گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
26 فروردین» احمدینژاد: مردم تا آغاز اجرای قانون هدفمند کردن يارانهها خود، صرفه جويی را آغاز کنند، ايسنا26 فروردین» سخنگوی کميسيون اقتصادی مجلس: دولت بايد از ارديبهشتماه قانون هدفمندکردن يارانهها را اجرا کند، ايلنا 25 فروردین» جديدترين توافق دولت و مجلس: اعتبار ۳۵ هزار ميليارد تومانی برای هدفمندی يارانهها، مهر 24 فروردین» حذف يارانهها، هزينه ماهانه هر خانوار را ۱۲۹ هزار تومان افزايش میدهد، خبرآنلاين 24 فروردین» مصباحی مقدم: احتمالاً دولت قانون هدفمند کردن يارانهها را با ۲۰ هزار ميليارد تومان در ۸ ماه اجرا کند، فارس
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! دولت میخواهد مادرخرج باشد، هدفمندسازی يارانهها در مصاحبه نوشابه اميری با عباس عبدی، روزمصاحبه عباس عبدی با سايت فرارو در مورد قانون هدفمند کردن يارانه ها، سئوالات تازه ای در مورد اين طرح پيش رو گذاشت. اما سئوالات من از دنيای آزاد طرح شد و جواب ها از سرزمينی آمد که در آن پاسخگويی اقتصاددان و نويسنده هم جرم است. با اين حال عباس عبدی در اين مصاحبه گفته است که: "دولت می خواهد درآمدها را وارد خزانه دولت کند و خود را در مقام مادر خرجی که مالکالرقاب است قرار دهد"، "قرار است اين پول موجب استحکام بيشتر در وابستگی ملت به دولت فعلی شود و آينده آن را تضمين کند" و همچنين اينکه: "دولت میداند در اجرا و نحوه تخصيص پولها با مجلس وارد مناقشه میشود. به ويژه پرداخت اين پولها در شهرستانهای تک نمايندهای، تأثيرات زيادی بر وضعيت نامزدهای نمايندگی دارد و دولت درصدد آن است که مجلس بعدی را دربست در اختيار بگيرد. لذا از الآن بايد حساب خود را با نمايندگان مخالف روشن کند." اين مصاحبه که از طريق ايميل انجام شده، در پی می آيد. از اينجا شروع کنيم که اصولا در نظامی که تنها محصول خود را میفروشد و بدون برنامهريزی برای آينده خرج میکند، دليل ضرورت "هدفمند" کردن يارانهها چيست؟
ببينيد گرچه از اصطلاح "هدفمند کردن يارانهها" استفاده میشود، اما واقعيت اين است که اصطلاح مذکور درست نيست، زيرا برای سوخت (بجز مقداری که وارد میشود) يارانهای پرداخت نمیشود. يارانه مابهالتفاوت قيمت خريد با فروش است که مقدار و رقم دقيق آن در بودجه مشخص است، مثلاً برای گندم يا نان، و نيز دارو، و شکر و برخی اقلام و نهادههای کشاورزی يارانه پرداخت میشود، اما برای گاز چنين نيست، بلکه قيمت تعيينشده برای فروش آن نسبت به قيمت جهانی پايين است و اين مسأله مختص سوخت و انرژی نيست، بلکه دستمزدها هم چنين وصفی را دارد. ضمن اينکه برخی اقلام مثل مسکن معکوس است و قيمت نسبی آنها خيلی بالاتر است. بنابراين يارانهای در بودجه وجود ندارد که بخواهد هدفمند شود. بلکه هدف اين طرح بالا بردن قيمت سوخت در حد قيمت جهانی است. اگر از چنين منظری نگاه کنيم، تغيير قيمتهای سوخت و انرژی را بايد از دو زاويه بررسی کرد. اول اينکه چرا بايد قيمت آن آزاد و شناور شود؟ دوم اينکه مابهالتفاوت قيمت به دست آمده در اختيار چه کسی بايد باشد؟ در پاسخ به پرسش اول بايد گفت عرضه ارزان قيمت برخی کالاها و خدمات قابل دفاع است. مثل آموزش، بهداشت، اطلاعات و حتی برخی اقلام غذايی، که مصرف و بهرهمندی بيشتر از اينها معمولاً مفيد است، يا اينکه مصرف آنها بايد در حداقلهايی باشد تا جامعه و فرد خسارت نبيند. به صورت مجانی و حتی اجباری هم که شده بايد مردم را باسواد کرد، زيرا سواد هر کسی به نفع خودش و نيز همه است. اما پوشيدن يک دست لباس يا کفش اضافه و شيک فقط برای مصرفکننده اولويت دارد، دليلی ندارد که جامعه بخواهد هزينه مصرف چنين چيزی را بدهد که يک نفر خاص از آن بهرهمند میشود. سوخت هم از جمله اين موارد است که ضرورتی بر وجود حمايت قيمتی از آن وجود ندارد، سهل است که در اکثر کشورها بر مصرف آن ماليات هم بسته میشود، و اين به نفع جامعه و اقتصاد است. زيرا موجب کاهش و بهينه شدن مصرف سوخت و انرژی می شود؛يعنی از يک سو موجب بهبود محيط و کاهش آلودگی و از سوی ديگر، کاهش در اتلاف منابع میشود. به ويژه در ايران و ونزوئلا که بيشترين حجم مصرف انرژی را به ازای هر واحد توليد دارند، اين ضرورت بيشتر است. بنابراين اگر از اين زاويه نگاه کنيم، میتوان و يا میبايد قيمت سوخت و انرژی را آزاد کرد و حتی بر آن ماليات بست اما فراموش نکنيم که اين تصميم بايد متکی بر سياست آزادسازی قيمتها باشد و فقط شامل انرژی نشود، بلکه عموم اقتصاد را دربرگيرد. اولين رکن آن نيز لغو انحصارات است. انحصارات کنونی در توليد، در مالکيت و در مناقصهها و پيمانکاریها خلاف اين خطمشی است. اما بحث اين است که دولتی که بر بودجه نفت متکیست، در واقع خود يارانهبگير اصلیست. آيا پرداخت يارانه به اين دولت نيز نبايد "هدفمند" شود؟ بسيار شنيده میشود که اين طرح بايد از سالهای پيش اجرا میشد و دولت آقای احمدینژاد انجام کار مهمی را به عهده گرفته که دولتهای پيشين مسئوليت انجام آن را به عهده نگرفتند. معنی اين حرف چيست؟ چنين است؟ اگر هست چرا دولتهای ديگر نکردند؟ برخی میگويند يکی از دلايل لزوم اجرای اين طرح، پيروی از طرحهای بانک جهانی و اعلام رسمی پيوستن به نظام سرمايهداری جهانیست. آيا چنين است؟ اگر هست میتوان با اجرای بخشی از طرحی کلی و عدم اجرای اصول ديگر آن، عضوی اين مجموعه شد؟ شدنی است؟ شما گفتهايد "دولت و مجلس در اجرای طرح هدفمند کردن يارانهها نه راه پيش دارند و نه راه پس". چرا؟ کسانی که راه پس و پيش ندارند معمولاً به کدام راه میروند و چگونه؟ گفتهايد "ناهماهنگی در اجرا و انداختن تقصيرها به عهده يکديگر، طبيعت انجام چنين طرحی در شرايط کنونی است، و حدس میزنم که اگر طرح را به هر دليلی اجرا کنند، در اواسط کار آن را متوقف نمايند و هيچگاه اجازه ندهند که قيمت حاملهای انرژی به قيمتهای بينالمللی برسد." آن "اواسط" کار از ديد شما کجاست؟ چرا؟ براساس تحليل شما "اين طرح در نهايت با هدف رفع کسری بودجه دولت انجام خواهد شد". دولت آقای احمدینژاد راه ديگری برای رفع کسری بودجه ندارد؟ اگر دارد کدامهاست؟ اين ۴۰ ميليارد قرارست از کجا بيايد و به کجا برود؟ دولت خوشهبندی درآمدی را به طور ناگهانی تغيير داد و با اين تغيير ده ميليون نفر ديگر در فهرست يارانهبگيران قرار گرفتند. آيا اين وعده عملیست؟ تعداد واقعی کسانی که در قالب اين طرح يارانه خواهند گرفت، چقدرست و چقدر میتواند باشد؟ گفتهايد "اجرای اين طرح نيازمند تمرکز و قاطعيت تصميمگيری است، دولت هم میخواهد گربه اين طرح را در جلوی حجله مجلس بکشد و از الآن به مجلس بفهماند که هر نحوی که بخواهد امور را پيش خواهد برد". منظور از نيازمند تمرکز و قاطعيت است، چيست؟ آيا در نقاط ديگری که يارانهها هدفمند شدهاند، تنها تصميمگيرنده، مجريان طرح بودهاند؟ بر اين اساس دولت در زمينههای ديگر نيز، نبايد گربه را دم حجله بکشد؟ از ديد شما "توجه دولت به مسأله عمدتاً سياسی است". اين نگاه سياسی میتواند به سرنوشت اين دولت و يا حتی حکومت گره بخورد؟ چگونه؟ گفتهايد اکثريت مجلس "از موضع اقتصادی و تبعات آن در توليد و تورم به مسأله نگاه میکنند" و دولت از منظر سياسی و اينکه "اين دو نگاه چندان قابل جمع نيست". با توجه به اينکه هم گردانندگان قوه مقننه و هم گردانندگان قوه مجريه به طور کلی به يک جناح فکری تعلق دارند، و در صورت هر اتفاق جدی ساکنان يک کشتی خواهند بود، فکر نمی کنيد امکان "سازش" فراهم است؟ اگر آن طور که گفته ايد "يارانهها وضعيت اره را در چوب پيدا میکند که به هر طرف کشيده شود خراش و برش ايجاد میکند" برداشتن يارانهها چه "تبعات جدی" خواهد داشت؟ اين تبعات شامل حال چه کسانی میشود؟ آقای احمدی نژاد پيش از اين رجوع به همه پرسی را در ارتباط با طرح هدفمند کردن يارانه ها مطرح کرده بود و به باور شما "محتمل بودن برگزاری رفراندوم در حد صفر است"زيرا "چنين رفراندومی به منزله تأييد سنتی برای جامعه در سياستگذاری و انتخاب يکی از دو يا چند راه است که عدهای موافق شکلگيری چنين سنتی نيستند" چرا؟ اگر اين شيوه جا بيفتد چه نتايجی دارد؟ استنباط من از مصاحبه شما با فرارو اين است که اين طرح به دليل آنکه مستلزم وجود چند شرط است که مهيا نيست، شکست میخورد. آيا اين استنباط درست است؟ نتيجه اين شکست چه خواهد بود؟ چه کسانی از آن منتفع و چه کسانی از آن متضرر خواهند شد؟ براساس نظر شما "شرط بعدی موفقيت اين طرح سفت شدن کمربندهای دولت است که خودش مثل چاه ويل بودجه را نبلعد که متأسفانه اين شرط در بدترين وضع است". مختصات اين چاه چيست و پولهای آن به کجا میرود؟ و سئوال آخر: سايت آقای توکلی در توضيح وضعيت قرقيزستان، نوشته است: "از ديگر نگرانیهای فعلی در قرقيزستان میتوان به خصوصی کردن شرکتهای دولتی، گسترش نفوذ غرب، روابط ميان قومها و تروريسم ياد کرد. قرقيزستان همچنين در ميان ۲۰ کشوری در دنيا قرار دارد که بالاترين آمار فساد مالی ـ اداری در آنها ثبت شده است. قرقيزستان در سال ۱۹۹۱ استقلال يافت. به رغم حمايتها از سوی رهبران غرب، صندوق بينالمللی پول، بانک جهانی و بانک توسعه آسيا، قرقيزستان پس از استقلال با مشکلات اقتصادی رو به رو شد. به اين ترتيب دولت قرقيزستان مجبور شد که هزينههايش را کاهش بدهد و اکثر يارانه را قطع کند." اين اشاره به وضعيت دولت آقای احمدینژاد نيست؟ Copyright: gooya.com 2016
|