- متولد ۱۳۱۶ اصفهان
- اخذ ليسانس ادبيات از دانشسراى عالى تهران
- دبير دبيرستانهاى اصفهان
- منتقد سرشناس شعر كه خود شاعر نيز هست
- با مقاله معروف «كى مرده ، كى بجاست» در سال ۱۳۴۵ شهرت يافت
- كتاب «شعر نو از آغاز تا امروز» او در ۳۰ سال گذشته اصلى ترين مرجع معتبر شعر معاصر بود
- همكارى با هوشنگ و احمد گلشيرى ، محمدكلباسى و جليل دولتخواه در جنگ اصفهان
- برنده جايزه چهارمين دوره شعر امروز
- برخى از مجموعه اشعارش عبارتند از: زوايا و مدارات ، فصل هاى زمستانى، شرقى ها، گريزهاى ناگزير، با شب، با زخم، خروس هزار بال و گنجشك ها و گيلاس، شب ما ناشب، دالان هاى بلند عصر، از بامداد نقره و خاكستر، از دل تا دلتا، اندوه يادها و...
- از وى تاكنون كتابهاى شعر نو از آغاز تا امروز، چهره هاى شعر امروز، مجموعه ۵ جلدى شعر زمان ما در زمينه نقد وتحليل شعر و ادبيات به چاپ رسيده است.
محمدجواد سلمان زاده: درباره محمدحقوقى گفته اند كه او در شعر معاصر، يكى از شاعران آگاه نسبت به ادبيات كهن ماست. حقوقى گرچه از سالهاى چهل، گرايش بيشترى به شعر نو و مدرن پيدا كرد و تلاشش را بر پيشبرد شكل هايى از اين نوع شعر متمركز كرد، اما زبان كهن او همواره قوى تر و غنى تر بوده است.
حقوقى را همچنين يكى از منصف ترين منتقدان شعر معاصر ايران دانسته اند.
چنانكه شمس لنگرودى درباره اش مى گويد: «در جامعه اى مثل ايران، نقد به عنوان يك پديده مدرن در حاشيه قرار دارد و كسى كه نقد مى شود فكر مى كند انكار شده است و بايد مقابله به مثل كند، اما حقوقى چه در نوشته هاى نقادانه اش و چه در هنگامى كه نقد مى شود، برخورد غيرمتمدنانه و غيرمدرنى از خود نشان نمى دهد و برخلاف بسيارى از هم نسلانش، برخورد شخصى نمى كند».
او حقوقى را يكى از روشن بين ترين منتقدان ما مى داند و مى گويد: «من هرچند كه پاره اى از نظرياتش را قبول ندارم، اما به خاطر تأملات و انصافش او را يكى از پايه هاى استوار نقد معاصر مى شناسم».
يكى از مطرح ترين كتاب هاى حقوقى، «شعر نو از آغاز تا امروز» است و درباره اهميت اين كتاب همين بس كه بعد از آن كتاب هايى با نام «تاريخ از آغاز تا امروز» ، «جغرافيا از آغاز تا امروز» و... منتشر شد كه نشان مى دهد اين كتاب مرجع و قابل تأمل بوده كه اسمش اين قدر توجه برانگيخته است.
گرچه اين اولين كتاب در نگاه به تاريخچه شعر نو نبود و پيش از آن كتاب هاى ديگرى هم در اين زمينه وجود داشت، اما تا جايى كه به ياد مى آوريم، تاريخ شعر نو از آغاز تا امروز، اولين كتابى بود كه اصول قابل تأملى را در تاريخ شعر نو مطرح مى كرد.
حقوقى در اين كتاب و در كتاب هاى ديگرش به طور جدى به تحليل پاره اى از شعرها پرداخت كه براى خيلى ها راهيابى به آنها دشوار بود. مثلاً بسيارى به صورت حسى تحت تأثير شعر «مرگ ناصرى» قرارگرفته بودند، اما شناختى از ساختار آن نداشتند و با نقد حقوقى آن را شناختند؛ در واقع او در تاريخ شعر معاصر ما راهگشا بوده است.
درباره اشعار سروده شده توسط محمدحقوقى، على باباچاهى مى گويد:« بيشترين درنگ من بركارهاى شعرى حقوقى است. او در وهله اول براى نسل من، حداقل با فاصله سنى ۱۰ سال به عنوان يك پيشكسوت مطرح است و در نقش يك منتقد وتا حدى محقق هم عمل كرده و همين كافى است تا نسل بعد از او اقرار كند كه چيزهاى زيادى از وى آموخته است».
در واقع شعر حقوقى را مى توان به سه دوره تقسيم كرد. در دوره اول كار او بر محور نوعى پيچيده و مبهم نويسى تأليف مى شد و اين مبهم نويسى معطوف به نوعى تأثيرگذارى وتأثيرگرايى گاهى افراطى بود. اما پيچيدگى شعر حقوقى مبتنى بر پيچيدگى در نگاه شاعر نبود، بلكه يك پيچيدگى صورى بود. او در اين گونه نوشتن، مقدارى به تصنع گرايش دارد و در واقع نگاه ژرف نيست، بلكه ژرف نماست و ممكن است خواننده جو زده اى را به اشتباه بيندازد.
ـ با اين همه اشعار حقوقى مركز گرا يا ساخت مند هستند و به قول خود حقوقى اين اشعار به نوعى ساختمانى بودن يا اندام وارگى متكى است. اما از نگاه نسل سوم شعر معاصر، شعر مى تواند از تك مركزى بودن فاصله بگيرد و به تعدد مراكز برسد.در هر حال پيچيدگى شعر اين دوره حقوقى خواننده فعالى را طلب مى كند كه بايد به خود زحمت قرائت ديگرى را بدهد، هرچند ممكن است دست خالى برگردد.
شعر دوره دوم حقوقى، مقدارى به طرف سادگى مى رود، اما موزونيت همچنان به چشم مى خورد.اينجا ديگر كمتر با تصويرمحورى رو به رو هستيم. اما شاعر همچنان اندام وارگى وساختار ارگانيك را در نظر دارد و حسن شعر اين دوره طنز كار حقوقى است كه گاهى هم باكلمات خارجى همراه مى شود.
در شعر اين دوره، گرايش پر رنگى به قافيه هاى درونى وجوددارد كه گاه آزار دهنده است ونوعى بازى با زبان در اين اشعار ديده مى شود كه البته ربطى به بازى زبانى كه پست مدرنيست ها مطرح مى كنند ندارد.
حقوقى سعى مى كند هم در دوره اول و هم در دوره دوم شاعر متفاوت نويسى باشد و اذهان راديكال را متوجه خود كند. اما، حركت حقوقى بيشتر در حد يك رفرم به چشم مى خورد و يك جنبش كه با نوعى جسارت همراه باشد، تلقى نمى شود.
در شعر دوره سوم، موضوعى مطرح مى شود كه به نظر خود شاعر يك اتفاق است. او در اين دوره وزن را رها مى كند و به طرف بى وزنى مى رود. اما اين مسأله براى يك شاعر پس از چهل سال شعر گفتن، نمى تواند يك اتفاق محسوب شود. در واقع ذهنيت كارهاى حقوقى وبيشتر شاعران پيش از او مثل نيما، شاملو و فروغ، شنوتيگر است. يعنى يا وزنى است يا بى وزنى، يا خرد است يا جنون و اما به عقيده شاعران نسل دوم و سوم شعر معاصر شايد بايد از همه امكانات كه در اوزان مركب و پيوندى به چشم مى خورد استفاده مى كرد و نبايد از رها كردن وزن خيلى خوشحال بود. در واقع بى وزنى در شعر حقوقى هيچ افق معنايى و نگارشى جديد را كه غافلگير كننده باشد به كار او اضافه نمى كند.
وجه مثبت شعر دوره سوم حقوقى، رويكرد تنزلى اين اشعار است.اين نگاه امكان برقرارى رابطه عاطفى ترى را با شعر حقوقى پديد مى آورد و مصداق همان «عشق پيرى گر بجنبد» است. در واقع برخلاف نظر برخى، شعر تغزلى لزوماً كلاسيك نيست؛ اما متأسفانه اين واقعيت ملموس و مطبوع در شعر حقوقى باز گرفتارى دارد و به بقاياى نگارشى شعر كلاسيك فارسى متصل است. يعنى او با وجود اينكه وزن را كنار مى گذارد، اما مدام گرفتار تنيدن قافيه در شعر است كه آنها را قافيه هاى قابل پيش بينى ناميده است و معتقد است كه اين قافيه ها به شعر ضربه مى زند. (۱)
***
در را كه باز مى كنم
آرام
از خسته، خسته «خسته نباشيد»
پيپ
پرده
عصا
باز مى شوم
نيز از كلاه و كفش
- كلاهم كه رفته است
تا هشت صبح بر سر «بارانى»ام -
***
محمد حقوقى منتقد سرشناس شعر كه خود شاعرى تواناست از سال۱۳۴۵ و پس از انتشار مقاله معروف «كى مرده، كى بجاست» در ميان اهل شعر شهرت يافت و با كتاب «شعر نو از آغاز تا امروز» كه در نزديك به سى و اندى سال گذشته يكى از مراجع معتبر شعر معاصر بوده، شهرتش تثبيت شد و اين كتاب در سالهاى پس از انقلاب زمينه ساز آشنايى نسل جوان با شعر نو گرديد.
گرچه از تأثير كتابهاى «شعر زمان ما» كه درباره اشعار احمد شاملو، مهدى اخوان ثالث، سهراب سپهرى، فراغ فرخزاد و نيما يوشيج است، نمى توان به آسانى برگذشت.
درباره اشعار حقوقى ، منوچهر آتشى مى گويد: «از دوران دانشجويى در دانشسراى عالى، حقوقى را مى شناسم. حقوقى آن زمان شاعر قصايد غرا و شعرهاى منسجم كلاسيك بود و چندان اقبالى به شعر نو نداشت، ولى به تدريج كه در جامعه و در جريان شعر نو قرار گرفت، نشان داد كه آن قوى بن بودن نتيجه اش اين مى شود كه چنين شعرهايى سروده شود و اين خودش يك درس است.»
از نظر آتشى ،حقوقى از نظر استادى ادبيات جايگاهى نزديك به فروزانفر دارد.
درباره زندگى محمد حقوقى بايدنوشت كه او در ارديبهشت سال۱۳۱۶ در اصفهان متولد شده است. دبيرستان را در اصفهان به پايان رسانده و در دانشسراى عالى تهران ادبيات فارسى خوانده است.
او نخستين اشعارش را بين سالهاى۳۰ تا ۳۵منتشر كرد و از سال۴۰ تا آستانه سال ۵۰ را در دبيرستانهاى اصفهان تدريس كرد و ضمن همكارى با نشريات معتبر ادبى آن دوره، همراه با هوشنگ و احمد گلشيرى، محمد كلباسى وجليل دوستخواه «جنگ اصفهان» را منتشر كرد.
از محمد حقوقى تاكنون مجموعه اشعارش تحت عنوان «زوايا و مدارات»، فصل هاى زمستانى، شرقى ها، گريزهاى ناگزير، با شب، با زخم، خروس هزاربال و گنجشك ها و گلديس، شب ماناشب، دالان هاى بلند عصر و... شعر نو از آغاز تا امروز، ادبيات معاصر ايران، چهره هاى شعر امروز و مجموعه ۵جلدى شعر زمان ما كه در زمينه نقد و تحليل شعر و ادبيات است، به چاپ رسيده.
***
در را كه باز مى كنم
آرام
از هر يك از هزار كتابم
-كنار هم،
با ناز و نياز نشسته -
با پاسخ «شكسته نباشيد»
مى روم
در پشت ميز رو به جنوبم
كنار عشق
و آرام مى نشينم و آرام مى شوم
***
اغلب ادبا و اديبان معاصر متفق القول اند كه جدى ترين و جمع وجورترين تحليلى كه درباره شعر نو در ايران صورت گرفته «كتاب شعر نو از آغاز تا امروز» (۱۳۵۰-۱۳۰۱) محمد حقوقى است.
حقوقى در اين كتاب، ضمن شرح ملاكهايى كه براى گزينش اشعار اختيار كرده، به ويژگى هايى اشاره مى كند كه شعر نيمايى را از شعر سنتى متمايز مى سازد. اين ويژگى هاى ذيل عنوان كوتاه و بلندى مصرع ها، عدم رعايت قراردادها، عدم سخنورى، نوع ابهام، نوع ساختمان جاى داده شده است.
در اين ميان، حقوقى بر سر نوع ابهام درنگ بيشترى كرده و با بر شمردن عوامل آن كوشيده است تا ميان نوع ابهام در شعر نو و در شعر سنتى فرق ماهوى نشان دهد.
در واقع حقوقى اولين كسى است كه در اين كتاب مى كوشد براى شعر نو معمارى قايل شود كه شعر سنتى فاقد آن است و شايد همين يك كتاب براى ماندگار شدن نام حقوقى در ميان اديبان و ادبيات پژوهان كافى باشد. بهتر است مطلب را با ادامه شعر او به پايان برسانيم:
پنجاه سالگى مرا
ما در زمين
پنجاه متر خاك
به رسم اجاره داد
يك خانه، خانه دواتاقه
براى ما
- كه من و سايه منيم -
گهگاه نيز با دو سه مهمان...
-----------------------
پى نوشت ها:
۱- برگرفته از مصاحبه باباچاهى با ايسنا