اميد بهادری (چپ) و ميشائل ماير
پروژه «رنگين» که با همت دو گيتاريست ايرانی و آلمانی، يعنی اميد بهادری و ميشائل ماير در شهر هانوفر آلمان شکل گرفته، از آغاز فعاليتش در سال ۱۹۹۸ تا به حال موفقيت و محبوبيت زيادی کسب کرده است. موسيقی «رنگين» که بهتازگی سومين آلبومش را به انتشار رسانده، تلفيقی است از موسيقی شرقی، آمريکای لاتين، فلامنکو، فانک، جاز و حتی رگههائی از موسيقی بلوز.
«رنگين» در طول اين سالها به سبکی دست يافته که منتقدان موسيقی از آن به عنوان موسيقی تلفيقی مديترانهای ياد میکنند.
بايد گفت که «رنگين» واقعا هم نامی مناسب برای اين پروژه است، چرا که اميد و ميشائل با دو گيتار خود و به همراه نوازندگانی چيرهدست شنونده ها را به سفری ميبرند بين دنيای رنگارنگ و پرتنوع شرق و غرب. «رنگين» پس از چند سال وقفه که بيشتر به حضور در جشنواره های مختلف، برگزاری کنسرتهای و طبيعتا ساختن و تهيه قطعات جديد گذشت، بهتازگی سومين آلبومش را با نام Toma Guarana روانه بازار کرده که نسبت به دو آلبوم قبلی از پختگی بيشتری برخوردار است.
اميد در سن دوازه سالگی به آلمان آمد، موسيقی و نواختن گيتار را بيش از همه به طور خودآموز ياد گرفت و در اولين دوره فعاليتش ، حدود چهار سال عضو يک گروه ايرانی بوده که کارهای پاپ ايرانی را اجرا میکرد. بعد از اين دوره اميد به گروهی آلمانی ملحق شد به نام Lichtenberg & Barbarosa يا به اختصار L & B که در چارچوب آن، اميد در سال ۱۹۹۸ با ميشائل ماير، نيمه ديگر رنگين آشنا شد و بعد از فروپاشی L & B، گروه يا به عبارتی پروژه «رنگين» شکل گرفت. در اين پروژه، اميد و ميشائل دو ستون ثابت «رنگين» هستند که همواره از نوازندگان مهمان استفاده ميکنند.
«رنگين» از آغاز فعاليتش تا به حال برنامه های متعددی داشته، از جمله در چارچوب نمايشگاه جهانی هانوفر، يعنی Expo ۲۰۰۰. علاوه بر آن ساخته های اين گروه از شبکه های مختلف راديوئی در آلمان پخش میشود. دو آلبوم پيشين «رنگين» به ترتيب در سالهای ۱۹۹۹ و ۲۰۰۳ انتشار يافتند: آلبوم اول که Beyond acoustic expressions نام دارد و آلبوم دوم تحت عنوان Jingle Jungle.
شهرام احدی
*****************
دويچهوله: اميد جان، از تشکيل گروه «رنگين» حدود هشت سال میگذرد و حاصل همکاری تو و ميشائل ماير در قالب ۳ آلبوم منتشر شده. آلبوم آخرتان به اسم Toma Guarana بتازگی انتشار پيدا کرده. چارچوب کار رنگين، يعنی کارهای تو و ميشائل در عرصه آهنگسازی و تنظيم از يکطرف و استفاده از نوازندههای ميهمان، در اصل تغييری نکرده. اما رنگ و بوی آلبوم جديد با دوتا آلبوم قبلی متفاوت است و يا شايد حتا بشود گفت پختهتر. خودت فکر میکنی حال و هوا و سبک قطعات رنگين تا چه اندازه عوض شده؟
اميد بهادری: کارهای ما، همانطور که گفتی در کل پختهتر شده، چون سه چهارسالی از انتشار آلبوم قبلیمان میگذرد و اين دفعه میخواستيم قطعاتمان طوری باشد که شنونده ها مجموعا راحت بتوانند با آنها رابطه برقرار کنند، راحتتر بشنوند و همچنين شبکه های راديويی بيشتری کارهای ما را پخش کنند. دفعه قبل اينجوری بود که فقط راديوهای مشخصی از آلمان مثل شبکه NDR، کارهای ما را پخش میکرد. اين دفعه میخواهيم اين جريان را يک کم بزرگتر کنيم. کارهای قبلیمان توی بعضی جاهايش خيلی وسيع بود و بيشتر اهل فن را جذب میکرد و برای آنها جالب بود. بعضیها هم با توجه به پيچيدگی قطعات، سخت میتوانستند با آنها رابطه برقرار کنند. به خاطر اين بود که قطعهها را يک کم سادهتر کرديم، از نظر ريتم، تنظيم و ....
دويچهوله: پشت جلد آلبوم جديد رنگين، تو و ميشائل به اين اشاره میکنيد که در طول اين سالها هميشه برای بيان موسيقیتان دنبال شکل و زبان میگشتيد. طبيعتا، خوب، کنسرتهای متعددی داشتيد و با نوازندههای مختلفی از کشورهای مختلف همکاری داشتيد. خودت فکر میکنی در اين سفر، اگر اسمش را سفر بگذاريم، چه چيزهای تازهای کشف کردی؟
اميد بهادری: خيلی وقت بود که ما میخواستيم با يک خواننده کار کنيم که اين دفعه برای اولين بار با يک خوانندهای از سنگال بنام Khalif N’Dione شروع به کار کرديم. اين برای ما تجربهی جديدی بود و خيلی هم جالب بود.به ما هم در اين جريان باز نشان داده شد که برقرار کردن رابطه و درک موسيقی با کلام خواندن برای مردم سادهتر است تا موسيقی بدون کلام.
دويچهوله: با وجود اينکه کلام را نمیفهمند، بازهم سادهتر است؟
اميد بهادری: در کل آره! همهی موسيقیها يکجورايی با کلام راحتتر پذيرفته میشوند. بخاطر همين میخواستيم يکبار اين کار را بکنيم و ببينيم چه نتيجهای از کار میگيريم و راديوها هم چه جوری پخش میکنند. و الان میبينيم که موسيقیای که با کلام داشتيم خوب پذيرفته شده.
دويچهوله: اگر اشتباه نکنم اين تنها قطعه با کلام در آلبومتان است، پشيمان نيستيد که آهنگهای با کلام بيشتری را در آلبوم جديد نگنجانده ايد؟
اميد بهادری: نه، راستش برای شروع کار، همين يک قطعه کافی بود. در اين آلبوم فقط استفاده از کلام تازگی نداشت، ما از سازهای جديدی هم استفاده کرديم. مثلا من خودم با ساز سوزوکی سه قطعه کار کردم. بوزوکی يک گيتار يونانیست با هشتتا سيم که اين، رنگ خيلی جديدیست در کارهای ما و در کنسرتهايمان هم از اين ساز استفاده میکنيم. و با يک ساز ديگر هم کار کردم که اسمش هست کاليمبا که يک ساز آفريقايیست که اينهم باز يک رنگ جديدی بود. سعی کرديم هم با کلام و هم با سازهای جديد، به قطعاتمان رنگ و بوی تازه ای ببخشيم.
دويچهوله: در آلبومهای قبلی بعضی از قطعات کار مشترک تو و ميشائل بود، چند قطعه هم ساخته ميشائل و چند تا قطعه هم از تو. اما قطعات آلبوم جديد رنگين همگی محصول مشترک شما دو نفر است. همکاری تو و ميشائل تا چه اندازه فرق کرده؟
اميد بهادری: همکاری من با ميشائل خيلی بهتر شده. يعنی اينقدر خوب شده که مثلا وقتی من يک ايدهای برای خودم دارم، ديگر بيشتر وقتها نمینشينم تا آخرش ببينم چه جوری میخواهم تمامش کنم، چه جوری ملودیاش را میخواهم درست کنم و ... من و ميشائل با همديگر مینشينيم و اين قطعه را تمام میکنيم. و دوست هم داريم که اينجوری باشد، چون وقتی آدم خودش روی يک قطعهای کار میکند، با يک احساس ديگری آن قطعه را میزند، تا اينکه يکی ديگر بگويد، ببين توی اين قطعه اينجا اين ملودی را بزن. بخاطر همين برای پختهشدن موسيقی هم به نظر من اين خيلی مهم است.
دويچهوله: اتفاقا اين هم مسئلهی جالبی هست برای من. چون بهرحال يک قطعه در آخر کار میتواند کار مشترک شما باشد، اما آيا شروع قضيه هم میتواند مشترک باشد؟ چون معمولا ايده اوليه به ذهن يکی از شما دوتا بايد برسد!
اميد بهادری: درست است، اينجوری هم هست. مثلا چندتا قطعه بوده که ايده اولش مال ميشائل يا مال من بوده، ولی اين برای ما راستش ديگر مهم نيست، اينکه بگوييم مثلا کار فقط مال من يا مال او بوده.
دويچهوله: يعنی شايد پيش بيايد که واقعا شروع کار از تو باشد و پايان کار از او.
اميد بهادری: اينجوری هم بوده، زياد بوده. ولی خوب برای ما حرفی نيست. میگوييم، دوتايیمان همه قطعهها را درست کرديم. برايم مهم نيست.
دويچهوله: همکاری شما به اين ترتيب است که میآييد ملودی را میسازيد و بعد فکر میکنيد که آن را به چه شکل تنظيم کنيد؟
اميد بهادری: دقيقا! ما اول با دوتا گيتار کل قطعه را تمام میکنيم، بعد نوازندگان مهمان را دعوت میکنيم، نوازندگان ويلون يا بيس يا ترمپت يا ساکسيفون و بعد به آنها میگوييم که اينجا ملودی است و اينجا را مثلا صدای دوم اينکار را بکنند يا صدای اول، بعد اينجا يک قطعه هست که میتوانند توی آن قسمتی را هم سولو بزنند.
دويچهوله: يعنی در عين حال که يکمقدار هم به آنها خط میدهيد، آزادی عمل هم دارند.
اميد بهادری: آره، آره. آزادی دارند.
دويچهوله: هيچوقت هم نشد که مثلا بگوييد، آن سولويی که زديد خوب نبود، اين را تغيير بدهيد؟
اميد بهادری: چرا! جاهايی هستند که مثلا برای احساس ما يک کم شايد زيادی طولانی باشد يا مثلا قطعه از لحاظ سبک چيز ديگری باشد، آنوقت میگوييم که مثلا بيشتر روی گام شرقی کار کند و يا مثلا به سبک Jazz توجه بيشتری داشته باشند. طبيعيست که با آنها صحبت میکنيم، ولی کار اصلی را خودشان انجام میدهند.
دويچهوله: اين دفعه تعداد کسانی که شما با آنها همکاری کرديد خيلی بيشتر بود. انتخاب نوازندهها به چه صورتی بود؟ افراد خاصی توی ذهنتان بودند يا اينکه مثلا با کسانی هم اتفاقی آشنا شديد؟
اميد بهادری: راستش میشود گفت بيشترشان موزيسينها و نوازندگانی هستند که سالهای سال است با آنها کار میکنيم و درآلبومهای قبلیمان هم با ما کار کردند. اين دفعه مسئله تازه، خوانندهای بود که از او دعوت کرديم. يعنی میشود گفت بيشترنوازندگان آدمهايی هستند که در فستيوالهای مختلف با آنها آشنا میشويم و اين دفعه، میشود گفت، برای اولين بار ترومبو، ساکسيفون و ترومپت را با هم ديگر دعوت کرديم. يعنی مجموعه سازهای بادی داريم.
دويچهوله: واقعا توی آلبوم قبلی به اينصورت نبوده؟ يعنی بعضی از قطعات يا بعضی جاها هست توی قطعات که اين سه تا ساز حضور خيلی برجستهای دارند و آدم زياد آنها را خوب میشنود.
اميد بهادری: بله دقيقا. اين دفعه فرق میکند. درست است!
دويچهوله: يکی از نکات جالب در آلبوم جديدتان تغيير ناگهانی ريتم و سرعت است. مثلا در قطعه Arabix که شايد يکی جذابترين و شنيدنیترين قطعات آلبوم جديد باشد. آيا اين چيزی بود که از همان اول میخواستيد يا از وسط کار به اين نتيجه میرسيد که اگر مثلا ريتم کار را عوض کنيم يا سرعتاش را کم کنيم جالب میشود؟
اميد بهادری: راستش اين يک چيزی است که از اول کارهايمان داشتيم. هميشه قطعاتمان اينجوری هست که وسطش يک صورت جديدی میگيرد. در قطعات آلبومهای قبلی هم چنين چيزی داشتيم و برايمان اين نکته خيلی جالب و جذاب است که شنونده را غافلگير کنيم يعنی يکدفعه ريتم يا سبک يا سرعت را عوض کنيم. مثلا از ريتم ۴/۴ بپريم به ريتم ۸/۶.
دويچهوله: يکی از ديگر قطعات جالب El Camino است که ريتميک هم شروع میشود و خيلی حال و هوای افريقايی دارد و يکهو میرود به فلامنکو. و اين تغيير فضا هم شنونده را جذب میکند.
اميد بهادری: درست است،... راستش اين چيزهايی است که اصلا در فکرش هم نبوديم که حتما اينکار را بکنيم. نشستيم داريم موسيقی میزنيم و يکدفعه چنين چيزی پيش میآيد و میبينيم که رنگش خوب است. چون چيزهای اينجوری زياد هست. مثلا اينکه آدم با يک احساس آفريقايی شروع کند و همانجوری هم ادامه بدهد. خوب از اين چيزها زياد هست، اما برای ما اين تغيير فضا و غافلگير کردن شنونده جالب است.
دويچهوله: نگاهی هم بياندازيم به تنها قطعه باکلام آلبوم جديد. خودتان هم از آوردن کلام و آواز راضی بوديد؟
اميد بهادری: برای ما اين تجربه خيلی جالب بود. راستش ما در زمينه ساختن و تنظيم قطعه ای با کلام آنقدر تجربه نداريم، يعنی تجربه سرودن ترانه را نداريم و برای همين با کسانی میتوانيم کار کنيم که خودشان شاعر و ترانه سرا باشند.
دويچهوله: ولی همکاری شما در مورد اين قطعه مشخص به چه صورت بود؟ يعنی خوانده اين شعر را بدون آهنگ برايتان میخواند و شما براساس آن حرکت میکنيد؟
اميد بهادری: نه! راستش برعکس هست. ما ايدههای خودمان را داشتيم، بعد قرار گذاشتيم با خواننده و به او گفتيم، اين و اين و اين را داريم، فکر میکنی روی کدام آهنگ میتوانی بخوانی که خودش سريع گفت، برای اين آهنگ احساس خوبی دارم و میتوانم فکر کنم... يعنی اصلا يک شعر داشت که خيلی خوب بود، میخورد بهش، که يک کم تغييرش داديم و بعد آن را کامل کرديم.
دويچهوله: يعنی قطعه Yakar که در واقع با کلام است، اين قطعه بصورت بی کلام آماده بود و صدا آمد روی آن.
اميد بهادری: درست است، کاملا درست است!
دويچهوله: کار شما با نوازندهها چطور بود. يعنی نوازندهها میآمدند قسمتهايی را میبايست اجرا کنند، از شما میگرفتند و در استوديو ضبط میکردند يا اينکه واقعا همه با هم زديد، يک حالت گروهی، يک ديدار گروهی هم داشتيد؟
اميد بهادری: راستش ما با نوازندهها که کار میکنيم، با سه نفر از آنها کنسرت هم اجرا میکنيم و آنها در برنامه های زنده ما را همراهی میکنند. با باس، با پرکشان يا درامز و ويلون. با اين سهتا باهاشان لايف زياد برنامه داريم توی فستيوالهای مختلف. يعنی همه به استوديو میرويم و با همديگر ضبط میکنيم. يعنی زمينه آهنگ را اينجوری ضبط میکنيم و بعضی موقعها هم هست که زمينه آهنگ را فقط دونفری با دوتا گيتار ضبط میکنيم. بعد موزيسينهای ديگر را میآوريم به استوديو و بعد آنها هم قسمت خودشان را اجرا میکنند.
دويچهوله: اين آلبوم ده قطعه را دربرميگيرد؟ کداميک از اين قطعهها بيشتر از همه وقت شما را گرفتند، و يکجورهايی بيشتر از همه شما را اذيت کردند؟
اميد بهادری: قطعههايی که اول خيال میکرديم خيلی سادهاند.
دويچهوله: مثلا؟
اميد بهادری: مثلا قطعه «انيس» که دوتايی با گيتار زديم و يا قطعه Arabix که با ملودی و حال و هوای شرقی شروع میشود و يکهو میپرد به سبک فانک. آنجاست که بايد تمپو عوض بشود، احساس آهنگ هم عوض میشود. اين چيزیست که نميشه سريع اينکار را انجام داد، آدم بايد زياد اين آهنگها را بطور زنده اجرا کرده باشد، چون در آن فقط احساس است، منطق نيست. فقط احساس است. بخاطر همين بايد کار شده باشد. و اين چيزها بود که يک کم وقتمان را در استوديو گرفت.
دويچهوله: چطور شد اصلا رفتی سراغ ساز بوزوکی؟
اميد بهادری: راستش خيلی وقت بود که دوست داشتم يک کار ديگری جلوه بدهم. وقتی بوزوکی را شنيديم، ديدم سازیست که از آن هم میشود صدای شرقی دربياوريم و هم میشود کارهای آمريکای جنوبی را با آن جلوه داد.
دويچهوله: يک صدايیست در واقع بين تار و سنتور و گيتار. يعنی يک کمی زنگ سنتور را دارد، ولی در عينحال يکخرده حالت بم هم دارد.
اميد بهادری: درست است. مثلا يک قطعه ضبط کرديم به اسم La Perla که با ساز بوزوکی شروع میشود. به نظر من، خوب، آن چيزی هم که رويش میزنم يک کم سبک موسيقی خودمان را دارد و يک کم هم به ستار شبيه است. بخاطر همين تا اين ساز را ديدم، اصلا عاشقش شدم و تصميم گرفتم آن را به کار ببرم و الان سهسال است که با آن کار میکنم.
دويچهوله: آيا روی ساز بوزوکی هم میشود ربع پرده پرده پياده کرد؟
اميد بهادری: نه، فقط نيمپرده، يعنی پردهها همه مشخص است.
دويچهوله: شما از سازهای خيلی مختلفی استفاده کرديد. ولی چطور شد اصلا سراغ سازهای ايرانی نرفتيد؟
اميد بهادری: راستش ساز ايرانی، مثلا من الان خودم ۵ـ۴ سالی هست که تنبک کار میکنم. ولی برايمان مهمتر اين است که آهنگ خوب باشد، تا اينکه حتما بخواهيم يک سازی را جلوه بدهيم که بلديم.
دويچهوله: يعنی نمیخواهيد به زور ساز ايرانی وارد کنيد؟
advertisement@gooya.com |
|
اميد بهادری: دقيقا همينطور است! قطعهای نبود که بگويم اينجا حتما رنگ تنبک بهش میخورد. يعنی دف هم من کار میکنم. اصلا يکجورايی قسمت نبود. بخاطر همين اين برايمان مهمتر است که آهنگ خوب باشد، تا اينکه حتما بخواهيم کاری بکنيم که نشان بدهيم، خوب! اين را هم بلديم يا اينکه من ايرانیام و حتما بايد توی آهنگهايم تنبک باشد.
دويچهوله: آيا در ترتيب قطعات هم سعی کرديد که روشی را دنبال و رعايت کنيد که مثلا بعد از يک آهنگ تند يک آهنگ آرامتر بيايد؟
اميد بهادری: اين نکته خيلی مهمی هست. يکی اينکه ترتيب آهنگها از نظر سبک، از نظر سرعت، از نظر هارمونيک و ... مثلا چندتا آهنگ پشت سرهم نباشند که همه توی يک مايه و سبک باشند. نکته ديگر طول کل آلبوم است. برای ما مثلا مهم است که طول مجموع قطعات آلبوم زير يک ساعت باشد. چون بيشتر وقتها هست، يعنی يکی از موسيقی خوشش بيايد میتواند دوبار گوش کند، ولی ما دوست داريم اينجوری نباشد که شنونده بعد از آهنگ دهم ديگر خسته بشود. دوست داريم اين هيجان در شنونده حفظ شود. بخاطر همين يکجوری برنامهريزی کرديم که موسيقی زير يکساعت بماند و از نظر سبک هم قطعات متنوع باشند. خوب ما آهنگهای بيشتری داشتيم که میخواستيم ضبط کنيم، يعنی ۱۰ قطعه ضبط کرديم، ولی دوروبر ۱۵قطعه داشتيم که فکر کرديم کدامها را از نظر سبک برداريم که هم غربی و هم شرقی باشد و همين اينکه، خوب، بالاخره هرچه باشد ما دوتا گيتاريست هستيم و آهنگهايی هم بايد باشد که بيش از همه گيتار را جلوه بدهد. چون میشود گفت، ۸۰ درصد از کنسرتها را داريم دونفری کار میکنيم. بخاطر همين هم بايد آهنگهايی در آلبوم باشد که آدمهايی هم که تا به حال در کنسرتهای رنگين بوده اند و وقتی سی دی را میخرند و میبرند خانه، شوکه نشوند و بگويند، چرا همهاش با موزيسينهای ديگر هست. بخاطر همين هم در آلبوم کارهايی هست که فقط با گيتار کار میکنيم.
دويچهوله: شما سايت اينترنتی هم داريد www.rangin.de، از ايران هم برايتان ايميل میآيد، يا آلبومهايتان در ايران هم شناختهشده هست؟
اميد بهادری: من امسال بعد از ۲۰ سال رفتم ايران. در فکرش نبودم که موسيقیام را آنجا به کسی نشان بدهم. دو سه تا سی دی برده بودم برای دوستان و آشنايان که ديدم علاقمند به اين موسيقی زياد است. با يکی دو نفر هم صحبت کرديم و قرار است که اگر شد، آلبومها را در ايران پخش کنيم. راستش الان کارهای اوليه اش را کرده ايم.
دويچهوله: قطعه مورد علاقهی خودت از آلبوم جديدتان؟
اميد بهادری: «مسافر» که ارتباط دارد به سفر خودم از ايران به خارج تا الان.
دويچهوله: چه چيزی در اين قطعه هست، چه چيزی هست که واقعا حس میکنی زندگی تو را بيان میکند؟ رنگش است، سازهايیست که استفاده کردی، ملودیاش است يا ...
اميد بهادری: اولا قطعهای است که کمی حال و هوای ملانکوليک دارد. خوب سختيهای سفر به خارج را تا حدودی در خودش دارد، اما آخرش خيلی خوب تمام میشود، میشود گفت، الان من را نشان میدهد که اين واقعا راه من بوده، اين راه سخت و سنگينی که داشتم تا الان به اينجا برسم که بيشتر زندگیام از موسيقی تشکيل شده باشد و اين چيزیست که فکر میکنم اگر در ايران میماندم، اينجوری نمیبود.
[برای شنيدن اين مصاحبه و قطعاتی از آلبوم جديد پروژه "رنگين" اينجا را کليک کنيد]