا کرد و پاره های جگر زمين را برای پروراندن ابزار و آلات، جهت رونق و رفاه اجتماع ِ انسانی، تغيير حالت داد.
از اين رو است که نياکانمان جشن هايی به پاس و احترام و قدسيت آتش برپا می کردند که تا امروز در جان و تن و خرد هر ايرانی زبانه می کشد و آن را گرامی و عزيز می دارند.

***
نوروز اما بی گفنگو، از زيباترين و شور انگيزترين جشن بشريت است که هماهنگ با جشن طبيعت و به تعادل رسيدن روز و شب در يک حرکت دورانی زمين به دور خورشيد، با شادمانی و سُروری بی همتا، در پهن دشت ايران زمين و فرا ايران زمين برگزار می شود.
به همين مناسبت ايرانيان برای بزرگداشت نوروز ِ نوآور و نورباور با سور ِ چهارشنبه سوری به پيش باز آن می روند و با آتش سوری، ناپاکيها و کدورتها و دشمنی ها را می سوزانند و با يگانگی و صافی و دوستی و آشتی پا به منزل جوان کننده ديده و دل ِ نوروز می گذارند و روزی نو از سال را در عرصه زندگی آغاز می کنند.

نگاهی به پيدايش " نوروز " و فلسفه آن:


فردوسی نامدار و پاسدار سخن پارسی در اثر جاودانه و يگانه اش شاهنامه می فرمايد:
جمشيد** شاه از پادشاهان کيانی ِ ايرانی، پس از کيومرث شاه، هوشنگ شاه و تهمورث شاه است که برای سر و سامان و سازمان دادن به کشور و بر قرار کردن نظم و نظام در جامعه و تربيت مردم، کوشش های ِ جانانه و خردمندانهء فراوان کرد.
هم او بود که با هوش و هنگ ِ خرد مندانه اش، مردمان ِ سرزمين ايران را به چهار طبقه تقسيم کرد:

ا – آموزان ( آموزگاران )
۲ – نيساران ( لشکريان )
۳ – نسوديان ( کشاورزان ) و
۴ –اهنو خويشان ( پيشه وران )

جمشيد شاه نخستين کسی بود که تقسيم کار را در جامعه باب کرد تا تحت آن، هر کسی متناسب با توانايی و استعدادش بتواند باری از ارابه تکامل ِ جامعه را بدوش بکشد.


نخست آلت جنگ را دست برد
در نام جستن به گردان سپرد

به فرّ کيی نرم کرد آهنا
چو خُود و زره کرد و چون جوشنا

دگر پنجه انديشه جامه کرد
که پوشند هنگام جنگ و نبرد

ز کتّان و ابريشم و موی قز
قصب کرد پرمايه ديبا و خز

بياموختشان رشتن و تافتن
به تار اندرون پود را بافتن

چو شد بافته شستن و دوختن
گرفتند ازو يکسر آموختن

ز هر انجمن پيشه ور گرد کرد
بدين اندرون نيز پنجاه خورد

چهارم که خوانند اهنو خوشی
همان دست ورزان ابا سرکشی

چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب

پزشکی و در مان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند

آری، اين جمشيد شاه بود که کشاورزی و ساختن آلات و ابزار جنگی و خانگی را به مردم آموزش داد. از معادن ِ کانی، فلزات را جهت ساختن ابزار استخراج کرد. از گياهان دارويی، دارو ساخت و در امر پزشکی برای مداوای بيماران از اين داروها سود جست.
از برکت اين نوآوری و پيشرفت، رفاه و سلامتی را در جای جای جان ِِ جامعه گسترش داد و امنيت اجتماعی را در مدار ِ بالا بلند ِ زندگانی ِ مردم تثبيت کرد.
پس از فراغت از اين نوآوری و رفاه و امنيت اجتماعی بود که خود را برای جشنی فراگير و شادی آفرين آماده کرد:

همه کردنی ها چو آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای

به فرّ کيانی يکی تخت ساخت
چه مايه بدو گوهر اندر نشاخت

که چون خواستی ديو بر داشتی
ز هامون به گردون برافراشتی

چو خورشيد تابان ميان هوا
نشسته برو شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتی فرو مانده از بخت او

به جمشيد بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودين
بر آسوده از رنج روی زمين

بزرگان به شادی بياراستند
می و جام و رامشگران خواستند

چنين جشن فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان يادگار

همانطوريکه ملاحظه می کنيد اين يادگار ِ خجسته و ميمون، از روزگار ِ جمشيد شاه به ما به ارث رسيده است. و تا امروز- نوروز- اين سنت ديرينه و ديرپای علی رغم هجوم و شبيخون ِ بيگانگان و کشتار ملت و ويرانی ايران و سوزاندن کتابها و کتاب خانه ها و آثار ذيقيمت فرهنگی نتوانسته اند نام و نشان اين مردم را با سنت های پايدارشان از صفحه روزگار بزدايند.
کف آلوده دهننان در طول تاريخ ِ اشغال گری شان، نعره های شوم ِ محو ِ سنن ِ زندگی ساز و شادی آفرين ايران را، چون چهارشنبه سوری و نوروز و سده و مهرگان، نفير کشيدند. اما به کوری چشم اين ضد سُرور و سورچرانی و شادی و شادمانی و شادخواری و شادکامی و جشن، اين سنن باستانی و ملی هر بار سمندروار از خاکستر ِ آتش برخاسته و آتش به هستی جانوران ِ دد منش ِ به ظاهر آدم نما زدند.
و آنانيکه نتوانستند بر اين سنت های ديرپای و ديرزی و شادمانی آفرين ظفر آيند، آنها را به مرام چرکين و ننگين خود آلودند تا آن را از محتوی تهی کنند.

پرچمدار اين رجاله گان تاريخ ملا محمد باقر مجلسی است که در کتاب " سماء و العالم " نوشت:
" به روايت امام جعفر صادق در اين روز حضرت محمد در دشت غدير خم برای حضرت علی از مردم بيعت گرفت و در همين روز حضرت علی به مردم نهروان غالب شد. و در همين روز امام دوازدهم که فعلاً از ديده ها پنهان است، مجدداً ظاهر می شود".

باز از" امام جعفر صادق" و سلمان فارسی نقل شده است که " آدم در آغاز فروردين آفريده شده و آن روز فرخنده ای است برای طلب ِ حاجات و برآورده شدن آرزوها و زناشويی و مسافرت ".

همه اين ترفندها جهت فراهم آوردن شرايطی بود که با نهادينه کردن تاريخی دروغين تحت نام نوروز، آن را رفته رفته به نام کسانی کنند که ذاتاً با نوروز بيگانه و ضد آن بودند و هستند.
اگر تا ديروز تشخيص و صحت اين سخن، سخت و دشوار بود، امروز اما با به قدرت رسيدن رجاله گان ِ تاريک خانه تاريخ، آنها پروايی به خود راه نمی دهند که بگويند اين روز ملی را حذف کنيد و جای آن تولد جعفر بن محمد و يا ام کلثوم را بگذاريد. بطوريکه روزنامه وابسته به بيت رهبر" معظم " در اين باره نوشت:

"نوروز عامل سرسام و مصيبت مردم است"
" اين ارگان خبری متعلق به خامنه ای ، که گويی مرگ رژيم اسلامی را در نوروز و مراسم نوروزی از جمله چهارشنبه سوری ، می بيند از جمله نوشت "اگر تعطيلات نوروز حذف شوند ، هم به اقتصاد کشور کمک می شود ، هم از افت تحصيلی دانش آموزان کاسته می شود و هم خانواده ها و مردم از سرسام گرفتن و مصيبت نجات می يابند."
ياد آوری می شود شنبه گذشته نيز ، همين روزنامه حکومتی ، ضمن انتشار خبری ، از حذف تعطيلات نوروزی توسط نمايندگان مجلس آخوندی خبر داد و ضمن ابراز خشنودی از آن ، از جايگزين شدن تعطيلات مذهبی همچون ” ميلاد امام جعفر صادق “ بنيان گذار مذهب شيعه و ” شهادت ام کلثوم “ به جان تعطيلات ملی حمايت کرده بود. "



***

هرچند ايرانيان برای حفظ ارزش های فرهنگی ، جشن ها و سنن ملی، در مقابل راهزنان تازی، مغولی و تيموری به آنها رنگ مذهبی اسلامی و سامی دادند. اما چنين رنگ و لعابی به اين ارزشها در درازمدت سبب شده است که جدا سازی بسياری از سنن ملی ايرانی از سنن بيگانگان دچار مشکل شود.
بطوريکه پس از تسط اعراب بر سرزمين ايران و رواج خرافه گرايی و نابودی ميراث مدنی، فرهنگی و سنن و ارزشهای غرور آفرين و شادمانی گستر ايرانيان، سر آن داشتند تا هرچه مظهر ايرانی و ايرانيت است، نابود کنند.
چنانکه تاريخ گواهی می دهد، سعدابن ابی وقاص پس از وارد شدن به تيسفون " فرمان داد تا در شهر مسجدی بسازند و از آن پس به جای آتشگاه و باژ و برسم و زمزمه در اين شهر بزرگ که سالها مرکز موبدان و مغان بود، جزء بانگ اذان و تهليل و تسبيح چيزی شنيده نشود ".
آری ايرانيان برای نجات و پاسداری از سنن شادی آفرين خود در مقابل وحوش و ددان، نامهايی براين ارزشها نهادند که با فرهنگ بيگانگان منافاتی نداشت.
مثلاً برای حفظ آرامگاه کورش آن را قبر ِ ام النسا و يا مقبره مادر سليمان خواندند و يا آتشکده آذرگشسب و تحت جمشيد را تخت سليمان ناميدند. بطوريکه در تغيير اين نام ها به قدری افراط شد که در قرن چهارم نويسندگانی چون ابن حوقل در کتاب صورت الارض و استخری در مسالک و الممالک و در قرن پنجم ابوريحان بيرونی در آثارالباقيه عن القرون الخاليه و ابن بلخی در فارسنامه و محمد بن محمود بن احمد طوسی در کتاب عجايب المخلوقات و غرائب الموجود خود را مجبور ديدند که انتساب تخت جمشيد را به سليمان تکذيب کنند.

توضيح:

يکی کردن جمشيد و سليمان پس از حمله اعراب بی علت نبوده است. زيرا جمشيد و سليمان هر دو شاه و پيغمبر بودند. هر دو تخت جواهر نشان ساختند. هر دو کارهای خارق العاده انجام دادند. هر دو به آسمان رفتند. منتها تخت جمشيد را ديوان به دوش کشيدند و قاليچه سليمان را باد به حرکت در آورد. هر دو از قدرتی که منشاء خدايی داشت، بهره مند بودند. هر دو بعداً از لطف خدا دور شدند.
يکی به سبب غرور و خوردن گوشت و ديگری به سبب ازدواج با دختران غير سامی و بی عدالتی.
بنابر آنچه در بالا آمد، ايرانيان با نبوغ فکری برای حفظ آثار باستانی و ملی و پاسداری از ميراث فرهنگی با چنين شگردهايی توانستند آنها را حفظ کنند.

***

همانطور که در بالا آمده است، نوروز بيگمان منطقی ترين و دل انگيز ترين جشن ها، برای اثبات آغار سال است. زيرا با عيد طبيعت و جوان شدن دشت و دمن و کوه و کوهسار و آبشار و جويبار و برابری شب و روز هماهنگ است.
همچنين نوروز و آغاز تحويل سال با اعتدال ربيعی همراه است و آن هنگامی است که خورشيد روی مدار استوا قرار می گيرد و روز و شب با هم برابر می شوند.
نوروز عيد ِ طبيعت است که پس از خواب زمستانی بيدار می شود و لباس کهنه را به دور می افکند و جامه نو می پوشد.
نوروز همچنين، عيد تعادل ِ طبيعت در مدار منظومه شمسی است و به پاس چنين تعادلی، طبيعت ِ گل افشان و سبزپوشان، لاله ها را در لاله زاران، آبشاران را در کوهساران و جويباران را در چمن زاران زندگی می بخشد.

به همين منظور ابوريحان بيرونی در " التفهيم لاوايل صناعه التقويم " در باره رسوم پارسيان، اينکه نوروز چيست؟ می فرمايد:
" نوروز نخستين روز از فروردين ماه...و پيشانی سال نو است و ششم فروردين ماه نوروز بزرگ باشد.
زيرا که خسروان بدآن پنج روز، حق های حشم ( خويشان و چاکران ) و گروهان بگذاردندی و حاجت ها روا کردندی و آن گاه بدآن روز ششم خلوت کردندی، خاصگان را و اعتقاد پارسيان اندر نوروز نخستين است که اول روزی است از زمانه و بدو ملک آغازيد گرديدن ".

و ادامه می دهد " به باور پارسيان در اين روز، جهان هستی يافت و آفرينش آغاز گرديد ".

خيام در نوروزنامه می نويسد.

" و گويند چون ايزد تبارک و تعالی بدآن هنگام که فرمان فرستاد که ثبات گيرد تا تابش و منفعت او به همه چيزها برسد، آفتاب از سر حمل برفت و آسمان او را برگردانيد و تاريکی از روشنايی جدا گشت و شب و روز پديدار شد و آن آغازی شد بر تاريخ جهان را ".

" از ديدگاه دينی، مراسم جشن نوروز هميشه با خواندن جَشَن آغاز می شود و زرتشتيان پيش از ديد و بازديد ِ نوروزی به " در مهر " و پرستشگاه های خود می روند و ستايش خداوند را به جای می آورند.
شاهان هخامنشی در اين روز در تالار آپادانا بار عام می دادند، نمايندگان کشورهای خارجی، استادان، گروه های مختلف به پيشگاه شاه بار می يافتند، هديه می دادند و هديه می گرفتند.
داريوش کبير در نوروز هر سال به معبد بابل می رفت و دست رب النوع بابل را می گرفت.
شاهان ساسانی با شکوه فراوان، نوروز را جشن می گرفتند. پادشاه با جامه ابريشمی در بارگاه می نشست و موبدان ِ موبد با سينی بزرگی که در آن، نان و سبزی و شراب و انگشتر و شمشير و دوات و قلم و... بود با اسب و باز به پيش شاه می رفت و شادباشی به اين عبارت می گفت:

" شاها!
به جشن فروردين به ماه فروردين، آزادی گزين بر داد و دين کيان!
سروش آورد ترا دانايی و بينايی و کاردانی!
و دير زيوی با خوی هژبر!
شادباش به تخت زرين!
انوشه خور به جام جمشيد و آئين نياکان!
در همت بلند باش!
نيکو کاری و داد و راستی نگاهدار!
سرت سبز و جوانی چون خويد!
اسب کامکار و پيروز به جنگ!
تيغت روشن و کاری به دشمن!
بازت گيرا و خجسته به شکار!
کارت راست چون تير!
سرايت آباد و زندگی بسيار باد! "

پس از چيرگی تازيان، در زمان بعضی از خلفای اموی و عباسی، جشن نوروز با شکوه برگزار می شد. مثلاً آمده است که عمربن عبدالعزيز خليفه اموی و معتضد خليفه عباسی با تقليد از سنت ساسانيان، لباس زربفت می پوشيدند، روی تخت می نشستند و سپس يک تن خوش صدا و خوش قدم به نام " امير نوروزی " يا " ميمنت " پروای ورود می خواست و شادباش می گفت.
در زمان ديلميان، غزنويان و سلجوقيان هم جشن نوروز برگزار می شد.
از زمان ساسانيان رسم بود که ۲۵ روز پيش از نوروز بر روی هفت ستون گلی، غلات يا حبوبات می کاشتند و هرکدام محصولش خوب می شد، باور داشتند که آن محصول در آن سال خوب می شود. خانه تکانی، لباس نو پوشيدن، ديد و بازديد و تبادل هدايا از سنتهای اين عيد است.
سفره هفت سين يا هفت شين ( گويا درست تر است ) که اشاره به هفت امشاسپندان است...آتش، آيينه، اوستا، گلاب پاشی و نقل سفيد، ظرف آب، آويشن، شاخه های سرو و مورد، پلوماهی، انار و آجيل همه مفاهيم نمادين ( سمبليک ) داشتند.
جشن نوروز به بسياری از کشورهای اسلامی، تا مغولستان در آسيا و مصر و زنگبار در افريقا رفت. اکبر شاه در هندوستان در سال ۱۵۸۴ نه تنها جشن نوروز و مهرگان را با شکوه هر چه بيشتر جشن می گرفت بلکه گاهنامه ايرانی زرتشتی با نام های فروردين، ارديبهشت را جانشين نام های تقويم اسلامی کرد. پادشاهان عثمانی نيز نوروز را جشن می گرفتند."

***

در غربت غريب غرب و شرق ايرانيان باورمند و عاشق به آداب و رسوم زندگی بخش نياکانمان که سراسر شاد خواری و شاد خوانی و شاد رقصی و شاد گويی بوده است با جمع شدن در هيئت يک کنسرت و يا محفل َ رقص و آواز، شب های چهارشنبه سوری و نوروز را تا صبح به پايکوبی مشغول می شوند و با نوشيدن خون رگ ِ تاک، گونه ها را ارغوانی ِ عاشقانه نقش می زنند. با هم اين بيت شعر را که از دل بر آمده است، بخوانيم:

امشب ز شراب َ شهر َ ياران، مستم
با يار نشستم و به او، دل بستم
ای! می، تو گواه باش که من از دل و جان
از شوق وصال َ رخ َ يار سر مستم

پيمانه به دست، يار بغل، جرعه ای در کام
مستانه، نگاهی به ماه، لب به لب ِ يار، به دست جام

بر بستر ِ شب، سفره دل را بگشائيم
شاداب برقصيم، بر اين بام ِ سيه فام

بطوريکه تاريخ باستان ايرانيان گواهی می دهد، سراسر زندگی مردم پهن دشت ايرانزمين بر بستر شاد خوانی و شاد خواری و شاد گويی و شاد رقصی، سفره شادمانی پهن کرده بود و غم را در سرسرای کاشانه نياکانمان مکانی نبوده است و حتی در مرگ عزيزان خود لباس سفيد می پوشيدند و باور داشتند که شادمانی فروخفته در عزيز از دست رفته را بايد در زندگان شکوفا کرد. به همين مناسبت سراسر ايام سال را با جشن و سرور بدرقه می کردند.
اما افسوس و صد افسوس با حمله تازيان به ايران، اعراب مهاجم ِ ضد فرهنگ ِ شادی و شادمانی، اين فرهنگ غنی شاد را به ماتم و ناله و لابه و عزا تبديل کردند. بطوريکه سکان دار اين فرهنگ عزا از طايفه تازی شده، امام محمد غزالی در کيميای سعادت سفارش می کند که:

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 

" ايرانيان جشن نوروز و سده را نگيرند! چراغانی نکنند! لباس نو نپوشند! بر عکس عزاداری کنند تا مجوس از بين برود!"

و اما امروز رهرو راستين آن ابله مرد خرافه پرست و جنون نگر، آخوندی مرتجع بنام خزعلی اظهار لحيه می کند " روزی به آيت الله جنتی که از رفقای خوب من است گفتم که چرا مردم جوانه زدن درختان را در بهار جشن می گيرند ولی روزی را که پيامبر اکرم دستان علی را به عنوان جانشين خود به آسمان بلند می کند، همچون نوروز جشن نمی گيرند..." و افاضات خود را چنين ادامه می دهد " علی اگر پرسيد جوانه درخت عيد اول بود و من عيد دوم چه خواهيم گفت... به واقع آيا صحيح است که جوانه زدن درختان را جشن بگيريم ولی روز عيد غدير را به عنوان عيدی بزرگ قلمداد نکنيم...شماها بايد زمينه را برای اعلام کردن غدير به عنوان عيد بزرگ شيعيان فراهم آوريد. اگر در نوروز به فرزندان خود ۱۰۰ تومان عيدی می دهيد در غدير ۵۰۰ تومان بدهيد. اگر در نوروز برای خانواده خود و همسرتان لباس هشت هزار تومانی می خريد برای عيد غدير لباس پانزده هزار تومانی تهيه کنيد. در اين صورت بچه ها و خانواده ها شجاع می شوند و تبديل به امثال رجايی و باهنر خواهند شد و درعين عظمت همچون رجايی سوار اتوبوس خواهند شد".

اما بر خلاف خواست اين از گورگريختگان تاريخ، مردم ِ با فرهنگ ايران، اين جشن ها را به کوری چشمان ِ ذلت پرست و عزا دوست، زنده نگاه داشتند و امروز هم با شکوهی بی همتا آن را پاس و عزيز می دارند.
بويژه از جشن های ملی، سه جشن نوروز، مهرگان و سده، امروز هم با شکوه هر چه تمامتر در پهن دشت ِ بی کران سرای ايران زمين برگزار می شود و در کنارشان جشن های سوری و يلدا با جلوه های خيره کنندهء چشمان، در هر سرا و مکانی از ايرانيان، با شادی و شادمانی و شادخواری برگزار می شود.

***

بهار

بهار! بهار! بهار!
بيار! بيار! بيار!

باران! باران! باران!
ببار! ببار! ببار!

بشوی! بشوی! بشوی!
ازدل! از جان! زنگار!

بر چمن! غنچه زن! گل بزن!
جاری کن! جويبار! آبشار!

بلبلان! نغمه خوان! روی ِ دار
دختران!عاشقان! شوق يار

رهروان! مردمان! فکر ِ کار
می شود! روزگار! پر نگار

کوهسار! سبزه زار! شاليزار
سبزه زد! سبز ِ سبز! چون خيار

می رويم! لاله زار! با نگار
بر چمن! بوسه زد! زلفِ يار

می رود! اين خزان! بی گمان
می رسد! بی قرار! نوبهار

ای شراب! ارغوانی نما! روی ِ يار
در شب ِ عاشقان! می مرا! ميگسار

بزُدای! اين غبار! شب ِ تار
بفشان! اين ديار! عطر ِ يار

کلن: احمد پناهنده لنگرودی

دنبالک:
http://news.gooya.com/cgi-bin/gooya/mt-tb.cgi/32976

فهرست زير سايت هايي هستند که به 'گل افشانی ِ نوروز ِ نوآور و نور باور، گلاب افشان باد! احمد پناهنده لنگرودی' لينک داده اند.
Copyright: gooya.com 2016